این فصل در این باره است كه چه نوع شیوهها و مداخلههایی امكانپذیر است. انتخاب آن نوع شیوهها و مداخلههایی كه مناسب منظور شما و باهمستانتان است چگونه است و وفق دادن آنها با ویژگیها و نیازهای خاص باهمستان و جمعیت مورد نظرتان را چطور میشود انجام داد. در این بخش در شروع فصل به این پرسش خواهیم پرداخت که چگونه دریابیم که آیا یك شیوه یا مداخله هدف ما را برآورده میکند یا خیر. یك شیوه یا مداخله نویدبخش چیست؟ شیوهها و مداخلههای نویدبخش آنهایی هستند كه بالقوه میتوانند مشكل مورد نظر باهمستان شما را حل كنند. آنها معمولا (و همانطور كه خواهیم دید، نه همیشه) چیزهایی هستند كه طبق استانداردهایی كه برای باهمستان و مشكل شما منطقی هستند، در جاهای دیگر عمل كردهاند. بین شیوه و مداخله چه تفاوتی است؟ شیوه، روشی خاص برای انجام كار است. شیوه میتواند شامل یك برنامه كامل باشد، یا یک متد واحد، یا نگرش كلی نسبت به همه چیز. مایهكوبی نوزادان در برابر برخی بیماریهایی خاص و در سنینی خاص، به دلیل آنكه آن برنامه زمانی، بیشترین محافظت از آنها در مقابل آن بیماریهاست، نمونهای از یك شیوه است. نمونه دیگر تصمیمگیری بر سر دسترسی یا عدم دسترسی به پناهگاههای بیخانمانها توسط افرادی است كه عملا تحت تاثیر الكل یا مواد مخدر هستند. مداخله، معمولا یك برنامه یا عمل ابتكاری كامل است كه انجام میگیرد، تا یك نتیجه كلی عاید شود. مثلا در نمونه بالا، شیوه عبارت است از مایهكوبی نوزادان در سنینی خاص. مداخله انتخابی برای به ثمر رساندن این شیوه، احتمالا عبارت خواهد بود از یك برنامه كامل ارتباط با مادران نوزادان، تشویق آنها به مایهكوبی نوزادانشان، پیگیری و نظارت بر اینكه از بچهها مراقبتهای بهداشتی لازم انجام میگیرد و غیره. در مورد پناهگاههای بیخانمانها، شیوه آن است كه كسانی كه عملا تحت تاثیر الكل یا مواد مخدر هستند، باید بخشی از یك پكیج مداخله بزرگتر باشند و سپس: ارتباط با بیخانمانها، خصوصا در هوای سرد و نامساعد، ارائه مكانی امن و گرم برای خوابیدن و احتمالا ارائه خدماتی دیگر از قبیل آموزشهای شغلی و كاریابی. هدف شیوه مجزا كردن مصرفكنندگان مواد، تضمین امنیت جسمی و آسایش روانی و بازگشت كسانی كه به این مداخله نیاز دارند. شیوهها ابزاری هستند كه مداخلهها برای انجام كار از آنها استفاده میكنند. گاهی كل یك مداخله شامل یك شیوه میشود. مثلا سوادآموزی بزرگسالان یا برنامه آموزشهای شغلی، در زمینه مداخلهای بزرگتر در جهت فقرزدایی در یك باهمستان، یك شیوه واحد و ضروری محسوب میشود. یك برنامه ترك اعتیاد با اجزای متعدد، اگر بپذیریم كه برنامه برای عملی شدن به همه آن اجزا و یك ساختار نیاز دارد، به نظر یك شیوه واحد میآید. شیوهها و مداخلههای امتحاننشده ممكن است شیوهها و مداخلههای نویدبخش ضمن آنكه مبتنی بر پایههای محكم هستند، امتحاننشده هم باشند. گاهی برای كاری كه میخواهید انجام دهید هیچ مدل و سرمشقی وجود ندارد، یا حداقل سرمشق رضایتبخشی وجود ندارد. در آن صورت از مراجع زیر میتوانید ایده پیدا كنید: نظریه. ممكن است ایده جدیدی خوانده باشید یا شخصیتی علمی را بشناسید كه تحقیقات او در زمینه مورد نظر شما قرار داشته باشد. به كار بستن یك شیوه یا مداخله مبتنی بر نظریه، راهی است هم برای دست یافتن به یك استراتژی كه احتمال زیاد دارد به كارتان بیاید و هم برای امتحان كردن یك نظریه. تجربیات گذشته. ممكن است چیزی را دیده یا تجربه كرده باشید كه در شرایط مشابه خوب عمل كرده باشد، یا ممكن است در مورد كاری كه قبلا انجام دادهاید شواهدی در دست داشته باشید مبنی بر اینكه متدهای مشخصی در شرایط مشخص خوب عمل میكنند. این مبنایی منطقی برای دست زدن به عمل است. تجزیه