كاركنان زندان پنبروك كاونتی با مراجعه به آمارها متوجه شدند كه اكثریت زندانیانی كه دوره محكومیتشان تمام میشود، به باهمستان برمیگردند، اما خیلی زود دوباره راه زندان را در پیش میگیرند. همه تحقیقات به این نتیجه میرسیدند كه حمایت باهمستان در بیرون نگه داشتن زندانیان سابق ضروری و حیاتی است، اما راهی برای تضمین این حمایت وجود نداشت.
كاركنان زندان با همكاری ائتلاف خدمات انسانی باهمستان، برای زندانیان یك برنامه تحولساز ایجاد كردند شامل، آموزش، مشاوره اشتغال و ارتباطهایی با سازمانهای پشتیبان در باهمستان و مربیان خصوصی كه همگی شش ماه پیش از آزادی زندانی شروع به كار میكردند. در جاهای دیگر برنامههای مشابهی بهخوبی عمل كرده بودند و كاركنان زندان و شریکانشان هم بسیار مشتاق و علاقهمند بودند. حالا تنها مشكلشان تامین بودجه بود.
ائتلاف خدمات انسانی موافق بود كه بودجه باید از جانب دپارتمان اصلاح (Department of Correction) تامین شود. بودجه خدمات انسانی تا همان موقع هم از مرز خود گذشته بود. بودجههای ایالتی و دولتی هم به جای افزایش، قطع شده بودند. اما سیاستهای بخش اصلاح هم ادعا میكرد كه مسئولیت بخش اصلاح به محض آزادی زندانی تمام میشود. واضح بود كه اگر قرار میبود آن برنامه واقعیت پیدا كند، سیاستهای بخش اصلاح میبایست تغییر میكردند.
هنگام پیادهسازی مداخلات باهمستان، تغییر سیاستها میتواند یك راهبرد دشوار و در عین حال تعیین كننده باشد. معمولا قانونگذاران و سیاستگذاران، مسئولین محلی، انجمن شهرها، یا، مانند مورد پنبروك، آژانسهای دولتی از مشكل خبر ندارند یا آن را به طور كامل درك نمیكنند و یا دلایل دیگری هست، از جمله سهلانگاری یا نفع و غرض شخصی، كه مانع سیاستگذاری یا اصلاح سیاستی میشود كه تاریخش گذشته، درست فهمیده نمیشود، منصفانه نیست، یا از اساس غلط است. تغییر چنین سیاستهایی تنها راهبرد ممكن است، هم برای پیادهسازی مداخلات باهمستان و هم برای تامین بودجه برای آن مداخلات.
راهبرد یك طرح كلی است برای دستیابی به اهدافی كه به شما كمك میكنند به چشمانداز و ماموریتتان تحقق ببخشید. تاكتیكها روشهایی هستند كه شما در یك طرح عملی برای اجرای راهبردتان از آنها استفاده میكنید. تغییر سیاست هم میتواند فینفسه یك راهبرد باشد، یا میتواند عاملی از یك طرح راهبردی وسیعتر باشد.
در بخش اول، ما نگاهی كلی خواهیم داشت به تغییر سیاست، اینكه شامل چه چیزهایی است، چرا اهمیت دارد، در چه زمان و توسط چه كسی (كسانی) باید انجام شود، و همچنین برخی رهنمودهای عمومی برای انجام آن. در بخشهای بعدی این فصل، تاكتیكهای خاصی را برای اثربخشی بر تغییر سیاست بررسی خواهیم كرد.
منظور ما از سیاستها چیست؟
سیاستها، رهنمودهای نوشته شده یا نانوشتهای هستند كه دولتها، سازمانها، موسسات، باهمستانها یا افراد در پاسخ به مشكلات و شرایط معین از آنها استفاده میكنند. سیاستها، عموما هم توسط منطق شكل میگیرند (یعنی بررسی سوابق پزشكی پیش از تجویز دارو) و هم توسط فرضیات افراد درباره واقعیت، از جمله:
- فرضیاتی درباره اینكه امور چطور باید باشند. معمولا موضوع این دسته از فرضیات تصورات افراد درباره نقش دو جنس، روابط میان گروهها، رفتار مناسب و غیره است.
- فرضیاتی درباره اینكه چه چیزهایی كارایی دارند. این فرضیات ایدهها را به سمت نحوه مخاطب قرار دادن مشكلات، هدایت میكنند.
- فرضیاتی درباره افراد. درباره اینكه افراد به نظر خودشان از افراد دیگر به طور كلی، یا اعضای گروههای دیگر ورزشی، نژادی، یا اجتماعی چه میدانند.
- فرضیاتی درباره اینكه چه چیزهایی به نفع باهمستان است. این فرضیات ممكن است بازتابی از واقعیت، یا نیازها و خواستههای همگان در باهمستان نباشند. مثلا تا سالهای دهه ۱۹۶۰ اكثریت جمعیت سفیدپوست در بسیاری از باهمستانهای آمریکایی و نه فقط در جنوب، صادقانه تصور میكردند كه جداسازی نژادها به نفع همه است و اینكه افراد آفریقاییآمریکایی از موقعیت خودشان در اجتماع كمال رضایت را دارند. منصفانه است اگر بگوییم در این زمینه فرضیات اغلب سیاهپوستان كاملا متفاوت بود.
