فرم جستجو

بخش ۶. جمع‌آوری و تحلیل داده‌های قوم‌نگاری

در راه تلاش برای درک یک فرهنگ، فهم چرایی تصمیم‌ها و اقدامات مردم می‌تواند بی‌اندازه مهم باشد. وقتی مردم‌شناسان می‌خواهند فرهنگی را درک کنند، اغلب خودشان را در آن فرهنگ غرق می‌کنند تا بتوانند آن را از درون بررسی کنند و بشناسند. پژوهشگری که خود را به این شکل در دل فرهنگی جای می‌دهد نه فقط می‌تواند در مورد آنچه روی می‌دهد شناختی پیدا کند – اینکه مردم زندگی روزانه خود را چگونه پی می‌گیرند، چه آیین‌ها و رسومی دارند، جشن‌های آن‌ها چگونه است، و چیزهایی از این دست – بلکه می‌تواند بفهمد که اعضای آن گروه فرهنگی راجع به رویدادها چه دیدگاهی دارند. آن‌ها می‌توانند ساختار آن فرهنگ را ذره ذره کنار هم بچینند – یعنی باورها و پیش‌فرض‌هایی که زیربنای همه رفتارهای مردم را تشکیل می‌دهند و جهان‌بینی که این باورها و پیش‌فرض‌ها را پدید آورده و پشتیبان آن‌هاست.

بسته به آنکه تلاش شما معطوف به تغییر چه چیز باشد، ممکن است ناگزیر شوید در ارزشیابی به چیزی بیش از فقط رفتار افراد توجه کنید. برای مثال، اگر می‌کوشید انحصارگرایی اجتماعی مبنی بر نژاد یا جنسیت را از میان ببرید یا فرهنگ خشونت‌ را تغییر دهید، ممکن است که تمام متن جامعه درگیر موضوع شود. نمی‌توان حتما با برگزاری آزمون یا شمارش دفعاتی که افراد اعمال خاصی را انجام می‌دهند به دانشی عمیق درباره باهمستان یا بخشی از آن دست یافت. بلکه باید شناختی از جهان‌بینی کل باهمستان و آنچه که باعث پدید آمدنش شده است داشت – چه دین باشد، چه عوامل اجتماعی یا سیاسی، اقتصاد، ترکیبی از چند چیز و یا عاملی کاملا متفاوت. بهترین راه برای رسیدن به این شناخت عمیق شاید غرق شدن در فرهنگ باهمستانی باشد که درباره آن کار می‌کنید. این بخش بررسی است درباره کاربرد پژوهش‌ قوم‌نگاری – همان نوعی غرق‌شدگی فرهنگی که شرح دادیم – به عنوان روشی برای ارزشیابی.

اطلاعات قوم‌نگاری چیست؟

اطلاعات قوم‌نگاری مجموعه داده‌هایی است درباره یک فرهنگ یا گروه خاص که دقیقا از اعضای آن فرهنگ یا گروه به دست آمده است، و تا حد ممکن با استفاده از دیدگاه و جهان‌بینی خود اعضا به تشریح این جهان‌بینی می‌پردازد. هدف این است که با این اطلاعات بتوانیم فرهنگی را از بطن آن درک کنیم – به عبارت دیگر، پیش‌فرض‌ها، رسوم و رفتار مورد قبول در آن را از دیدگاه کسانی که با این فرهنگ زندگی می‌کنند، توصیف کنیم و توضیح دهیم.

این اطلاعات ممکن است هنجارهای باهمستان، دانش و شرایط بهداشتی، واقعیت‌های سیاسی، دین، وضع اقتصادی و جهان‌بینی را هم در بر بگیرد.

هنجارهای باهمستان. این هنجارها عبارتند از چیزهایی که باهمستان یا گروه در رفتارها و فعالیت روزمره عادی یا قابل‌ قبول تلقی می‌کنند. هنجارهای باهمستان را می‌توان از چند منظر نگریست:

  • نقش‌های جنسیتی. این نقش‌ها بیانگر آنند که از زن‌ها و مردها انتظار می‌رود چه کنند، چگونه رفتار کنند، چگونه لباس بپوشند، و از این قبیل؛ و نیز اینکه نحوه ارتباط آن‌ها با هم در شرایط گوناگون چگونه باید باشد.
  • ساختار اجتماعی. ساختار اجتماعی مشخص می‌کند که چه کسی در باهمستان از جایگاه بالاتری برخوردار شود، چگونه می‌توان پایگاه اجتماعی به دست آورد، گروه‌های اجتماعی چگونه تشکیل می‌شوند و چه شکل‌هایی به خود می‌گیرند، و داوران اجتماعی چه کسانی هستند – یعنی آن‌ها که مقررات و معیارها را وضع می‌کنند. ساختار اجتماعی همچنین مشخص می‌کند که چه کسی فرودست به حساب می‌آید، چه کسی از نظر اجتماعی طرد شده است، چقدر احتمال دارد که فردی با شایستگی، کارآفرینی، تحصیلات یا حتی فعالیت غیرقانونی و غیره، پایگاه اجتماعی خود را ارتقا دهد. ساختار اجتماعی هم معین می‌کند که آیا دنیای باهمستان به طبقات اجتماعی یا سلسله‌مراتب تقسیم شده است یا نه و اگر شده است چگونه؛ و اینکه آیا تصور می‌شود بعضی جایگاهی بالاتر از دیگران دارند.
  • رفتار. چه رفتاری و چه گفتاری در انظار پذیرفتنی محسوب می‌شود؟ این بخش در بر گیرنده مسائلی است مانند اینکه مردم چگونه با یکدیگر سلام و احوال‌پرسی می‌کنند (و تاثیر پایگاه اجتماعی، جنسیت و سن بر این رفتار چقدر است)؛ نیز این که مردم به تعارفات و توهین‌های واقعی یا فرضی چگونه واکنش نشان می‌دهند (و از نظر آن‌ها چه چیز تعارف و تحسین محسوب می‌شود و چه چیز توهین به شمار می‌آید)، یا به آیین‌ها و دیگر رفتارهای مختص این جماعت، و به رفتاری که باهمستان می‌پذیرد یا می‌بخشد (یا تشویق می‌کند). همچنین بیش‌تر باهمستان‌ها و گروه‌ها معیارهایی برای رفتارهایی که برای گروه بسیار غیر قابل‌ قبول یا زیانبار است، چه علنی چه غیرعلنی، تعیین می‌کنند و مرتکبین این رفتارها به شیوه‌های رسمی، از جمله طرد شدن از گروه، تنبیه می‌شوند.