و تحلیل مشكل، خصوصا مشكلی كه برآمده از مذاكرات وسیع در باهمستان باشد. اگر عده زیادی، از جمله اعضای جمعیت مورد نظر و بخش اعظم باهمستان، مبتلا به مشكل باشند، راه حلهایی پیدا میشود كه علتهای اصلی را نشانه میروند. این نوع راه حلها سوابق و واقعیات فرهنگی باهمستان را در نظر دارند و منطقا شانس موفقیت دارند. شیوهها و مداخلههای تازه باید از جایی شروع شوند. گاهی از ایدههای كاملا جدید، یا چشماندازهای تازه یك مشكل شروع میشوند. ممكن است شما در شرایطی قرار داشته باشید كه برایتان مناسب باشد. اما محض احتیاط: ایدههای كمی وجود دارند كه كاملا جدید باشند. اگر ایده تازهای دارید، به دور و بر نگاه كنید و ببینید آیا این ایده یا چیزی شبیه به آن قبلا امتحان نشده باشد. اگر امتحان شده، میتوانید در این زمینه كه ایده چطور بهتر عمل میكند و چطور میشود از موانع اجتناب كرد، توصیههایی دریافت كنید. از كجا میشود سراغ شیوهها و مداخلههای نویدبخش موجود را گرفت؟ البته مطالب فوق این سوال را مطرح میكند كه شیوهها و مداخلههای نویدبخش موجود را از كجا میشود یافت. امكانات متعددی وجود دارد و مطلوب آن است كه حتیالمقدور از تعداد بیشتری از آنها استفاده كنید. بهترین استراتژی برای پیدا كردن شیوهها و مداخلههای نویدبخش، پیدا كردن و تماس مستقیم گرفتن با برنامهها و مداخلههایی است كه از شیوهها یا مداخلههای مورد علاقه شما استفاده میكنند. برخی منابع شیوهها و مداخلههای نویدبخش عبارتند از: شبكهسازی (برقراری تماس با دیگران). اینترنت. كتابخانهها. سازمانهای پشتیبان و تخصصی ایالتی و دولتی. آژانسهای بینالمللی، ایالتی. بنیادها و سایر سرمایهگذاران خصوصی. موسسات علمی. شنیدهها از اعضای باهمستان. چطور یك شیوه یا مداخله نویدبخش را شناسایی میكنید؟ وقتی تعدادی از «بهترین شیوهها» را بررسی كردید و با بعضیها درباره برنامههایشان صحبت كردید، از كجا میفهمید كدام شیوهها واقعا كارایی دارند و كدامها به درد كار شما میخورند؟ اول، باید مشخص كنید آن بهترین شیوههایی كه در نظر داشتید، در چه مواردی بهترینها هستند. سوال دوم این است كه برای شناسایی بهترین شیوهها و مداخلهها از چه ضوابط و معیارهایی استفاده میكنید. به عبارت دیگر از كجا میدانید كه واقعا عمل میكنند؟ نهایتا اینكه بعضی عوامل رایج در شیوهها و مداخلههای موفقیتآمیز چه هستند، عواملی كه میتوانید در هر كاری كه بخواهید انجام دهید، منظور كنید؟ بهترین شیوهها برای چه كاری؟ بهترین شیوههای خاصی هستند كه ممكن است به اهداف ما مربوط باشند، یا نباشند. بسیاری از سازمانها، آژانسها یا بخشهای دولتی، بهترین شیوه را، شیوهای تعریف میكنند كه مشكل خاصی را حل كند یا شرایط خاصی را بهبود بخشد. به این ترتیب، بهترین شیوه در خدمات مربوط به كودك و خانواده، شیوهای است كه هدف آن ممانعت از سوءاستفاده از كودكان باشد و این معضل را از طریق گوش به زنگ بودن و مراقبت فزاینده توسط كاركنان حامی كودكان، به طرز چشمگیری كاهش داده باشد. این شیوهها و مداخلهها قطعا ضروری هستند. هیچ كس منكر ضرورت كاهش دادن سوءاستفاده از كودكان، هر چه سریعتر و هر چه شدیدتر، نیست. اما همین شیوهها و مداخلهها اغلب به علتهای اصلی و زیربنایی مسئله نمیپردازند. نوع دیگری از بهترین شیوهها بر پیشگیری تمركز دارد. مثلا در مورد سوءاستفاده از كودكان، «بهترین شیوه» برای مداخله پیشگیرانه میتواند شامل گوش به زنگ بودن و مراقبت فزاینده باشد، ولی باید در سطوح دیگر هم به مسئله بپردازد. آن سطوح میتوانند شامل مشاوره درباره كودكی باشد كه مورد سوءاستفاده قرار گرفته است، مشاوره با والدین درباره سوءاستفادهكنندگان، دورههای فراوان و قابل دسترس درباره مهارتهای