سیاستها بسته به اینكه سیاست چه كسانی باشند و به چه چیز مربوط شوند، اشكال مختلفی به خود میگیرند. سیاستها ممكن است عمومی یا خصوصی، رسمی یا غیررسمی، بیان شده یا بیان نشده باشند. برخی از انواع متداول سیاستها:
سیاستهای رسمی دولت
این سیاستها معمولا به صورت علنی مطرح و به صورت قانون، یا بخشی از قوانین و آئیننامهها، و یا بیانیههای سیاسی در اسناد دولتی مكتوب میشوند. مثلا در حال حاضر سیاست دولت آمریکا آن است كه كمكهای بهزیستی را تا حد ممكن كاهش دهد و دریافتكنندگان این كمكها در صورتی كه واجد شرایط باشند، تنها دو سال بتوانند از آن كمكها استفاده كنند. سیاستهای رسمی اشكال مختلف دارند:
- به رسمیت شناختنِ ساده خطیر بودن یك مشكل.
- حمایت از مخاطب قرار دادن یك مشكل، یا حمایت از وضعیت خاصی در یك مشكل.
- میزان بودجه موجود برای یك مشكل خاص، منعكس كننده سیاست دولت در مورد اهمیت آن مشكل است.
- سرمایهگذاری و ضوابط شایستگی برای برنامههای كه بودجه آنها بنا به درخواست عموم (به طور علنی) تامین میشود.
- اجرا یا عدم اجرای قوانین و مقررات موجود. اینكه قوانین و مقررات با سختگیری یا آسانگیری اجرا شوند، یا اساسا اجرا شوند، نشان دهنده سیاستی است كه در قبال حل مشكل وجود دارد، و یا نشان دهنده نهادهایی است كه توسط آن سیاستها اداره میشوند.
- قوانین و مقررات واقعی تبیین سیاست رسمی هستند، سیاستی كه غالبا تحت فشار شهروندان ایجاد شده است. تغییر سیاست رسمی كه منجر به تغییرات در قوانین و مقررات میشود هم، غالبا با انگیزش فشارهای عموم است.
سیاستهای غیررسمی دولت
سیاستهای غیررسمی توسط گرایشات و فرضیات ناگفته سیاستگذاران شكل میگیرند. آنها معمولا در هیچ كجا مكتوب و ثبت نشدهاند و چه بسا به هیچ كس هم اظهار نشده باشند، اما مقتدر و پایدار هستند. آنها میتوانند به صورت بخشی از فرهنگ یك بدنه یا آژانس حاكم درآیند و حداقل بخشی به خاطر اینكه جایی نوشته نشدهاند، معمولا تغییرشان بسیار دشوار است.
هیچكس نمیپذیرد كه سیاستهای نانوشته وجود داشته باشند. شاید هم چنان عمیقا ریشه دوانده باشند كه دیگر نه سیاست، بلكه واقعیت محسوب شوند. فرضیاتی كه درباره مسائلی از قبیل نقش دو جنس، وابستگیهای نژادی یا وضعیت مرتبط گروههای خاص وجود دارند، میتوانند در سیاستهای عمومی یا شركتی نقشی عظیم اما تایید نشده ایفا كنند. شاید لازم باشد پیش از آنكه تغییر در سیاستهای رسمی مقدور شوند، سیاستهای غیررسمی در معرض قرار گیرند و تغییر كنند.
سیاستهایی كه توسط دیوانسالاری دولتی، و همچنین خدمات عمومی از جمله پلیس و بخش آتشنشانی ایجاد میشوند.
چنین سیاستهایی میتوانند حوزههای زیر را پوشش دهند:
- آژانسها و دپارتمانها چطور با شهروندان رفتار میكنند. از جمله رفتارهای نابرابری كه با اعضای گروههای نژادی و اقلیتی مختلف میشود.
- دیوانسالارها قوانین و مقررات را چطور تعبیر و اجرا میكنند.
- تلفنهای ضروری چه كسانی پاسخ داده میشوند و با چه سرعتی.
- ویژگیها و كیفیتهای مدارس و خدمات در محلههای مختلف.
- محل قرار گرفتن صنایع یا تسهیلات و امكاناتی كه از نظر سلامت محیط زیست زیر سوال هستند.
سیاستهای بنیادها و سایر سرمایهگذاران خصوصی
- مناطق جغرافیاییای كه آنها سرمایهگذاری خواهند كرد.
- جمعیت مورد نظری كه مورد علاقه آنهاست.
- نوع فعالیتهای برنامهای كه قابل قبول باشد (مثلا اغلب بنیادها ترجیح میدهند به جای هزینههای عملیاتی سازمانی، برای خدمات و برنامهریزیهای خاص سرمایهگذاری كنند).
- انواع سازمانهایی كه برای سرمایهگذاری واجد شرایط هستند (مثلا سازمانهای غیرانتفاعی، یا برخلاف سازمانهای سراسری ایالتی، سازمانهای باهمستانمحور).
- روشها یا ساختارهای برنامهای كه خودشان ترغیب میكنند.
سیاستهای كسب و كارها
همه كسب و كارها، از كوچكترین دستفروشهای كنار خیابان گرفته تا بزرگترین شركتهای چندملیتی، همگی در نحوه انجام معاملاتشان سیاستهای رسمی و غیررسمی دارند.
سیاستهای خدمات انسانی، بهداشتی و سایر سازمانهای غیرانتفاعی
سازمانهای غیرانتفاعی هم مانند كسب و كارها، هم سیاستهای رسمی دارند و هم غیررسمی كه حاكم بر جوانب مختلف عملكردهایشان است و بر آنها تاثیر میگذارد. این سیاستها معمولا به مقدار زیادی بستگی دارد به كارایی سازمانها و جوری كه شركتكنندگان و باهمستان آنها را میبینند.