دانش و شرایط بهداشت و تندرستی. این مردمی که شما نگران وضعیتشان هستید درباره شرایط بهداشت و تندرستی در کل و در باهمستان چه می‌دانند، و چه رفتارهای سالم (یا ناسالمی) دارند. بعضی از مواردی که باید بررسی شوند عبارتند از:

  • دانش درباره بهداشت و تندرستی پیش از تولد، دوره نوزادی و خردسالی و روش‌ها و رفتارهای بهداشتی در هر یک از این دوره‌ها.
  • شناخت و کثرت تاثیر مواد مخدر، الکل، دخانیات و اعتیاد به طور کلی.
  • آگاهی از بیماری‌های مزمن و دیگر مسائل بهداشتی و تندرستی که در باهمستان شایع هستند و نیز تهدیدها یا مزایای محیط‌ زیستی در ارتباط با تندرستی.
  • دانش درباره تغذیه و فعالیت بدنی، ارتباط آن‌ها با تندرستی و رفتارها و روش‌هایی که نشان‌دهنده این دانش باشد.
  • دخیل بودن در برنامه‌های سنجش سلامتی، واکسیناسیون و دیگر راهبردهای محافظتی پزشکی.
  • ارتباط با یک تامین‌کننده اصلی خدمات درمانی که مردم به طور مرتب با او در تماس‌ باشند.
  • درصد جمعیتی که به خدمات بهداشت و درمان دسترسی دارند.

قدرت و واقعیت‌های سیاسی. چه کسانی مناصب قدرت را در اختیار دارند؟ افکار عمومی را چه کسانی هدایت می‌کنند و سیاست‌گذاران چه کسانی هستند؟ قدرت چگونه اعمال می‌شود – رسمی یا غیررسمی، عادلانه یا بی‌رحمانه، برای منفعت شخصی یا برای منفعت مردم؟ هدف‌ها یا فعالیت‌های مدنی چگونه تحقق می‌یابند (یا آیا اصلا تحقق می‌یابند)؟ چه کسانی فاقد قدرت هستند یا خود را فاقد قدرت می‌بینند؟ دغدغه‌های چه کس یا کسانی در اولویت است و به آن‌ها توجه می‌شود؟ آیا قوانین برای عده‌ای به شکلی متفاوت از دیگران به اجرا درمی‌آید؟ شاید بتوان با پاسخ این پرسش‌ها و پرسش‌های مشابه تصویری روشن از روابط قدرت و واقعیت‌های سیاسی یک باهمستان یا گروه ترسیم کرد.

دین. مذهب موضوعی پیچیده است، زیرا دامنه تاثیرگذاری آن، بسته به شمار جمعیتی که از آن پیروی کند، ممکن است از هیچ تا همه جامعه در نوسان باشد. نقشی که دین در زندگی هر روزه باهمستان ایفا می‌کند، چقدر بزرگ است؟ دین چگونه بر زندگی روزانه تاثیر می‌گذارد؟ با پرسیدن پرسش‌هایی دقیق از این دست می‌توانید تصویری مشخص از نقش دین در باهمستان در ذهن خود ترسیم کنید.

  • آیا اکثریت مردم در باهمستان پیرو یک مذهب خاص هستند و یا باهمستان متشکل از افرادی است که پیروان مذاهب گوناگونند، و نیز آیا بسیاری از ‌آن‌ها هیچ گرایش مذهبی ندارند؟
  • نهادهای مذهبی چه نقشی ایفا می‌کنند – از جمله نقش ارشاد معنوی، مراکز اجتماعی، مشاوره سیاسی، منابع اطلاعاتی، رهبری باهمستان (در کسوت روحانیان)، یا بعضی از این موارد و یا همه آن‌ها؟
  • اگر اکثریت اعضای باهمستان پیروان یک مذهب خاص هستند، آن مذهب چه اندازه شمول‌گراست و چقدر به باورمندان ادیان دیگر تسامح نشان می‌دهد؟
  • آیا مردم می‌کوشند دیگرانی که را به دین آن‌ها باور ندارند، اصلاح کنند و به دین خود دعوت کنند؟

وضع اقتصادی. وضعیت اقتصادی باهمستان یا گروه چگونه است؟

  • آیا باهمستان به مشکل بیکاری یا کم‌اشتغالی دچار است؟
  • آیا باهمستان متکی به یک صنعت واحد، یا یک نوع اشتغال و یا یک صاحب‌کار است (مثلا یک تولیدی، یک نوع زراعت، یک پایگاه نظامی)؟
  • آیا در استخدام یا ترفیع تبعیض اعمال می‌شود؟ علیه چه کسی یا به نفع چه کسی؟
  • باهمستان نسبت میان تحصیلات و فرصت اقتصادی را چگونه می‌بیند و نظام تحصیلی آن تا چه اندازه خوب است؟
  • اخلاق کار در باهمستان تا چه اندازه قوی است؟
  • پیشرفت اقتصادی در باهمستان چقدر دست‌یافتنی و آسان است؟
  • آیا مسکن آبرومندانه مقدور و دست‌یافتنی است؟
  • آیا اکثر مردم می‌توانند نیازهای اولیه خانواده‌های خود را تامین کنند، یا آیا فقر مشکلی جدی است؟ بی‌خانمانی چطور؟ گرسنگی چطور؟
  • نابرابری‌ها در میزان درآمد و ثروت تا چه حد است؟ چه گروه‌هایی نابرابری‌ها را بیش‌تر لمس می‌کنند؟

«نیازهای اولیه» یک عبارت نسبی است. مثلا در دهکده‌ای واقع در یک باهمستان محروم، این عبارت شاید به معنی یک یا دو وعده غذا در روز، سرپناهی محقر شامل یک اتاق، دسترسی به آب و پخت‌ و پز و برخورداری از سوختی برای گرما، داشتن یک دست لباس اضافه (اما شاید فقط یک جفت کفش)، و برخورداری گه‌گاهی از امکانات درمانی باشد. در شهری توسعه یافته، این عبارت معمولا به معنی سه وعده غذای پروپیمان، یک مسکن چندخوابه شامل آشپزخانه و حمام، چند دست لباس فصلی مناسب و آراسته، دسترسی منظم به امکانات درمانی و حتی امکانات رفاهی چون تلفن، تلویزیون، اینترنت و حتی اتومبیل است. مفهوم عبارت «نیازهای اولیه» (فراتر از آنچه فقط برای زنده‌ ماندن ضروری است) بستگی دارد به اینکه مابقی جامعه وجود چه چیز را بدیهی و عادی بداند.