والدین، خصوصا برای والدینی كه فرزندانشان در خطر سوءاستفاده هستند، ایجاد گروههای پرورشی، فعالیتهای مفرح خانوادگی، تشویق والدین به لذت بردن از فرزندانشان و تلاش از طریق برنامههای مدارس، تبلیغات در رسانهها و سایر راهها برای تغییر نگرشِ باهمستانی كه سوءاستفاده از كودكان را میپذیرد. و سرانجام اینکه، نوعی از بهترین شیوه وجود دارد كه رفتارها، نگرشها، یا آرمانهای خاصی را ترویج میكند. این نوع شیوه یا مداخله هم به ریشهها و علتهای مشكلات و مسائل نظر دارد. اما از یك زاویه مثبت به آنها نزدیك میشود. این شیوهها از افراد نمیخواهند چه كارهایی انجام ندهند. بلكه از آنها میخواهند چه كارهایی بکنند. زمانی كه به دنبال بهترین شیوهها میگردید، باید دقیقا بدانید چه نوع شیوهها و مداخلههایی مورد نظر شماست (و منابعشان را هم در اختیار داشته باشید). آیا میخواهید یك برنامه درمانی اجرا كنید كه هدفش نشان دادن یك مشكل یا مسئله خاص است؟ یا برای یك برنامه پیشگیری برنامهریزی میكنید، كه از طریق آن ریشه علتهای یك مشكل یا مسئله را نشانه بگیرید و تغییر دهید؟ یا حامی یك برنامه ترویجدهنده هستید كه رویكردی مثبت نسبت به مسئله دارد؟ اگر جهتی كه انتخاب میكنید واضح باشد، خواهید فهمید در بین تعداد متعددی بهترین شیوهها و مداخلههای نویدبخش، كدام یك برای شما كاربرد دارد. اجرای یك برنامه با تمركز روی یكی از این سه رویكرد، بدان معنا نیست كه شما نتوانید به دو رویكرد دیگر هم بپردازید. مثلا كسی نمیگوید مداخله كه به منظور پیشگیری از سوءاستفاده از كودكان به اجرا درمیآید، نباید جلوی سوءاستفادههای فعلی را بگیرد و نباید به قربانیان و تجاوزكاران مشاوره بدهد. در خصوص این پرسش كه بهترین شیوه چه كاری باید انجام دهد، عامل دیگری هم وجود دارد: مسئله یا مشكلی كه باهمستانتان باید به آن بپردازد چیست؟ معیار شناسایی بهترین شیوهها و مداخلهها در اصل شما از دو منظر میتوانید به شیوه یا مداخله نگاه كنید. منظر كمّی برای تحلیل و ادراك تاثیر شیوهها و مداخلههای خاص بر جمعیت مورد نظر، از آمار استفاده میكند. استفاده از آمار میتواند به صورت ساده یا پیچیده انجام شود. اعداد میتوانند صرفا نمایانگر تعداد افرادی باشند كه خدمات را دریافت كردهاند، یا تعداد كسانی كه كار خاصی را به انجام رساندهاند. از این آمار میتوان برای قیاس سادهای استفاده كرد كه نشان دهد در نتیجه كاری كه انجام شده چه اتفاقاتی افتاده است. یا میتوان از آنها در تحلیلهای آماری و برای بیرون كشیدن نتایج پیچیده درباره تاثیر یك برنامه استفاده كرد. مثلا اگر به یك برنامه پیشگیری از خشونت جوانان كه به مدت دو سال اجرا شده است، نگاه كنیم، احتمالا انواع مختلفی از اعداد در آن وجود دارند كه هر یك به ما اطلاعاتی میدهند. اول اعداد باهمستان است: تفاوت میان تعداد مرگ و میر افراد زیر ۱۸ سال در اثر خشونت، در سال گذشته، در مقایسه با یك سال پیش از شروع این برنامه. (در بوستون، تاثیر مثبت یك برنامه پیشگام به نام خشونت بس، كه به عنوان واكنشی در قبال مرگ دو كودك كه در اثر شلیك گلوله متقابل حین رانندگی ایجاد شده بود، از طریق این واقعیت كه تعداد جوانان كشتهشده در شهر از دهها به صفر رسیده بود، به اثبات رسید. تفاوت در تعداد جوانانی كه به جرم داشتن اسلحه غیرقانونی دستگیر و محكوم شده بودند. تفاوت در تعداد جوانانی كه به جرم جنایات خشونتآمیز دستگیر شده بودند. تفاوت در تلفنهایی كه در خصوص جوانان به ۹۱۱ شده بود و سپس اعداد ذكرشده در برنامه: تعداد جوانانی كه در شرایط حل اختلافات در مدرسه، تحصیل كرده بودند. افزایش (یا خود عدد در صورتی كه قبلا وجود نداشته است) در تعداد همكاران میانجی آموزشدیده، خصوصا