سیاستهای رسانهها
در حالی كه برخی از رسانهها از سیاستهایی تبعیت میكنند كه منعكس كننده دستور كارهای سیاسی است، تقریبا همه رسانهها، هر قدر هم سعی كنند كه بیطرف باشند، سیاستهای خود را بر مبنای داستانی كه پوشش میدهند، جنبههایی از آن داستان را كه رویش تاكید دارند، محلهایی كه مدارك و گزارشگران همیشگیشان را از آنجا تامین میكنند و كلمات و تصاویری كه برای توصیف گزارششان استفاده میكنند، تعیین و به نمایش میگذارند.
سیاستهایی كه به صورت كلی از جانب باهمستان اتخاذ میشوند
در حالی كه ممكن است هیچ بحث یا توافق كاملی بر سر اینكه سیاست باهمستان چیست نباشد، باهمستانها در مورد مشكلات و سایر امور سیاستهای خودشان را دارند. مثلا در تاریكترین روزهای نهضت حقوق مدنی (حقوقی كه طبق الحاقیههای سیزدهم و پانزدهم و نوزدهم قانون اساسی به همه شهروندان آمریکا داده شده است. از جمله حق رای و برابری در مقابل قانون و غیره)، در اغلب باهمستانهای جنوب سیاست جداسازی (نژادی) به تمام معنا حاكم بود. در بسیاری از باهمستانهای مرفه آشكارا سیاست باهمستان آن است كه آموزش مهم است و ارزش صرف هزینه را دارد.
سیاست باهمستان از تركیب عوامل مختلفی به وجود میآیند كه تاكنون دو تای آنها از همه مهمتر بودهاند. یكی نظرات رهبران باهمستان است و الزاما نه آن رهبرانی كه انتخاب شدهاند، بلكه آن رهبرانی كه به دلیل نفوذ سیاسی یا اقتصادیشان یا به دلیل احترامی كه كسب كردهاند، نظراتشان شنیده میشوند. این رهبران از جمله میتوانند شامل صاحبان متنفذ كسب و كار، روحانیون، فرهیختگان، یا مدیران سازمانها باشند.
عامل دوم افكار عمومی است. افكار عمومی ممكن است بخشی توسط نظرات رهبران باهمستان شكل گرفته باشند، اما همچنین حاصل تجربیات خود مردم، رسانهها و ضوابط و عملكرد درازمدت باهمستان است. جداسازی بیچون و چرا پذیرفته شد چون تحت فشار صدها سال بود. علت اینكه باهمستانهای مرفه علاقهمند به سرمایهگذاری برای ایجاد مدارس هستند، عمدتا این است كه در آن باهمستانها والدین خودشان به واسطه آموزش دیدن مرفه شدهاند.
ممكن است سیاستهای یك باهمستان كوچك را گروه برگزیدهای كه اقتصاد منطقه را تحت كنترل دارند، تعیین كنند. به دلیل كنترلی كه آن گروه بر معیشت اعضای باهمستان دارند كه میتواند شامل خودشان یا خویشاوندانشان شود، مردم میترسند آشكارا با آنها دربیافتند.
چرا باید سیاستها را تغییر داد؟
همانطور كه پیشتر گفتیم، سیاستها معمولا برآمده از فرضیات بنیادین افراد درباره جهان است. در نتیجه، معمولا تغییرشان مشكل است و تلاش برای تغییر این سیاستها چنانچه بخواهید موفقیتآمیز باشد، نیازمند شكیبایی، حساسیت و سختكوشی است. چرا این همه به خودمان زحمت بدهیم؟ چرا در مورد نمونه مشخصی كه در نظر داریم، سیاستها را دور نزنیم یا نادیده نگیریم و به حال خود نگذاریم؟
دلایل عالیای وجود دارند كه نشان میدهند چرا تغییر سیاستها به زحمتش میارزد. به طور كلی، موضوع تفاوت بین جارو كردن مشكلات به زیر فرش است، با تمیز كردن آنها در عمل، به نحوی كه دیگر پیدایشان نشود.
چه كسی باید سیاستها را تغییر دهد؟
همه افراد ذینفع میتوانند و باید درگیر تغییر سیاستها شوند. اما امكان موفقیت بعضی از گروهها و افراد بیشتر از دیگران است.
ائتلافها.
به دلایل مختلف، ائتلافها گروهی ایدهآل برای تغییر سیاستها هستند. ائتلافها امتیازاتی را فینفسه در خودشان دارند:
- ائتلافها میتوانند و باید، نماینده برش عرضی وسیعی از باهمستان باشند، شامل همه كسانی كه تحت تاثیر مشكل و سیاستهای مورد نظر قرار دارند.
- وقتی نمایندگی وسیع باشد، منجر به گوناگونی دیدگاهها میشود كه به نوبه خود میتواند ایدههای بیشتر و بهتری را در مورد روند كار ارائه دهد.
- نمایندگی وسیع همچنین به معنای آن است كه سوابق باهمستان با آن مشكل خاص، درگیریهای شخصی كه ممكن است بر نتایج كار تاثیر بگذارد و جزئیات دیگری از این قبیل، خود را نشان خواهند داد و به عنوان بخشی از طرح تغییر سیاستها به آنها پرداخته خواهد شد.
- ائتلافها اعتبار دارند، چون نماینده همه نقطه نظرات و شامل رهبران و سخنگویان همه بخشهای باهمستان هستند.
- از آنجایی كه ائتلافها دستاندركار همه بخشهای باهمستان هستند، میتوانند طرحهایی ارائه كنند كه همه میتوانند در آنها مشاركت و نسبت به آنها احساس مالكیت كنند.