  • جهان‌بینی. این مفهوم با بسیاری از مواردی که در بالا توضیح دادیم هم‌پوشانی دارد و دربرگیرنده نگاهی است که افراد در یک باهمستان (و لذا اغلب خود باهمستان در کل) به خود و زندگی‌شان دارند. یک «جهان‌بینی» در واقع مجموعه‌ای از پیش‌فرض‌ها درباره «برحق‌ بودن» چیزهایی است که هر کس در دنیای پیرامون خود به کار می‌بندد. بعضی از مهم‌ترین عناصر جهان‌بینی عبارتند از:
  • نگرش به قدرت. در این جا سه عنصر وجود دارد: قدرت چگونه تعریف می‌شود؛ کدام تعریف – چنانچه تعریفی در کار باشد – درست قلمداد می‌شود؛ و قدرت را چگونه می‌نگریم و با آن چگونه برخورد می‌کنیم. قدرت اشکال گوناگونی دارد که از قدرت یک مقام رسمی (قضات، پلیس، آموزگاران، سیاستمداران، ماموران دولت) گرفته تا قدرتی که به واسطه نیروی بدنی یا اقتصادی اعمال می‌شود (نظیر قدرت جنگ‌سالاران، رهبران باندها، صاحبان کار و سرپرستان و ناظران) و نیز قدرت ناشی از دانش، احترام و داشتن موقعیتی در ساختار اجتماعی (مانند قدرت ریش‌سفیدان و گیس‌سفیدان، پزشکان، رهبران کسب‌وکار، روحانیان، دانشگاهیان و اشخاصی که به درستکاری و هوشمندی شهره‌اند) در نوسان است. اینکه چه کسی صاحب‌ قدرتی مشروع تلقی ‌شود بستگی دارد به وفاداری و هم‌بستگی (شما با «یکی از خودتان» بیعت می‌کنید). از این روست که می‌بینیم رهبر یک باند که از همان گروه قومی است که بیش‌تر ساکنان محله به آن تعلق دارند، ممکن است بتواند بیش‌تر از پلیس در آن منطقه اعمال قدرت کند. یک موضوع دیگر در این ارتباط این است که بدانیم چه کسی قدرت واقعی را در دست دارد و چه کسی می‌تواند منافع باهمستان را به بهترین شکل پیش ببرد. نگاه بنیادی به قدرت ممکن است از احترام بدون چون و چرا (باور به اینکه قدرت همیشه برحق است و باید به آن اعتماد کرد و فرمانبردار بود) تا بی‌احترامی عمیق (باور به اینکه قدرت همیشه در پی منافع خویش و ظالمانه است و باید فعالانه یا منفعلانه در برابر آن ایستاد) متفاوت باشد.
  • حس کارآیی و قدرت مهار محیط. آیا مردم احساس می‌کنند که مهار زندگی‌شان کاملا و یا تا حد بسیار در دست خودشان است و یا هیچ‌ گونه اختیاری بر آن ندارند؟ آیا احساس می‌کنند که با کار و تلاش می‌توانند چیزی را عوض کنند و یا باعث تغییر در زندگی خود یا باهمستان بشوند؟ اگر تصور می‌کنند که اختیار کار در دست آن‌ها نیست، پس به گمان آن‌ها سررشته کار در دست چه کسی است؟ در دست سیاستمداران؟ ثروتمندان؟ کسانی که با زور اعمال قدرت می‌کنند؟ اگر شمار افراد جوان (یا گروه‌هایی که از نظر اجتماعی به حاشیه رانده شده‌اند) در باهمستان بسیار است، آن‌ها چه فکر می‌کنند و چقدر خود را دارای اختیار یا فاقد آن می‌بینند؟
  • مهار امور ممکن است در دست یک شخص یا گروهی از افراد در قدرت «رسمی» باشد (مانند رئیس جمهور، صاحب‌خانه، مدیر مدرسه، رئیس اداره، پدر و مادر، پلیس)؛ یا در یک نهاد یا مجموعه‌ای از نهادها باشد (دولت، اداره بهزیستی، دانشگاه، کلیسا، ارتش)؛ یا در مجموعه‌ای از اصول حقوقی، اخلاقی یا مذهبی نهفته باشد؛ یا در قراردادها و میثاق‌های یک گروه باشد که فرد هم عضوی از آن است (مثلا یک تیم فوتبال، طبقه اعیان، موسسه مذهبی، و موارد مشابه)؛ و یا در تصمیم‌ها و کردار خود فرد باشد. نگاه یک شخص به توانمندی خود برای مهار زندگی‌اش به چند عامل بستگی دارد، از جمله پیشینه خانوادگی و شیوه‌ای که تربیت شده، تحصیلات، مسائل عاطفی و تجربه‌های زندگی. مسلم است که حتی در یک باهمستان بسیار همگون افراد دیدگاه‌های متفاوتی به این موضوع دارند، اما معمولا هنجارهای باهمستان نشانگر نظرات اکثریت اعضای باهمستان است.
  • روابط و اعتماد. آیا اعضای جمعیت دیگران را عمدتا قابل اعتماد می‌دانند، یا اینکه دایره افراد قابل اعتماد را به اعضای خانواده خود یا کسانی که عضوی از یک حلقه کوچک خودی‌ها هستند محدود می‌دانند؟ آیا زنان و مردان به روابط زناشویی (یا جنسی در میان جوانان) نگاهی متفاوت از هم دارند، و اگر چنین است چگونه؟ در کل دیدگاه‌ها راجع به روابط زناشویی چیست (مثبت، منفی، از هر دو طرف حمایت‌گرانه، استثمارگرانه، و از این قبیل)؟ رفتار با کودکان چگونه است، آیا لوس می‌شوند، کتک می‌خورند، انتظار می‌رود که نان‌آور باشند، عزیز داشته می‌شوند یا به چشم نانخور اضافی دیده می‌شوند؟ آیا برای روابط اقتصادی و اجتماعی و نیز برای روابط میان مردمی که به طبقات متفاوت اقتصادی و اجتماعی تعلق دارند، قوانین و مقررات آشکار یا نانوشته‌ای وجود دارد؟
  • وظایف و حقوق. آیا اکثریت اعضای باهمستان یا گروه خود را مکلف به رعایت منافع عموم و نیز منافع شخصی می‌دانند؟ آیا گروه را به چشم یک باهمستان می‌بینند و یا فقط در قبال خانواده/ یا دوستان نزدیک خود احساس تکلیف و تعهد می‌کنند؟ از باهمستان یا گروه چه انتظاری دارند؟ ‌آن‌ها در جامعه بزرگ‌تر و در باهمستان چه حقوقی برای خود قائل هستند؟