در دورههای دبستان و راهنمایی. تعداد اختلافاتی كه توسط همكاران میانجی، در مدارس حل شده بود. تعداد درگیریهای میان جوانان و مجریان برنامه. تعداد والدینی كه دورههای آموزش والدین را گذرانده بودند. همه این آمار با تاثیرگذار بودن برنامه نسبت دارند. اگرچه این اعداد همواره معنای زیادی ندارند، با این حال حتی اعدادی ساده میتوانند نشان دهند كه یك شیوه یا مداخله چطور عمل میكند. اگر تعداد كسانی كه یك برنامه به آنها خدمت میكند در حال افزایش باشد، و اگر اغلب آن افراد تا زمان تاثیرگذاری برنامه بمانند، احتمال زیاد دارد كه برنامه دارد بهخوبی عمل میكند. رشد یك برنامه خدمات بهداشتی یا انسانی، معمولا به معنای آن است كه مردم كوچه و خیابان میگویند كه برنامه خوبی است. این واقعیت كه افراد با برنامه بمانند به این معناست كه آنچه را نیاز دارند، از برنامه دریافت میكنند. تحلیل كمّی، معمولا عینی است و بهخوبی نشان میدهد كه آیا در نتیجه برنامه اتفاقی افتاده است یا خیر. نه غالبا، اما سرمایهگذاران و مسئولین عمومی، تحلیل كمّی برنامه را به عنوان اثبات موثر بودن استفاده از پول مالیاتدهندگانشان، درخواست میكنند. متاسفانه تحلیل كمّی، حتی زمانی كه اینطور به نظر میرسد، فینفسه نمیتواند چیزی را به هر شكل اثبات كند. مورد مداخلهای را در نظر بگیرید كه هر ساله تعداد زیادی از افراد تحت خدماتش را از دست میدهد. طبق ضوابطی كه پیشتر گفتیم، چنین وضعیتی نشاندهنده آن است كه برنامه درست عمل نمیكند، درست؟ شاید. در حالی كه ممكن است درست باشد، بیایید افرادی را در نظر بگیریم كه برنامه را ترك نمیكنند. اگر آنها به طرز چشمگیری موفق باشند چه؟ چرا؟ و اگر برنامه متفاوت بود چه میشد؟ آیا تعداد افرادی كه با برنامه میماندند، بیشتر میشد؟ اعداد همیشه هم یك تصویر كامل را ترسیم نمیكنند، یا اطلاعاتی را كه شما نیاز دارید ارائه نمیدهند. مثلا، در برنامه سوادآموزی بزرگسالان، چنانچه سوادآموزان در مدت كوتاه نتایج كمّی قابل ملاحظهای را نشان ندهند، بسیاری از مسئولین ناشكیبا میشوند و تحمل نمیكنند. این مسئولین فراموش میكنند كه اغلب بچهها به ۱۲ سال زمان نیاز دارند تا به سطح سواد شاگردی در كلاس ۱۲ برسند. پس چرا از بزرگسالانی كه همه عمر مشكل خواندن داشتهاند انتظار دارند كه بتوانند ظرف شش ماه یا یك سال چندین كلاس جلو بروند؟ تحلیل كیفی بر این مسئله متمرکز است که وقتی یك شیوه یا مداخله به اجرا درمیآید، عملا چه اتفاقی میافتد. این تحلیل میتواند شامل هر چیزی باشد. از روایتی كوتاه و تصاویر لحظهای (چه در قالب كلمات و چه عملا به صورت تصویر) گرفته، تا تحلیل پرزحمت گرایشها و اقداماتی که طی یك مدت طولانی انجام شده. مثلا گزارشهای روانشناسان تحلیلهای كیفی هستند، و همچنین اغلب مقالات مورخین، منقدین هنر و ادبیات و دانشمندان سیاسی. ممكن است دقت تحلیل كیفی تاثیر یك برنامه پیشگیری از خشونت جوانان، كمتر از آمار باشد، اما از جهتی میتواند حاوی اطلاعات مفیدتری باشد. بیایید نگاهی داشته باشیم به برخی از شواهد كیفی محتمل. آموزگاران میگویند كه در مدرسه احساس امنیت بیشتری میكنند. آموزگاران دبستان احساس میكنند كه شاهد دعواهای كمتری هستند و اغلب میبینند كه بچهها اختلافاتشان را با آرامش حل میكنند، به نحوی كه در گذشته حل نمیكردند. همكاران میانجی احساس میكنند كه در مدارس به اندازه ورزشكاران به آنها احترام میگذارند. عده بیشتری به خیابانها میآیند، مخصوصا شبها. افراد پلیس احساس میكنند كه در محلهها بیشتر استقبال میشوند. افراد پلیس كمتر خود را در وضعیت نامساعد احساس میكنند و بیشتر در خیابانها با بچهها حرف میزنند. افراد پلیس و آموزگاران كمتر از گذشته از باندهای