سازمانهایی كه با مشكل كار میكنند.
معمولا سرپرستان و كاركنان سازمانهای باهمستانمحور و سایر سازمانهای خدمات بهداشتی و انسانی، در خصوص مشكل، آمارها، نتایج مطالعات و درك علتهای ریشهای، هم دانش فنی دارند و هم درك شخصی از پیامدهای انسانی آنها، كه در اثر كار با كسانی كه تحت تاثیر مشكل هستند به دست میآید. در نتیجه این سازمانها اعتبار زیادی دارند و در یك كمپین تغییر سیاستها، رهبران مناسبی محسوب میشوند.
گروههایی از باهمستان كه تحت رهبری شهروندان قرار دارند.
یك گروه پیشرو درست سازمانیافته باهمستانمحور، خصوصا گروهی كه شامل كسانی باشد كه تحت تاثیر مشكل قرار دارند، هم معتبر است و هم اطلاعات و دانشی دارد كه برای مذاكره درباره سیاست مورد نظر مفید است. در اینجا ظرفیت چنین گروهی برای پشتیبانی هم، میتواند عامل مفید دیگری محسوب شود.
گروههای حرفهای با علاقهمندی نسبت به مشكل.
در بعضی شرایط، مثلا یك كانون وكلا یا انجمن پزشكان میتواند در تغییر سیاستها رهبری را به عهده بگیرد.
افراد ذینفع.
گاهی یك فرد بسیار پرانگیزه لازم است تا یك كمپین تغییر سیاستها را از ركود درآورد و به كار اندازد. با این حال، معقول آن است كه برای تصدی كمپین تغییر سیاستها، هر چه زودتر گروهی جمعآوری شوند. همانطور كه بارها در اینجا گفتیم، اگر نمایندگان بیشتری دستاندركار باشند، اعتبار بیشتر خواهد شد و یك گروه اطلاعات و ایدههای بیشتری خواهد داشت، تا یك فرد بهتنهایی. برای تقسیم میزان قابل ملاحظهای از وظایف، افراد بیشتری در اختیار خواهند بود. علاوه بر این، اگر كمپین بخواهد از حمایت بیشتر برخوردار شود، نباید خیلی هم یك نمایش یكنفره به نظر برسد، بلكه در عوض باید منعكسكننده نیازهای باهمستان بزرگتری باشد.
چه وقت باید سیاستها را تغییر دهید؟
زمانهایی وجود دارند جو سیاسی و روانشناسی برای تغییر سیاستها مناسب است. معنایش این نیست كه شما نمیتوانید در مواقع دیگر دست به تغییر سیاستها بزنید، اما بهسادگی عقل حكم میكند كه وقتی آهن داغ است بر آن بكوبید. اگر زمان برای تغییر مناسب باشد، احتمال موفقیت شما هم بیشتر خواهد بود.
- سالهای انتخابات. سیاستمداران زمانی كه انتخابات و خصوصا یك انتخابات نزدیك در راه باشد، معمولا بیشتر پذیرای پیشنهادات رایدهندگان هستند. اگر به دنبال تغییر در سیاستهای رسمی دولت هستید، زمان نزدیك به انتخابات، بهترین وقت است.
- زمانی كه مشكل برای اولین بار ظاهر میشود. اگرچه ممكن است سیاستهای مربوط به مشكل از قبل وجود داشته باشند، گاهی آسانترین كار آن است كه ایدههای گمراه كننده را پیش از آنكه وقت و پول صرف آزمودنشان بشود، تغییر دهید. اگر میتوانید سیاستگذاران و عموم را متقاعد كنید كه راه بهتری هم وجود دارد، آنها با گوش كردن به شما كمتر از زمانی كه منابع و شهرتشان را در راه پشتیبانی از چیز دیگری از دست بدهند، ضرر خواهند كرد.
- وقتی برای تصمیمگیری درباره یك سیاست یا افزودن به آن، ضربالاجل وجود دارد. مثلا در سال ۱۹۹۵ وقتی كه قرار بود قانون فدرال سوادآموزی بزرگسالان (كه بیش از ۳۰۰ میلیون نفر را تحت پوشش سوادآموزی قرار داده بود) تمدید یا متوقف شود، آموزگاران سوادآموزی بزرگسالان و سوادآموزان در بسیاری از ایالات بسیج شدند، تا در مقابل عموم شهادت بدهند، به نمایندگان كنگره بنویسند و در غیر اینصورت تلاش كنند كه در تصمیم نهایی اعمال نفوذ كنند.
- وقتی وضعیت بحرانی شود و واضح باشد كه سیاست موجود كارایی ندارد. مثلا اگر باهمستان مدتهاست با تشویق و تنبیه افزوده با مشكل مواد مخدر دست به گریبان بوده و با این حال مشكل مدام بدتر میشود، مردم مشتاق میشوند جایگزینهای دیگر را امتحان كنند. به همین نشان، وقتی آشكار شود آنچه را كه یك آژانس یا بنیاد دولتی برایش سرمایهگذاری كردهاند، تاثیر خاصی نداشته است، مشتاق خواهند شد یك برنامه یا راهكار جدید را امتحان كنند.
- وقتی یك رویداد یا شرایط خاص جمعیت مورد نظر شما را به مخاطره میاندازد. معمولا بحرانهای مالی دولتی منجر به تهدید، یا در واقعیت، مثلا كاهش خدمات میشوند. در چنین شرایطی شما باید سیاست را نشانه بگیرید تا تهدید دفع شود.