بسته به ماهیت گروه یا باهمستان مورد بحث و نیز بسته به ماهیت جامعه‌ای که آن گروه بخشی از آن را تشکیل می‌دهد، موضوع حقوق و تکالیف ممکن است در هر جایی به شدت متفاوت باشد. مثلا در روستایی با اهالی کشاورز در کشوری در حال توسعه، مردم شاید با نوعی احساس وظیفه و تکلیف در قبال دیگران تربیت می‌شوند، زیرا در آن روستا همه به هم متکی هستند. اگر محصول یک خانواده از دست برود، مردم روستا خود را موظف می‌دانند که خوراک آن خانواده را تامین کنند، زیرا می‌دانند که بعید نیست سال آینده یکی از همین خانواده‌هایی که کمک می‌کنند خود بدون خوراک بماند. در شهرهای کوچک در و محیطی کم‌وبیش صنعتی شده هم دست‌ کم تا حدی همین حس همیاری وجود دارد.

در محله‌های شهرهای بزرگ هم، در صورتی که بسیاری از ساکنان محله از سال‌ها پیش در این نقطه از شهر زندگی کرده و آن جا بزرگ شده باشند شاید روال زندگی مانند همان روستاها و شهرهای کوچک باشد؛ و یا ممکن است این محله‌ها فضایی بی‌روح باشد که ساکنانش به‌ندرت همدیگر را می‌شناسند و چندان در قبال هم احساس تعهد و تکلیف نمی‌کنند. اغلب اوقات، اگر مردم اصولا چنین احساسی داشته باشند، برای گروه خاص خودشان است، به هر شکل که آن گروه تعریف شود، و/یا برای کل جامعه است. در این حالت، احساس وظیفه و تعهد بیش‌تر در قالب یک اصل بیان می‌شود، چه اصل دینی چه اخلاقی/فلسفی، و دیگر به صورت نوعی پیوند میان فرد و گروهی از مردم که او در کنارشان زندگی می‌کند وجود ندارد.

  • تسامح و شمول‌گرایی. آیا باهمستان یا گروه شمول‌گراست – به عبارت دیگر آیا به افرادی که از باهمستان‌ها و فرهنگ‌های دیگر باشند روی خوش نشان می‌دهد و تفاوت‌ها را می‌پذیرد؟ آیا به «بیگانگان» بی‌اعتماد است و در حق آن‌ها تبعیض روا می‌دارد؟ آیا قوانین و رسومی وجود دارد که ضامن به رسمیت شناختن حقوق افراد شود، و آیا این قوانین و رسوم مورد احترامند یا به اجرا گذاشته می‌شوند؟ آیا رفتارهایی که متفاوت باشند تحمل می‌شوند؟ چه کسانی از نظر اجتماعی طرد می‌شود و بر چه اساسی (مثلا بر پایه تفاوت‌های نژادی یا قومی، یا طبقه اجتماعی)؟
  • احساس یگانگی. اعضای جمعیت چگونه خود را یکی می‌دانند، و با چه کسانی احساس یگانگی و همبستگی می‌کنند؟ خانواده؟ گروه قومی؟ گروه هم‌ترازان (نوجوانان، موسیقی‌دان‌ها، اعضای حزب سیاسی، دوستان نزدیک، تیم ورزشی)؟ باهمستان (محله، شهر، ایالت، منطقه)؟ به عنوان افراد، یا صرفا به عنوان بخشی از نژاد بشر؟

چرا ممکن است اطلاعات قوم‌نگاری برای ارزشیابی مهم باشد؟

  • در بسیاری موارد اطلاعات قوم‌نگاری برای ما تشریح می‌کند که چرا رویکردی موثر واقع می‌شود یا چرا تاثیرگذار نیست، آن هم به شیوه‌هایی که از عهده اطلاعات کمی برنمی‌آید.
  • اطلاعات قوم‌نگاری بینش خوبی درباره شیوه‌هایی که شرکت‌کنندگان یا ذی‌نفعان برنامه‌ها و طرح‌های پیشگامانه آن‌ها را تجربه می‌کنند، به پژوهنده می‌دهد، در حالی که کارکنان و دیگر مشارکت‌کنندگان در طرح در این موارد یا پیش‌بینی می‌کنند یا نظر خود را بیان می‌کنند.
  • اطلاعات قوم‌نگاری به روشن شدن مسائلی که باید حل شوند کمک می‌کند و بدین ترتیب شرکت‌کنندگان می‌توانند به کار شما واکنش نشان دهند.
  • اطلاعات قوم‌نگاری به روشن شدن موضوع و تاثیرات آن بر جمعیت مورد بحث و نیز اهمیت موضوع برای این جمعیت کمک می‌کند.
  • اطلاعات قوم‌نگاری به شما کمک می‌کند تا درباره فرهنگی که موضوع کار شماست به شناختی روشن‌تر و جامع‌تر برسید تا بتوانید در آینده بهتر برنامه‌ریزی کنید و تغییرات لازم را اعمال کنید.