تشکیل شده بر مبنای رنگ پوست میشنوند. رویدادهای ورزشی و شركت در آنها، در میان جوانان محبوبیت و اهمیت بیشتری پیدا كرده است. اعضای باهمستان و بچهها و والدینشان نسبت به تاثیرات مثبت برنامه اظهار رضایت و قدردانی میكنند. تحلیل كمّی برنامه نشان میداد حوادث خشونتآمیز كمتر شده و به تعداد بیشتری از بچهها مهارت اجتناب از خشونت آموزش داده شده است. تحلیل كیفی نشان داد آنچه واقع شده است چیزی بیشتر از كاهشی ساده در رویدادهای خشونتآمیز است. در واقع بچهها داشتند از مهارتهایی كه آموزش دیده بودند، استفاده میكردند و كل شرایط خشونتآمیز در حال تغییر بود. استفاده از هر دوی دادههای كمّی و كیفی امكان میدهد ببینیم كه برنامه نگرش جوانان را نسبت به خشونت تغییر داده و این تاثیری بیشتر و درازمدتتر نسبت به كاهش ساده تعداد حوادث از طریق افزایش مراقبتها خواهد داشت. در اینجا نکته قابل تامل این است كه تركیب دو تحلیل كمّی و كیفی آن چیزی است كه بهترین تصویر از واقعیت را در اختیارتان قرار میدهد و شناسایی شیوهها یا مداخلههای نویدبخش را امكانپذیر میسازد. ولی این پایان نکته نیست. بیایید برگردیم به برنامه فوق كه ظاهرا به تعدادی از افراد خدمات شایانی انجام داده است. از آن نمونه چه چیز یاد میگیریم؟ اگر در تعیین معیارهای «بهترین شیوه» سختگیری كنیم، احتمال دارد بعضی از امكانات دارای تواناییهای بالقوه را هم حذف كنیم. یادتان باشد، چیزها در جاهای مختلف و شرایط مختلف متفاوت عمل میكنند. اگر معیار شما «مرسدس بنز و لاغیر» باشد، هرگز اتومبیل سوبارو نخواهید خرید كه در برف شما را به خانه خواهد رساند، در حالی كه مرسدس بنز در محوطه پاركینگ درجا بوكسوات خواهد كرد. هنگامی كه به دنبال شیوهها و مداخلههای نویدبخش هستید، تورتان را وسیع پهن كنید. ممكن است چیزی كه در باهمستان دیگر فقط به قدر كافی كارایی دارد، با كمی دستکاری برای شما مثل دینامیت انفجاری عمل كند. با همین مشخصه، چیزی كه جایی دیگر خوب كار میكند، ممكن است مناسب شما نباشد. عامل دیگر در جستجوی شما باید این باشد كه بفهمید چه چیزی كارایی ندارد. ممكن است شما یك ایده معركه داشته باشید، با یک نقص نامرئی كه قبلا در جایی دیگر كشف شده باشد. یا ممكن است قبلا مداخله مشابه مداخله باهمستان شما انجام شده باشد و به دلیل یك عامل فرهنگی، نتیجه مصیبتبار بوده باشد. مطلع بودن از سوابقتان، میتواند میزان قابل توجهی وقت و انرژی ذخیره كند و شما را از ناكامی نجات دهد. این یكی از مهمترین معیارها برای ارزیابی شیوهها و مداخلههای نویدبخش است. ویژگیهای عمومی یك برنامه موفق یكی از راههای جستجوی شیوهها و مداخلههای نویدبخش گشتن به دنبال عوامل عمومی برنامههایی است كه ظاهرا كارایی دارند. لیزبث شُور در كتابش به نام هدف مشترك: تقویت خانوادهها و محلهها در راستای بازسازی آمریكا (نیویورك، انتشارات انكر، دبلدی، ۱۹۹۷) در این مورد كه برای بهبود نتایج خصوصا به سود كودكان و خانوادهها چه مداخلههایی كارایی دارند، بحث میكند. او آن مداخلهها را «هفت ویژگی برنامههای بسیار موثر» شناسایی میكند: برنامههای موفق فراگیر، انعطافپذیر، پاسخگو و ماندگار هستند. برنامههای موفق كودكان را در متن خانواده در نظر میگیرند. برنامههای موفق با خانوادهها به عنوان بخشی از محله و باهمستان برخورد میكنند. برنامههای موفق جهتگیری پیشگیرانه درازمدت و ماموریتی شفاف دارند و در طول زمان به رشد خود ادامه میدهند. برنامههای موفق توسط افرادی صلاحیتدار و متعهد، با مهارتهایی قابل تشخیص مدیریت میشوند. كاركنان برنامههای موفق آموزش دیدهاند و حمایت میشوند تا كیفیت بالا و خدمات پاسخگو ارائه دهند. برنامههای موفق در زمینههایی عمل میكنند