- وقتی كه افكار عمومی به مرز بحران رسیده باشد. سیاستگذاران اغلب، در واقع بیشتر اوقات، در قضاوت خودشان درباره اینكه مردم در واقع چه فكر میكنند و چه میخواهند، میلنگند و از عموم عقب میمانند. ممكن است عموم ترقیخواهتر باشند و از تغییراتی كه شما هدف قرار دادهاید پشتیبانی كنند. اگر اینطور باشد، زمانی عالی برای كمپین تغییر سیاستهاست.
شرایط دیگری كه در آن افكار عمومی میتواند راهنمای شما باشد، زمانی است كه عموم از سیاستهای یك كسب و كار یا تشكیلات خاص خسته شده باشند. آن وقت ممكن است آن نهاد متقاعد شود كه به خاطر منافع خودش هم شده سیاستهایش را تغییر دهد.
- وقتی كه در اطراف مشكل بحث خاصی وجود داشته باشد. زمانی كه سیاستها از قبل مورد بحث باشند، وقت خوبی برای پشتیبانی از تغییر است. شاید این زمان برای پشتیبانی از تغییر سیاست ضروری باشد، تا جلوگیری شود از اینكه یك سیاست فاجعهآمیز یا خدشهدار به صورت قانون درآید. اگر قانون یا آئیننامه جدیدی پیشنهاد شده است، خصوصا اگر نامعقول باشد، اگر بودجهای در حال قطع شدن است، یا اگر یك دوره فعالیت روی یك مشكل خاص در مرحله گزینش است، وقت دست به كار شدن است.
- وقتی اطلاعات جدید ادراك نسبت به مشكل را تغییر میدهد. تحقیقی نشان میدهد كه روش مشخصی كارایی دارد یا ندارد، یك گزارش هیئت دولت با سیاستهای جاری تناقض دارد، شواهدی نشان میدهند كه نهادی درگیر با حل یك مشكل مشخص دروغ میگفته یا غیرقانونی یا غیراخلاقی رفتار میكرده است. همه اینها دلالت دارند بر اینكه زمان برای تغییر سیاستها مناسب است.
ورشكستگی شركت انرون و افشای اینكه ممیز حسابرسی شركت، شركت حسابداری آرتور اندرسون در حسابداری شركت همكاری داشته و در نشان دادن ثبات مالی شركت مبالغه كرده بود، منجر به آن شد كه كنگره قوانین سختگیرانهتری حاكم بر صنعت حسابداری را به تصویب برساند.
-
وقتی كه یك نشریه یا منبع دیگری، مشكلی را به اطلاع عموم میرساند. كتاب مایكل هرینگتون به نام «آمریکایی دیگر» نوری انداخت بر فقر در آمریکا در سالهای ۱۹۶۰ و حداقل بخشی از مسئولیت «جنگ بر علیه فقر» را كه دولت پرزیدنت لیندن جانسون آغاز كرده بود، بر عهده داشت. زمانی كه در سال ۱۹۸۴ كتاب جاناتان كوزُل به نام «آمریکای بیسواد» به چاپ رسید، توجه عموم را به مشكل بیسوادی بزرگسالان جلب كرد. كتابهایی مانند اینها یا مقالاتی مانند مقالهای كه در سال ۱۹۸۱ در مجله نیویورك تایمز منتشر شد و برای اولین بار بیماری ایدز را مورد توجه عموم قرار داد، میتوانند در افكار عمومی ولوله به پا كنند و نگرشها را تغییر دهند. اگر چنین نشریاتی فرصت ایجاد میكنند، آن را بقاپید.
چطور سیاستها را تغییر میدهید؟
همه تغییر سیاستها با این فرض از جانب كسی شروع میشود كه سیاست حاضر، یا فقدان سیاست، مورد نیاز نیست و وضعیت موجود قابل قبول نیست. تغییر سیاست دشوار و زمانبر است و ناامیدكننده به نظر میرسد. اما با زحمت و فداكاری مقدور میشود. تغییر سیاست دائما اتفاق میافتد، معمولا به این خاطر كه افراد عادی برای به پیش راندن كار توجه كافی مبذول میكنند.
از آنجا كه این بخش یك بررسی اجمالی است، ما در اینجا راجع به تاكتیكهای خاص بحث نمیكنیم. شما آن بحثها را در بخشهای دیگر این فصل خواهید یافت. در عوض برخی رهنمودهای عمومی برای تغییر سیاستها و انتخاب تاكتیكها را ارائه خواهیم داد. به اعتبار گسترده، این رهنمودها شما را به هشت حوزه راهنمایی خواهند كرد. برای آنكه آن حوزهها را راحتتر به خاطر بسپاریم به آنها هشت پی. (Eight P's) میگوییم. برنامهریزی (Planning)، آمادهسازی (Preparation)، ارتباطات شخصی (Personal contact)، (در دست داشتن) نبض باهمستان (Pulse of the community)، مثبتگرایی (Positivism)، مشاركت (Participation)، تبلیغات (Publicity) و پافشاری (Persistence).
آمادهسازی: برای تغییر سیاست همه چیز را كاملا آماده كنید. برای انجام كاری كه در نظر دارید، به یك بنیاد مناسب نیاز دارید. تغییر سیاستها یكی از دشوارترین و همچنین موثرترین ابزارهای تغییر باهمستان یا اجتماع به سمت بهبود است. برای درست انجام دادن آن باید آماده باشید. تحقیقات لازم را برای هر چه بیشتر دانستن درباره مشكل، انجام دهید. برای خود یا گروهتان از میان افراد، گروهها و ارتباطات رسانهای متخصصین واردی فراهم كنید تا زمانی كه درباره مشكلتان به اطلاعاتی نیاز باشد، در اختیار داشته باشید.