چه زمانی لازم است اطلاعات قوم‌نگاری را گردآوری کنید؟

اطلاعات قوم‌نگاری مفید است، اما یک مطالعه قوم‌نگارانه، حتی اگر جزئی باشد، مستلزم زحمت و تلاش است. به ویژه اگر شما بخشی از یک سازمان کوچک باهمستان‌محور یا غیردولتی باشید، ممکن است که نخواهید وقت کارکنان یا داوطلبان خود را صرف گردآوری اطلاعاتی کنید که واقعا ضروری نیست. پس چه موقع اطلاعات قوم‌نگاری ممکن است در واقع ضروری باشد؟

  • وقتی که با جمعیتی یا گروه فرهنگی سر و کار داشته باشید که با آن‌ها آشنایی ندارید و خود نیز بخشی از آن‌ها نیستید.
  • وقتی با گروهی کار می‌کنید که ماهیتش به‌خوبی روشن است و فرصتی برای رشد و شکوفایی فرهنگ خود داشته است.
  • وقتی برای کاری که انجام می‌دهید شناخت و درک زمینه و فرهنگ باهمستان ضروری باشد.
  • وقتی به موقعیتی دقیق و کاملا مشخص می‌پردازید – و در فرآیند ارزشیابی غالبا هم چنین پیش می‌آید – که با یک گروه جمعیتی ویژه سروکار دارد.

اطلاعات قوم‌نگاری را چگونه گردآوری می‌کنید؟

حال که تصمیم گرفته‌اید اطلاعات قوم‌نگاری را گرد‌آوری کنید و در برنامه‌ریزی و ارزشیابی کار خود به کار ببرید چگونه می‌خواهید آن را به دست آورید؟ در گام نخست باید ببینید که به چه نوع اطلاعاتی نیاز دارید. بعد باید مشخص کنید که چگونه آن را به دست آورید، اعتماد گروهی را که می‌خواهید درباره‌اش بدانید جلب کنید، برای مطالعه میدانی خود برنامه‌ریزی کنید و بعد طرحتان را اجرا کنید.

۱. مشخص کنید که به چه اطلاعاتی نیاز دارید. یک وقت ممکن است بخواهید که از تمام زیر و بم فرهنگ گروه آگاه شوید؛ و در موقعیتی شاید فقط یک موضوع بسیار مشخص و ویژه مورد نظر شما باشد. اگر با یک گروه فرهنگی برجسته سر و کار دارید – گروهی که برای مثال هویت آن بر اساس قومیت یا دین تعریف شده است، و فرهنگش در طول سده‌ها شکل گرفته است – آن وقت شاید نیاز باشد که سال‌ها وقت صرف کنید تا فرهنگش را بشناسید. اما اگر گروه مورد نظر شما بخشی از فرهنگ کلی باشد – مثلا یک کلاس دوره متوسطه، یا یک محل‌ کار – که در درون آن فضای بسته و محیط فیزیکی و روحی خاص، فرهنگی برای خود به وجود آورده باشد، آن وقت برای یک بررسی مفید قوم‌نگاری شاید چند روز یا چند هفته کفایت کند. در اکثر موارد، وقتی برای یک ارزشیابی به گردآوری اطلاعات قوم‌نگاری مشغولید، فرهنگ را در ارتباط با موضوعی بسیار معین بررسی خواهید کرد.

برای انجام پژوهش قوم‌نگاری درباره موضوعی مشخص باید نخست آن موضوع را خوب تعریف کنید تا بتوانید در مشاهدات و گفت‌وگوهای خود بر آن تمرکز کنید. دقیقا چه نکته‌ای را باید در مورد جمعیت مورد نظر خود بدانید که مشخصه ارزشیابی شما باشد؟ پرسشی که اغلب مطرح می‌شود این است که «شرکت‌کنندگان (یا اعضای جمعیتی که این شرکت‌کنندگان به آن تعلق دارند) برنامه یا طرح پیشگامانه را چگونه ارزیابی می‌کنند؟» سوال‌های دیگری هم می‌توان پرسید: آیا برنامه و فعالیت‌های مربوط به آن از نظر فرهنگی مناسب و محترمانه هستند؟ آیا هدف‌های شرکت‌کنندگان همانند اهداف سازمان است یا تفاوت چشمگیری میان آن‌ها وجود دارد؟ آیا امتیازات یا موانع فرهنگی وجود دارند که بر احتمال موفقیت برنامه یا امکان مشارکت افراد در آن تاثیر بگذارند؟ چه چیز باعث تقویت آن امتیازات یا از میان بردن آن موانع می‌شود؟ آیا ناهمگونی‌های فرهنگی میان شرکت‌کنندگان و کارکنان یا داوطلبان طرح – یا کم‌اطلاعی فرهنگی یک یا هر دو طرف – مانعی در راه اثربخشی برنامه است؟

فرض کنید که برای مثال می‌خواهید بدانید دانش‌آموزان یک کارگاه سوادآموزی درباره آن چه نظری دارند. در این مورد شما با یک فرهنگ دینی یا قومی منسجم سر و کار ندارید، بلکه با فرهنگ آن کلاس سر و کار دارید، مگر آن که تمام دانش‌آموزان کارگاه پیشینه دینی یا قومی مشترکی داشته باشند.

بعضی پرسش‌ها که ممکن است مطرح کنید از این قرار است:

  • نظر دانش‌آموزان درباره تحصیل چیست (آیا آن را چیزی مختص طبقات بالای اجتماع به شمار می‌آورند، آیا آن را برای خود و خانواده‌هایشان ضروری می‌دانند، آیا آن را نوعی تحمیل تلقی می‌کنند؛ آیا آن را به عنوان فرصت فراغتی از کار و امرار معاش می‌نگرند، آیا آن را مجوزی برای رسیدن به یک زندگی بهتر قلمداد می‌کنند، یا گمان می‌کنند که تحصیل از ملزومات پیوستن و به رسمیت شناخته شدن در باهمستان است)؟
  • آموزگاران را چگونه می‌بینند (برای آن‌ها احترام بسیار قائل‌اند، از آن‌ها می‌ترسند، مرعوب آن‌ها هستند، تحقیرشان می‌کنند، سردرگمند)؟
  • رویکردشان به یادگیری چیست (علاقه‌مند هستند، با پشتکار و پایبندی آن را دنبال می‌کنند، هیچ شناخت یا تجربه‌ای در این زمینه ندارند، روحیه همکاری و مساعدت دارند، ترس و دلهره دارند، امیدوارند)؟
  • چه موانع فرهنگی بر سر راه یادگیری وجود دارد؟ امتیازات فرهنگی تحصیل کدامند؟ (برای مثال، در بسیاری از خانواده‌ها، حمایت خانواده ممکن است عامل بسیار مهمی باشد.)
  • چه استدلال‌هایی برای یادگیری و چه روش‌هایی برای تدریس موثرند و دانش‌آموزان به آن‌ها واکنش مثبت نشان می‌دهند؟
  • بین خودشان چه بحث‌هایی هست؟
  • آیا در کلاس درس تحرکات میان‌فرهنگی هست که ریشه در فرهنگ‌های دانش‌آموزان داشته باشد و محیط یادگیری را بهبود بخشد یا از اعتبارش کم کند (مانند تبعیض جنسیتی یا نژادی یا تعصبات قومی)؟

وقتی بدانید که به چه پرسش‌هایی می‌خواهید پاسخ بدهید بهتر می‌توانید منبعی را که باید از آن اطلاعات بگیرید مشخص کنید، پی می‌برید که روند کار چقدر طول می‌کشد و – شاید مهم‌تر از همه – خواهید دانست که چه روشی در پیش بگیرید. (در بحث برنامه‌ریزی و مطالعه میدانی، به این موضوع به تفصیل خواهیم پرداخت.)