كه كارورزان را ترغیب میكنند روابطی مبتنی بر اعتماد و احترام دوجانبه برقرار كنند. علاوه بر هفت ویژگی شُور، دو ویژگی دیگر را هم باید اضافه كرد: برنامههای موفق مبتنی بر همكاریهای داخلی و بیرونی هستند. منظور از همكاریهای داخلی دخالت دادن كاركنان و شركتكنندگان هر دو، در برنامهریزی، اجرا و تصمیمگیری برای برنامه است. همكاریهای بیرونی به معنای دخالت دادن طیف وسیعی از آژانسها، مسئولین، مدارس، و هركس دیگری در ارتباط با مسئله مورد نظر است. همكاریهای بیرونی ارائه خدمات هماهنگ و تنظیمشده را تسهیل میكند و كمك میكند از همه طرف مشكل را زیر ضربه بگیرید. برنامههای موفق و دستاندركاران آنها عموما یك سری ارتباطات سازمانی و انفرادی و همچنین ارزشهای اصولی دارند كه باعث تقویت هدف مشترك آنها میشود و به آنها نوید میدهد كه میتوان بر ناامیدیها و عقبنشینیها غلبه كرد. این ارزشها معمولا خود را به صورت اشتیاق برای كار و برای عدالت اجتماعی نشان میدهند و در روابطشان با مشاركتكنندگان به صورت تشویق به پیشرفت شخصی و توانمندسازی معنی میشوند. همه این نه ویژگی میتوانند شامل حال هر نوع برنامهای بشوند: در مورد شما چه كمكی به مرتب كردن شیوههای نویدبخش در جهت انجام كار مورد نظرتان میكنند؟ در واقع، این ویژگیهای عمومی برخی از همان شیوههای نویدبخش هستند كه شما باید به آنها توجه كامل داشته باشید. این ویژگیها ساختار همهشمول برنامهای را ارائه میدهند كه كاربرد دارد. اینكه چطور بخواهید به مشكل خاصتان بپردازید، بستگی دارد به نیازهای باهمستانتان، اینكه جمعیت مورد نظرتان از چه طریقی راحتند و به چه شیوهای پاسخ میدهند، روند برنامهریزی مشاركتیتان، استعدادها و مهارتهای كاركنانتان و غیره. نه ویژگیای كه در اینجا ذكر شد تصویر برنامهای را ترسیم میكند كه پاسخگو، انعطافپذیر، تساویگرا، مبتنی بر همكاری، مدیریتشده، كارآمد، مطلع از محتوا، مورد حمایت كاركنان و پیشرفتهایشان و در درازمدت متعهد نسبت به ماموریتی واضح و شفاف است. اگر بتوانید این ویژگیهای عمومی را در عمل به اجرا درآورید، به احتمال زیاد مداخلهتان موفقیتآمیز خواهد بود. برای انجام كار به بهترین وجه، لازم است شیوهها و یا مداخلههای خاصی را بیابید یا ایجاد كنید یا اقتباس كنید كه مناسب باهمستان شما باشند. چطور شیوه یا مداخله خاصی را كه مناسب باهمستان شماست انتخاب میكنید؟ فرض همه این مراحل بر دخیل كردن باهمستان، ترجیحا در برنامهریزی و اجرای یك مداخله است. یك روند برنامهریزی و ارزیابی باهمستانمحور ترتیب دهید تا اطمینان حاصل كنید مشكلاتی را مخاطب قرار میدهید كه برای باهمستان شما خاص و آزاردهنده است. تصمیم بگیرید كه آیا میخواهید مستقیما به مشكل بپردازید یا قصد دارید برای حل مشكل شرایط را تغییر دهید. شیوهها و مداخلههایی را بیابید (یا در صورت نیاز ایجاد كنید) كه قبلا بهطرز موفقیتآمیز و همانطور كه مورد نظر شماست به مشكل پرداختهاند. ببینید كدام یك از عوامل یك مداخله نویدبخش در باهمستان شما كارایی دارند و كدامها را باید تغییر داد. مداخله را به اجرا درآورید و ضمن پیشرفت، تعدیلات را انجام دهید. كار و نتایج كارتان را بهطور مرتب ارزیابی كنید. بدانید كه هر قدر هم یك مداخله خوب عمل كند، باز هم جای بهبود دارد. در ادامه این بخش، روی یافتن و انتخاب كردن شیوه و مداخله مناسب برای باهمستان شما صحبت خواهیم كرد. مشكلات یافتن شیوهها یا مداخلههایی كه به درد شما بخورد: البته یك امكان این است كه بهترین برنامه دور و بر خودتان را پیدا كنید عینا آن را در باهمستان خودتان نسخهبرداری كنید. این كار بسیار ساده است، نیست؟ در عمل، نه. نسخهبرداری یا همتاسازی - واژهای است كه معمولا در این مورد به كار میرود - همیشه هم كارایی ندارد. لیزبث شُور در این زمینه هم ایدههایی دارد: برنامههای عالی معمولا بهخوبی جابهجا نمیشوند. شما میدانید كه بعضی نوشیدنیها را نمیشود دور از مكان تولیدشان فروخت، زیرا تكانهایی كه در جریان نقل و انتقال به آنها وارد میآید، خصوصیاتشان را تغییر میدهد. مداخلههای باهمستان هم هنگام نقل و انتقال تغییر میكنند. الزاما نمیتوانید چیزی را كه در یك باهمستان خوب عمل میكنید بردارید و انتظار داشته باشید كه در یك باهمستان كاملا متفاوت دیگر هم، به همان ترتیب عمل كند. موفقیت یك مداخله بستگی به نیازها و ویژگیهای باهمستان خودش دارد. یك مداخله موفق متعلق به جایی دیگر، حداقل نیاز دارد كه از نو تنظیم شود تا با شرایط و فرهنگ جدید جور شود. حتی وقتی كه یك مداخله بینهایت موثر عمل كرده باشد، شاید افراد نتوانند به شما بگویند كه دقیقا چه كردهاند. بعضی برنامهها بهدقت گزارش تقریبا همه چیز را نگه میدارند، بعضی دیگر تقریبا هیچ گزارشی نگه نمیدارند. بعضی برنامهها مبتنی بر اصول و بنیانهای شفاف نظری و فلسفی هستند. بعضی دیگر از بینش و فراست بنیانگذارانشان «بیمقدمه سبز میشوند». بنابراین نمیتوانید یك برنامه را عینا همتاسازی كنید، چون هیچ كس نمیتواند به شما بگوید «عینا» یعنی چه. یك مداخله موفقیتآمیز، خصوصا برنامهای كه توصیفش مشكل است، ممكن است وسیعا بستگی به استعدادها و درك مستقیم یك نفر یا یك گروه كوچك داشته باشد. گاهی امكان همتاسازی چنین برنامهای وجود ندارد، چون كس دیگری از خودگذشتگی، یا حساسیت، یا مهارتهای شخصی لازم برای بازتولید آن را ندارد. حتی اگر بتوانید برنامه را عینا همتاسازی كنید، نمیتوانید از افراد انتظار داشته باشید برنامهای را كه از بالا به آنها القا شده بپذیرند و اجرا كنند. آنها باید بخشی از برنامهریزی (در صورت امكان) و اجرای آن باشند، تا نسبت به آن احساس مالكیت كنند. هیچ یك از مداخلهها یا شیوههایی كه افراد، اعم از كاركنان یا مشاركتكنندگان، در ایجاد آن دخیل باشند، كامل نیستند. به محض اینكه عامل انسانی را وارد كار كنید، دیگر تضمینی وجود ندارد: هرگز نمیدانید كه چه خواهد شد. بنابراین، حتی یك برنامه عالی هم همراه با تغییر نیازها و شرایط (و خود افراد) باید تغییر كند. یك برنامه سوادآموزی بزرگسالان موفق، برای اینكه با تعداد سوادآموزان جور باشد دائما در حال تغییر بود و دلیل آن عوامل خارجی از قبیل اقتصاد محلی، در دسترس بودن مواد مخدر در خیابانها، تجدید سازمان در امر آموزش و مهاجرت و نوسازی سیستم نگهداری از كودكان بیسرپرست، اكثریت جمعیت مورد نظر برنامه بین نوجوانان اخراجی از مدارس، بزرگسالان بیكار، سوءاستفادهكنندگان جنسی، كسانی كه زبان مادریشان غیر از انگلیسی بود و زنانی كه قربانی آزارهای خانگی بود. هر یك از این گروهها نیازمند شیوهها و محیطهای متفاوت بودند. كاركنان برنامه دائما در حال تغییر و تعدیل متدهای آموزشی و نحوه ارتباطگیریشان با سوادآموزان داخل و خارج از كلاسها بودند. تفاوت بین یك مداخله موفق و یك مداخله ناموفق میتواند بسیار ظریف باشد. این تفاوت به سادگی تفاوت بین این دو وضعیت است: اینكه وقتی یك شركتكننده برای اولین بار وارد جایی میشود از او استقبال شود، یا وقتی یك شركتكننده برای اولین بار وارد جایی میشود، فضا پذیرا و راحت باشد. معمولا این نوع ظرافتها به خودی خود بخشی از مداخله نیستند (تغییرات كوچك در وضعیت اقتصادی، فشارهای ناگفته از جانب كارگران موردی بهزیستی)، لذا كسی نمیتواند چیزی دربارهشان به شما بگوید. افراد نمیدانند چه چیزی شركتكنندگان را دور میكند، یا باعث میشود مشتاقانه هفتهای سه روز به برنامه بیایند. نتیجه اینكه، همتاسازی