تحقیقاتتان باید موید یا موجد این باشد كه تغییر سیاستهای خاصی كه در نظر دارید، در واقع مناسب و مفید است و هیچ پیامد ناخواسته فاجعهآمیزی نخواهد داشت. اگرتحقیقاتتان خلاف این را نشان دهد، باید درباره راهبردتان تجدید نظر كنید و به دنبال تغییراتی بگردید كه بر مشكلتان تاثیر مثبت داشته باشد.
- سیاستهای موجود را دقیقا بشناسید. این شناخت شامل آن میشود كه سیاستهای حاضر، قوانین و آئیننامهها و مقررات را زیر و رو بشناسید و بدانید چه كسی (كسانی) سیاستها را تعیین و بر آنها اعمال نفوذ میكنند، چه كسی (كسانی) سیاستهای موجود را حمایت میكنند و غیره.
- بدانید كه متحدین و مخالفینتان چه كسانی هستند، چه كسی (كسانی) پذیرای مذاكره یا فشار افكار عمومی هستند، و چه كسی (كسانی) از نظر ایدئولوژیك انعطافپذیر یا انعظافناپذیر هستند. خصوصا باخبر باشید كه سرسختترین مخالفین شما چه كسانی هستند و چه استدلالی دارند. ممكن است آنها كسانی باشند كه همه فاكتورها و ترجمان آنها را در سرانگشتانشان داشته باشند، میتوانند به آمار ارجاع دهند و میتوانند درباره نظراتشان به طرز متقاعدكنندهای صحبت كنند و بنویسند. برعكس، ممكن است آنها كسانی باشند كه علاقه به دروغ گفتن داشته باشند، از خودشان آمار دربیاورند و نظریات شما را تحریف كنند. در هر دو صورت، شما باید برای مقابله با استدلالها و حملات آنها آماده باشید.
آمادهسازی و برنامهریزی چنان به یكدیگر نزدیك هستند كه در اینجا مشكل است یكی یا دیگری را اول قرار دهیم. در واقع، برنامهریزی بدون انجام برخی تحقیقات عاقلانه نیست. با این حال برنامههایتان دلالت ضمنی بر تحقیقات آتی خواهد داشت. علاوه بر این، ممكن است دائما اطلاعات جدیدتری در هر دو زمینه برنامهریزی و تحقیقات به دست بیاید. در واقع، در كمپین تغییر سیاستها هر دوی این فعالیتها باید دائما در جریان باشند. هر چه درباره باهمستان، مخالفینتان و مشكل بیشتر بدانید، باید آماده تغییر در برنامه كلی، راهبرد و یا تاكتیكهایتان باشید.
برنامهریزی: برای تغییر سیاستها بهدقت برنامهریزی كنید. برای آنكه مطمئن شوید راهبرد كلیتان معقول است و آن تغییر در سیاستها، بخشی ضروری و مناسب از برنامهریزی شماست، برنامهریزی درازمدت و راهبردی ضرورت خواهد داشت. اگر هنوز در یك عملكرد مشاركتی برنامهریزی راهبردی دست به كار نشدهاید كه نماینده همه گروههایی باشد كه تحت تاثیر مشكل قرار داشته یا در حل مشكل ذینفع باشند، دست نگه دارید، عقب بكشید و همین حالا این كار را بكنید. برنامهریزی وقت و تلاش میبرد و ممكن است در نتیجه باعث تغییر بعضی از ایدههای شما شود، اما در درازمدت منافع بسیار خواهد داشت.
اگر شرایطی كه درگیرش هستید یك وضعیت اضطراری است، شاید فرصت نداشته باشید كه یك طرح راهبردی رسمی بریزید، اما میتوانید با یك گروه استرانژی تعیین كنید و با گروههای دیگری كه در شرایط مشابه بودهاند مشورت كنید. نتایج برنامهریزی، حتی اگر ناچار باشید به جای روزها و هفتهها ظرف چند ساعت برنامهریزی كنید، بهتر از آن خواهد بود كه در لحظه هر چه به ذهنتان آمد انجام دهید.
وضعیت ایدهآل آن است كه برنامهریزیتان را قبل از وضعیت اضطراری، یا قبل از آنكه به عملكرد فوری نیاز باشد، انجام دهید. اگر گروه شما برای حل یك مشكل اضطراری تازه تشكیل شده باشد، ممكن است انتخابی نداشته باشید. اما اگر گروهتان مدتی است كه تشكیل شده و هدفش آن است كه به مشكل موجود بپردازد، تدارك یك برنامه راهبردی باید یكی از اولین فعالیتهایش در گذشته بوده یا هماكنون باشد.
ارتباطات شخصی: با كسانی كه سیاستگذار هستند یا بر سیاستها نفوذ دارند، ارتباط شخصی برقرار كنید و آن ارتباطات را نگه دارید. طبق گفته سخنگوی سابق دولت تیپ اُنیل سیاستبازیها تنها محلی نیستند، بلكه سیاستبازی در بطن وجودش شخصی است. روابط شخصی كلید هر نوع پشتیبانی موفقیتآمیز است و تغییر سیاست هم از این قاعده مستثنی نیست. اگر بتوانید ارتباط شخصی برقرار كنید، نه فقط با سیاستگذاران، بلكه با صاحبنظران و حتی با مخالفینتان، اگر بتوانید كاری كنید كه جواب تلفنتان را بدهند، صدایتان را بشنوند و با خوشرفتاری استدلال كنید، اعتباری كسب خواهید كرد كه اگر فقط یك اسم یا یك چهره بودید، هرگز كسب نمیكردید.