۲. مشخص کنید که برای انجام چه کاری منابع و امکانات در اختیار دارید. اگر شما بخشی از یک سازمان کوچک مردم‌نهاد (سمن) هستید که به مهاجران خدمات ارائه می‌دهد، بعید است آن قدر پول و وقت در اختیار داشته باشید که مثلا بتوانید دو سال در کشوری به سر ببرید که مبدا مهاجران است. اما ممکن است آنقدر امکانات داشته باشید که مدتی در محله‌های مهاجران بمانید و با افکار و انتظارت، و زندگی آن‌ها آشنا شوید. شاید با همین کار بتوانید برای ارزشیابی خود اطلاعات مردم‌نگاری مفیدی به دست آورید که با سال‌ها پژوهش در زمینه فرهنگ هائیتی هم به دست نیاید.

۳. اعتماد اعضای گروه مورد نظر خود را جلب کنید. فرقی نمی‌کند که شما یک ارزیابی‌کننده بیرونی باشید، یا اطلاعات قوم‌نگاری را از شرکت‌کنندگان برنامه خود گردآوری کنید، در هر حال باید آنقدر اعتماد مردم را به دست آورده باشید تا آنچه را که می‌خواهید بدانید به شما بگویند و نشان دهند.

اگر در باهمستان مربوطه حضور داشته باشید این کار راحت‌تر خواهد بود – به‌ویژه اگر برنامه شما مدتی است که ادامه داشته و مردم از آن پشتیبانی می‌کنند و به کارتان احترام می‌گذارند. در این حالت شاید بسیاری را در باهمستان بشناسید که به شما اعتماد دارند و شما و کارتان را تایید می‌کنند.

بهترین راهبرد غالبا این است که ورود شما به باهمستان تحت حمایت فردی صورت گیرد که مورد اعتماد اعضای باهمستان است – مثلا یک روحانی، یک رهبر باهمستان یا رهبر قبیله‌ای، یک عضو باهمستان که از دیرباز مورد احترام بوده یا ریش‌سفید یا گیس‌سفید است، یا یک مربی و کسانی از این دست. معمولا یک برنامه جدید به این شکل به باهمستان معرفی می‌شود.

اما اگر از امکان فوق بی‌بهره‌اید، آن وقت باید خودتان به باهمستان قدم بگذارید. ببینید که چه موقع می‌توانید با اعضای باهمستان دیدار کنید – در مسابقات ورزشی، جشنواره‌ها، چایخانه‌ها، مراکز خرید و جاهای دیگر. مکانی را انتخاب کنید که شروع کار در آن برای شما آسان باشد، چون اگر خودتان احساس راحتی کنید بسیار بهتر می‌توانید کاری کنید که دیگران با شما راحت باشند .

۴. برای مطالعه میدانی خود برنامه‌ریزی کنید. محور اصلی پژوهش قوم‌نگاری شما مطالعه میدانی است. این مطالعه در اصل سازوکار مشاهداتی شماست (نگاه کنید به بخش 3 همین فصل). این کار مستلزم رفتن به محیط طبیعی جمعیت موردنظرتان و مشاهده مردم و گفت‌وگو با آن‌هاست، و به این معنا نیست که در فضایی غیرطبیعی نظیر محیط یک اداره یا آزمایشگاه و یا در موقعیتی ساختگی مثلا با آزمون یا تجربه، تحقیق کنید.

تا به اینجا، با برنامه‌ریزی مطالعه میدانی بخشی از کار را انجام داده‌اید. گام‌های اصلی عبارتند از:

  • پرسش‌های خود را معین کنید. شاید این کار را همان موقع که مشخص کردید به چه اطلاعاتی نیاز دارید خودبه‌خود انجام داده باشید. این پرسش‌ها احتمالا با پرسش‌های ارزشیابی شما مربوطند، اما یکی نیستند. آن‌ها باید به تناسب گروهی که مورد نظر شماست تنظیم شوند و از این نظر منطقی به نظر برسند (یعنی باید بتوان با مشاهده و/یا مصاحبه و دیگر روش‌های جمع‌آوری اطلاعات، پاسخ این پرسش‌ها را یافت)، و نیز از نظر ارزیابی (باید به شما اطلاعاتی بدهند که کمک کند کار خود را ارزیابی کنید و آن را اصلاح و بهتر سازید).
  • مشخص کنید که برای گردآوری اطلاعات از چه روش(هایی) استفاده خواهید کرد. برای شناخت فرهنگ باهمستان یا گروه چند راه وجود دارد:
    • نوع مصاحبه‌های تک‌به‌تک یا گروهی ممکن است از گپی خودمانی تا مصاحبه‌هایی کم‌وبیش رسمی، و مصاحبه‌های ضبط‌ شده شبه‌ساختاری و ساختاری متفاوت باشد.
    • مشاهدات مستقیم شرکت کننده یا غیرشرکت‌کننده.
    • تعامل غیررسمی.
    • شرکت در رویدادهای باهمستان، جشن‌ها، کار و غیره.
    • نظرسنجی‌ها. اگر از نظرسنجی استفاده می‌کنید سوالات باید پایان‌ باز باشند (مثلا اینطور آغاز شوند: نظرتان راجع به … چیست؟) و نه از نوع موافقم/مخالفم.
    • منابع خبر نفر سوم (دیگر افراد آگاه)
    • اسناد و مدارک – متن‌ها، شنیداری-دیداری، بودجه‌ها، پوسترها، بروشورها، کتابچه‌های راهنما، آثار هنری و غیره – که به وسیله این افراد یا برای آن‌ها پدید آمده‌اند و دارای اهمیت هستند (مثلا متن‌های مذهبی) و خطاب به گروه نوشته شده‌اند (مانند دستورالعمل‌ها و سیاست‌ها).
    • داده‌های قوم‌نگاری و اسناد دولتی – سرشماری، اسناد دادگاه، داده‌های مربوط به بهداشت عمومی و غیره.
  • مشخص کنید که برای این اطلاعات با چه کسی باید تماس بگیرید و چگونه. این اشخاص ممکن است افراد ویژه‌ای باشند که به دلیل موقعیتشان در باهمستان یا ارتباطشان با موضوع مورد تحقیق و یا ویژگی‌های به‌خصوص دیگر انتخاب می‌شوند؛ یا ممکن است که فقط افراد عادی جامعه باشند – یعنی هر کسی که بتوانید با او تماس بگیرید. آیا با اشخاص مورد نظرتان به طور مستقیم تماس می‌گیرید، به آن‌ها رایانامه می‌فرستید، شخصا نزد آن‌ها می‌روید یا تلفن می‌زنید؟ آیا به طور تصادفی با افراد تماس می‌گیرید – مثلا در مراسم باهمستان سر صحبت را با آدم‌ها باز می‌کنید، در مکان‌های عمومی به افراد نزدیک می‌شوید تا با آن‌ها صحبت کنید، در خانه‌ها را می‌زنید؟ یا به واسطه میانجی‌هایی چون رهبران باهمستان، روحانیان، مترجمان و غیره ارتباط برقرار می‌کنید؟