یك برنامه، هر قدر هم خود برنامه و شیوههایش بهخوبی مستند شده باشند، ممكن است از آنچه به نظر میرسد بسیار پیچیدهتر باشد. اگر نمیتوانید منابع یك مداخله را بهخوبی شیوههایش همتاسازی كنید، احتمالا به دردسر خواهید افتاد. در دو دهه ۸۰ و ۹۰ در ایالات متحده آمریكا، زمانی كه طرز برخورد عموم و كنگره با افراد كمدرآمد سخت شد، سرمایهگذاری برای بسیاری از انواع مداخلهها متوقف شد. در آن زمان به كسانی كه برنامههای موفق را همتاسازی میكردند گفته میشد، هنوز هم گفته میشود، كه برنامهشان را با منابعی بسیار كمتر از منابعی كه در اختیار برنامه اصلی بود اجرا كنند و به این ترتیب حتی با همتاسازی با بهترین الگوها هم موفق نمیشدند. كلیدهای موفقیت در همتاسازی همانطور كه در همتاسازی برنامههای موفق مشكلاتی وجود دارد، عواملی هم وجود دارند كه به شما كمك میكنند كار را همتاسازی كنید. این عوامل یه میزان زیادی به ویژگیهای مداخله اصلی بستگی دارد (شش عامل اول هم برگرفته از اثر لیزبث شُور است): ایدههایی كه بیعیب و نقص هستند و به تجربه بهبود یافتهاند. ایدههایی كه میتوان آموزش داد و میتوانند الهامبخش رهبران محلی باشد. احساس رسالت و احساس تعلق به چیزی بزرگتر. دسترسی به كسانی كه با موفقیت برنامه را به اجرا درآوردهاند. رایزنی و همفكری حامیانه و عاقلانه. كمكهای فنیای كه به معنای اذعان به وجود مسائل تازهای است كه باید كشف شوند. مشاركت افراد محلی در برنامهریزی اولیه برای پیدا كردن و انتخاب كردن و به اجرا درآوردن مداخله. آگاهی سرمایهگذاران از اینكه سعی در همتاسازی برنامهای كه در جایی دیگر موفق بوده، تضمین نمیكند كه برنامه در اینجا هم یكروزه، یا كلا، موفق شود. منابع، افراد، پول، تداركات و وقت كافی برای رسیدن به اهدافتان. عناصر همتاسازی موفقِ برنامههای موثر همانطور كه در خود برنامهها عواملی وجود دارند، در روند همتاسازی هم عناصری وجود دارند كه باعث موفقیت در همتاسازی میشوند. برخی از عناصر یك همتاسازی موفق از این قرارند: آنها همتاسازی جوهر یك مداخله موفق را، با آنچه از بسیاری بخشهای دیگر اقتباس كردهاند تركیب میكنند و یك زمینه یا جمعیت جدید به وجود میآورند. آنها پشتیبانی مداوم یك سازمان میانجی را داشتهاند. آنها اهمیت سیستمها و محتوای سازمانی را میشناسند. آنها اهمیت افراد را میشناسند. آنها موفقیت را از روی نتایجی كه برنامه برای افراد و باهمستانها داشته داوری میكنند. آنها موانع را مستقیما و استراتژیكی به وسیله تغییرات در معیار وسیع، مهار میكنند. خلاصه انتخاب یك شیوه یا مداخله نویدبخش برای اهدافتان امر سادهای نیست. آنچه در یك باهمستان دیگر عمل میكند، ممكن است در باهمستان شما عمل نكند و در عمل تعیین اینكه یك مداخله موفق خاص چطور كار میكند، مشكل است. اما عواملی عمومی هستند كه در همه برنامههای خوب مشتركند: پاسخگو بودن انعطافپذیری فلسفه و نگرش تساویگرایی تعهد به همكاری مدیریت خوب شایستگی آگاهی نسبت به محتوای مسئله و جمعیت مورد نظر تعهد درازمدت نسبت به یك ماموریت شفاف علاوه بر این ویژگیهای عمومی، عواملی هم وجود دارند كه یك همتاسازی موفق را شناسایی میكنند. این عوامل شامل وفق دادن اجزای برنامه با نیازها و فرهنگهای محلی، مورد حمایت یك سازمان میانجی قرار داشتن، درك اهمیت باهمستان و محتوای انسانی كار، داوری موفقیت همتاسازی از طریق نتایج برای افراد و باهمستان، و تمركز بر علتهای اصلی و ریشهای. ممكن است روند گزینش مشكل باشد، اما نیازی نیست مثل طاس ریختن تابع شانس و اقبال باشد. چنانچه از راهنماییهای این بخش استفاده كنید و به صدای باهمستان و جمعیت مورد نظر گوش كنید، میتوانید به تغییر و تحول در باهمستانتان كمك كنید.