بعضی از كسانی كه شاید بخواهید با ایشان رابطه برقرار كنید عبارتند از:
- قانونگذاران و همكارانشان.
- مسئولین منتخب و منصوب محلی. خصوصا در باهمستانهای كوچك، برقراری ارتباط آسان است زیرا این افراد همسایههای شما هستند. حتی در باهمستانهای بزرگ، معمولا مسئولین نسبت به گفتههای شهروندان، خصوصا كسانی كه نماینده تعداد قابل توجهی از رایدهندگان باشند، علاقه نشان میدهند و مایلند با شما ملاقات كنند.
- افرادی در آژانسهای بودجهگذاری و تنظیم مقررات. تعداد معدودی از كسانی كه در این آژانسها كار میكنند دیوانسالارهای ناشناسی هستند كه همه از آنها میترسند. در واقع آنها بینهایت یاریدهنده هستند، اعم از اینكه سیاستهای مورد نظر شما وسعت ایالتی داشته باشد، یا فقط به تامین بودجه یا تنظیم مقررات نیاز داشته باشد. آنها میتوانند اطلاعات مورد نیاز را در اختیارتان قرار دهند، رسیدگی به درخواستها یا شكایات را تسریع كنند و به طور كلی زندگی را برایتان آسانتر كنند.
شما هم به نوبه خودتان باید زندگی آنها را تا حد ممكن برایشان آسانتر كنید. به آنچه وعده میدهید عمل كنید، به طور كامل و سر وقت. حتی در شرایط سخت، بدون استثنا خوشایند و همكار باشید. اگر آشكار باشد كه دارید نهایت تلاشتان را برای كمك و همكاری میكنید، به احتمال زیاد آنها هم لطف شما را جبران خواهند كرد.
- افراد كلیدی و رابطهای گروهها و موسسات باهمستان. صاحبنظران، روحانیون، رهبران كسب و كارها، اعضای جمعیتهای مورد نظر، اعضای باشگاههای خدماتی (روتاری، كوانس و غیره) و سایر موسسات باهمستان. هر چه با افراد بیشتری آشنا باشید، در وقت نیاز حمایت بیشتری را از جانب باهمستان میتوانید بسیج كنید.
- مدیران یا دیگران در سازمانهای باهمستانمحور دیگر، پیشقدمان و متحدین. خصوصا برقراری ارتباط با سازمانهایی كه با شما اهداف مشترك دارند، بسیار اهمیت دارد. اگر با هم پیوندهای شخصی داشته باشید، تلفن كردن به یكدیگر برای همه شما بسیار آسانتر خواهد بود و اگر بتوانید جبهه متحدی را نشان دهید، نشانه قدرت خواهد بود.
- رسانهها.
همه این روایط باید دوجانبه باشند. در بسیاری از موارد ممكن است ارتباطات شما به صورت دوستان یا حداقل آشنایان صمیمی شما درآیند. در مواردی دیگر، این روابط در حد رابطههای دانشكدهای باقی میمانند اما هرگز نباید مورد سوءاستفاده قرار بگیرند. یعنی افراد هرگز نباید فقط ابزاری باشند برای به دست آوردن چیزی كه میخواهید. برقراری رابطه فقط به این معناست كه با افرادی آشنا شوید كه شما و آنها بتوانید تجربه كار كردن با یكدیگر را شخصی كنید. اگر تمركزتان صرفا روی خود رابطه باشد، منافعش به صورت طبیعی عایدتان خواهد شد.
-
نبض باهمستان. نبض باهمستان را بگیرید تا بفهمید شهروندان از چه چیز حمایت و در مقابل چه چیز مقاومت میكنند و آنها را چطور میشود متقاعد كرد. اگر سیاستها را جوری تغییر دهید كه باهمستان از آن حمایت كند یا حداقل آن تغییرات را تحمل كند، شانس موفقیتتان بسیار بیشتر از زمانی خواهد شد كه باورهای اصلی افراد را به چالش بكشید. اگر امكانش وجود داشته باشد، معقول است از جایی شروع كنید كه باهمستان قرار دارد. ممكن است ناچار شوید هدفهای نهایی خودتان را كنار بگذارید و به سمت هدفی واسط حركت كنید كه باهمستان بتواند از آن حمایت كند. بسیاری از كمپینها كل راهبردشان را بر مبنای این نوع رویكرد قرار میدهند.
البته زمانهایی خواهند بود كه مسائل اخلاقی درگیر در ماجرا اقتضا میكنند كه شما صرف نظر از موقعیت باهمستان، قلب مشكل را هدف بگیرید. نهضت حقوق مدنی در ایالات متحده كه اقتضا میكرد به حقوق، یكپارچگی و عدالت و برابری برای شهروندان افریقاییآمریکایی تحت لوای قانون رای داده شود، نمونه درجه یكی است. بیعدالتی موجود چنان عظیم و رویكرد باهمستانها چنان متجاوزكارانه بود كه اقدامات نصفه و نیمه به هیچ دردی نمیخورد.
-
مثبتگرایی. هر كجا میتوانید، از تاكتیكهایی استفاده كنید كه بر مثبتگرایی تاكید دارند. ضربالمثلی كه میگوید: «با عسل بیشتر از سركه میتوانی مگس بگیری» در مورد تغییر سیاست هم صدق میكند. پیشنهاد مشوقهایی (مثلا تخفیف مالیاتی) در ازای انجام كار درست، به جای تنبیه (مثلا مالیاتهای خاص) در ازای انجام كار نادرست، یكی از راههای تاكید بر عوامل مثبت یك تغییر سیاست پیشنهادی است.