۵. کار میدانی خود را انجام دهید و یادداشت‌های میدانی بردارید. یک مطالعه قوم‌نگارانه مستلزم کار میدانی است – یعنی رفتن به محل زندگی مردمی که درباره‌شان تحقیق می‌کنید، مشاهده آن‌ها و تعامل با آن‌ها در محیط خودشان. این کار ممکن است زحمت چندانی نداشته باشد و فقط نیاز باشد که پیاده به جایی در نزدیکی خیابان خود بروید، و یا ممکن است به مراتب دشوارتر باشد و مستلزم آن باشد که به دهکده‌ای دور سفر کنید. به هر حال ماهیت مطالعه شما هر چه باشد، مبانی آن یکی خواهد بود.

یادداشت‌های میدانی یادداشت‌هایی هستند که شما از گفت‌وگوها، مشاهدات و دیگر مجموعه داده‌های خود برمی‌دارید. این یادداشت‌ها را باید یا در طول دیدار، گفت‌وگوها، مشاهدات و غیره بنویسید و یا بلافاصله پس از گفتگو و پیش از آنکه دیده‌ها و شنیده‌ها در حافظه‌تان کمرنگ و دستخوش تغییر شود. در صورت امکان، با ضبط صدا یا گرفتن فیلم ویدیویی هم می‌توان نسخه‌ای دقیق از آنچه گفته یا انجام شده را در اختیار داشت.

فهرستی از مطالبی که باید در یادداشت‌های میدانی گنجانده شوند عبارت است از:

  • تاریخ، زمان و مکان مشاهده.
  • وقایع مشخص، اعداد، جزئیات آنچه در محل روی می‌دهد.
  • برداشت‌های حسی: مناظر، صداها، بافت‌ها (نرمی یا زبری)، بوها، مزه‌ها
  • واکنش‌های شخصی به ضبط یادداشت‌های میدانی.
  • واژگان خاص، عبارت‌ها، خلاصه گفت‌وگوها و زبان خودی‌ها.
  • پرسش‌هایی درباره مردم یا رفتارهایی که در محل دیده شده برای بررسی در آینده.
  • شماره‌گذاری صفحه‌ها برای نظم و ترتیب دادن به مشاهدات.

اطلاعات قوم‌نگاری را چگونه تفسیر می‌کنید؟

اگر اطلاعات قوم‌نگاری که گردآوری کرده‌اید، برای درک پویایی برنامه و نتایج ارزشیابی شما به کار نرود، هیچ سود و ثمری ندارد. نخستین کار این است که یادداشت‌های میدانی خود و هر اطلاعات دیگری را که جمع‌آوری کرده‌اید مرتب کنید و سر و سامان بدهید.

مرتب کردن نسخه نهایی یادداشت‌های کامل شده. یادداشت‌ها را بر اساس الگوها، اطلاعات قوم‌نگاری (جنسیت، سن، سطح تحصیلات، وضعیت اجتماعی-اقتصادی و غیره)، مبحث یا مضمون – خلاصه هر چیزی که با موضوع پژوهش شما سازگار باشد دسته‌بندی کنید. گاه ممکن است آن‌ها را به چند صورت دسته‌بندی کنید. گاهی هم فقط با کنار هم گذاشتن یادداشت‌ها به شیوه‌ یا شیوه‌هایی خاص الگویی پدیدار می‌شود یا موضوعی برجسته می‌شود که پیش‌تر از آن آگاه نبوده‌اید.

از زاویه دید علاقه اولیه‌تان شروع کنید و توصیفی از فرهنگ موردنظر را آن گونه که می‌پندارید اعضای گروه فرهنگی آن را می‌بینند بر کاغذ آورید. بسته به هدفی که دارید، حجم این نوشته ممکن است متفاوت باشد و از شرحی بسیار کامل درباره آن فرهنگ تا توصیفی بسیار مختصر از دیدگاه اعضای آن گروه فرهنگی – اعم از یک روستا، اداره، دفتر نمایندگی، دایره مصرف‌کنندگان، کشور – درباره جنبه‌ای خاص از برنامه شما، مفصل یا مختصر باشد.

بیایید دوباره نگاهی به آن برنامه سوادآموزی بیندازیم. اگر بیش‌تر اعضای کلاس به فرهنگی تعلق دارند که در آن زنان به طور معمول از مردان تمکین می‌کنند، شاید مشکل بتوان در یک کلاس مختلط زنان را قانع کرد که مشارکت فعال داشته باشند. این مشکل ویژه چنین کلاسی است، زیرا روش تدریس تا اندازه‌ای مبتنی است بر تشویق هر چه بیش‌تر به سخن گفتن از همان آغاز. اگر زنان به سخن گفتن راغب نباشند – حتی به رغم آن که درک زبانی آن‌ها رو به بهبود است – پیشرفتشان کند خواهد بود.

تحلیل‌ها از یادداشت‌های میدانی خود را واکاوی کنید. از تاثیر متقابل بینش‌ها، هنجارها و رسوم فرهنگ مورد نظر بر موضوع محوری پرسش‌های شما، به چه چیز درباره این بینش‌ها، هنجارها و رسوم پی بردید؟ اکنون که پژوهش شما کامل شده، هنوز هم تحلیل‌های اولیه خود را قبول دارید؟ آن ایده‌هایی که فکر می‌کنید احتمالا نادرست هستند یا بر اطلاعات غلطی بنا شده‌اند را کنار بگذارید، و اگر این کار را نکرده‌اید، تحلیل‌ها را از نو بیان و جایگزین تحلیل‌های پیشین کنید تا آموخته‌های جدید شما را بازنمایند.

بکوشید که پاسخ به پرسش‌های اولیه خود را از نگاه افراد مورد نظرتان ببینید.

  • آیا مردم محلی هم پرسش را با همان نگاهی می‌بینند که شما می‌بینید؟
  • آیا عواملی هست که بر نگاه آن‌ها به پاسخ اثرگذار است و شما از آن‌ها بی‌خبر بوده‌اید؟
  • آیا عواملی هست که نگاه مردم به آن‌ها و رفتارشان در قبال آن‌ها با نگاه و عملی که شما انتظار دارید تفاوت داشته باشد.
  • چیزی که برای شما مهم است از نگاه گروه چقدر اهمیت دارد؟
  • آیا انتظارات شما و آن‌ها از نتایج کار یکی است؟ اگر چنین است، آیا آن‌ها در مورد نحوه رسیدن به نتایج با شما هم‌عقیده‌اند؟ اگر نیستند، آیا انتظارات شما و آن‌ها با هم در تضاد است یا به کلی متفاوت از هم است؟ آیا از شروع کار، نگاه آن‌ها به واقعیت موجود با نگاه شما یکی بوده است؟
  • آیا بعضی از بینش‌ها، هنجارهای فرهنگی یا رفتارهای آن‌ها که ریشه در فرهنگشان هم دارد، مانعی در راه موفقیت برنامه شما به وجود آورده و شما اکنون درگیر مقابله با آن بینش‌ها و غیره هستید، یا ممکن است که برای مقابله با آن‌ها تلاش کنید؟
  • آیا بعضی از بینش‌ها، هنجارهای فرهنگی یا رفتارهای آن‌ها که ریشه در فرهنگشان دارد به نحوی از انحاء پشتیبان موفقیت برنامه شماست و شما حالا هم از این موضوع بهره‌برداری می‌کنید و یا ممکن است که چنین کنید؟
  • آیا برنامه شما پیامدهایی پیش‌بینی‌نشده یا ناخواسته – مثبت یا منفی – دارد که نتیجه کارکرد عوامل فرهنگی باشد؟

چند مثال احتمالی از کلاس سوادآموزی ما: آیا شاگردان جوان‌تر کلاس عمدا از پاسخ دادن یا حتی نشان دادن مهارت‌های رو به‌ رشدشان در زبان انگلیسی ابا دارند، زیرا نمی‌خواهند به شاگردان مسن‌تر کلاس فخر بفروشند و باعث شرمندگی آن‌ها شوند، زیرا آموخته‌اند که باید به بزرگ‌تر احترام گذاشت و از او تمکین کرد؟ آیا اعضای کلاس به وضوح سرعت یادگیری/آموزش را کم می‌کنند تا با کندترین شاگردان کلاس هماهنگ باشند، به شکلی که ‌کندترها احساس شرمساری نکنند؟ آیا ناسازگاری‌هایی ناشی از ناهمگونی‌های فرهنگی از این قبیل وجود دارد؟

از آنچه درباره شرکت‌کنندگان فهمیده‌اید به صورت اطلاعات پشتیبان طرح خود یا پاسخ‌هایی به پرسش‌های ارزشیابی استفاده کنید. بعضی از پرسش‌هایی که ممکن است از خود بپرسید عبارتند از:

  • فرهنگ، نگرش‌ها و هنجارهای جمعیت مورد نظر شما چگونه بر اثربخشی برنامه‌ای که برای آن‌ها تهیه کرده‌اید تاثیر می‌گذارند؟
  • آیا روش‌های شما برای فرهنگ مورد مطالعه‌تان مناسب است؟
  • آیا چنین نیست که شما با بعضی از فعالیت‌ها و روش‌هایتان یا در واقع با کل برنامه‌‌‌‌تان دارید موانعی ایجاد می‌کنید به جای آنکه موانع را بردارید؟
  • چگونه می‌توانید کارها را برای شرکت‌کنندگان خود آسانتر یا مفیدتر کنید؟
  • تاثیرگذارترین کاری که انجام می‌دهید، چیست؟ آیا می‌توانید از داده‌های قوم‌نگاری خود بفهمید که چرا این کار تاثیرگذار است؟

همچنان به گردآوری اطلاعات قوم‌نگاری بپردازید تا سرمشق کارتان باشد. همانطور که تا وقتی برنامه یا طرح پیشگامانه شما تداوم دارد ارزشیابی هم ادامه پیدا می‌کند، بررسی قوم‌نگارانه هم باید ادامه یابد تا بتوانید با استفاده از اطلاعات بیش‌تر برنامه خود را بهبود بخشید و آن را با فرهنگ باهمستان سازگار کنید.

خلاصه

قوم‌نگاری – یعنی تلاش برای درک یک فرهنگ از زاویه دید اعضای آن فرهنگ – ممکن است در یک ارزیابی معتبر از برنامه یا طرح پیشگامانه بسیار مفید باشد. اطلاعات قوم‌نگاری شاید به شما بگوید که چرا شرکت‌کنندگان به شکل خاصی رفتار می‌کنند یا واکنش نشان می‌دهند، چه بخش‌هایی از برنامه شما با هنجارهای فرهنگی شرکت‌کنندگان در تضاد است یا این هنجارها را تقویت می‌کند، و چرا اجزایی خاص از برنامه کم‌وبیش تاثیرگذارند. این دانش شاید به شما کمک کند که فعالیت خود را به شکلی اصلاح کنید که تاثیرگذارتر شود و برای شرکت‌کنندگان ارزشمندتر.