تخفیف مالیاتی در ازای انجام كار درست و افزایش مالیات در ازای انجام كار نادرست، نتایج همگون دارند، به نفع افراد همگونی هستند و افراد همگونی هم ناچار به پرداخت خواهند شد. اما تفاوت در اینجاست كه در مورد اول افراد چیزی به دست میآورند، در حالی كه در مورد دوم افراد دیگری چیزی از دست میدهند. مشوق، چرخش مثبتی میگذارد بر آن چیزی كه میتوانست پیامدی منفی به نظر برسد.
از طرف دیگر، تحقیقات نشان میدهند زمانی كه افراد احساس میكنند چیزی برای از دست دادن دارند، احتمال به حركت درآمدنشان بیشتر میشود. در بعضی شرایط، امكان استفاده از مشوق و تنبیه هر دو را میتوان در نظر گرفت.
برای تاكید بر منافع تغییر سیاست راههای زیادی وجود دارد.
-
اقتصادی. به گردش درآوردن (بازیافت مواد) پول مالیاتها را صرفهجویی و برای باهمستان درآمد ایجاد میكند. یك محیط زیست سالم هزینههای پزشكی را كاهش میدهد. توجه به ایمنی كارگران زمان از دسترفته به دلیل حادثه و جراحت را كاهش میدهد و در درازمدت پول صرفهجویی میكند.
در بلویو واقع در واشینگتون یك گروه مدافع محیط زیست تحقیقاتی انجام دادند كه ارزش میلیوندلاری درختان باهمستان را در جذب آلودگی و جلوگیری از به هرز رفتن آبهای حاصل از توفان نشان داد. در نتیجه این تحقیق، باهمستان قوانینی را در جهت محافظت از فضای سبز و پوشش درختان و كاشت درختان بیشتر به تصویب رساند.
- اجتماعی. خشونت كمتر و مواد مخدر كمتر در خیابانها منجر میشود به زندگی باطراوتتر و رضایتبخشتر در باهمستان، فرصتهای بیشتر برای تفریح و سرگرمی و فرصتهای بهتر برای جوانان.
- روانشناختی. یك محیط امن كاری، یعنی استرس كمتر و احساس امنیت بیشتر برای كاركنان كه منجر به باروری در كار و زندگی خانوادگی بهتر میشود.
- زیباییشناسی. یك محیط زیست تمیزتر، حفاظت از فضای باز، و هنرهای مردمی، همگی به زندگی روزمره افراد زیبایی میآورند.
- جسمانی و بهداشتی. استرس كمتر، خیابانهای امنتر، آلودگی كمتر، و غیره همگی منجر به سلامت كلی و بهداشت جسمانی میشوند.
مشاركت. شامل شركت هر چه بیشتر افراد باهمستان در برنامهریزی راهبردی و عملكرد. سعی كنید بهویژه افراد كلیدی، صاحبنظران و چهرههای مورد اعتماد باهمستان را درگیر كار كنید، اما روی مشاركتی كردن عملكردتان تمركز كنید. مشاركتی بودن به تلاشتان اعتبار میبخشد، مالكیت باهمستان را بر عملكردتان ترغیب كنید، اطمینان حاصل كنید كه طیف وسیعی از ایدهها و اطلاعات در جریان برنامهریزی و عملكردتان در نظر گرفته شدهاند و رهبری باهمستان را بر عملكردتان تشویق كنید.
تبلیغات. برای مطلع نگه داشتن افراد از مشكلات و عملكردتان و برای حفظ یك نمایه رفیع از تلاشتان، از رسانهها، اینترنت، رابطهای باهمستانتان و قوه تخیل خودتان استفاده كنید. شما میخواهید كه باهمستان از تلاش شما برای تغییر سیاستها باخبر باشد. بداند چرا و چطور میخواهید سیاستها را تغییر دهید و بفهمد كه چرا تغییرات ضروری هستند. شما میتوانید از هر چیزی، از داستانهای خبری مستقیم، تا نمایشها و تظاهرات خیابانی برای ارسال پیامتان استفاده كنید. تبلیغات به شما كمك میكند حمایت باهمستان را جلب و آن را حفظ كنید، كه به نوبه خود شانس موفقیت شما را بسیار افزایش خواهد داد.
پافشاری. تغییر سیاست ممكن است مدت زیادی طول بكشد. شما باید عملكردتان را دیدهبانی و ارزشگذاری كنید تا مطمئن شوید كه تاثیر مطلوب را دارد و اگر نداشته باشد، آن را تغییر دهید. و اگر امید به موفقیت دارید، باید آماده باشید كه تا هر زمان لازم باشد به كارتان ادامه دهید. تغییر سیاستها هم مانند هر نوع پشتیبانی دیگر، نیاز به تعهد درازمدت دارد.
باقی بخشهای این فصل در مورد تاكتیكها و نحوه استفاده مفید از آنهاست. رهنمودهای فوق، هشت پی.، به شما كمك میكنند بفهمید چطور از هر یك از این تاكتیكها بهترین استفاده را بكنید تا به راهبرد كلی شما برای تغییر سیاستها به نفع باهمستان تحقق ببخشند.
خلاصه
تقریبا هر سازمانی، هر بدنه حاكمی، و سایر گروهها یك سری سیاستها را برای خودشان اتخاذ كردهاند، مقررات رسمی و غیررسمیای كه این سازمانها در ارتباط با جهان به كار میبرند. سیاستها به طور كلی مبتنی بر تركیبی از منطق و فرضیات افراد اعم از درست یا نادرست است، درباره اینكه جهان چگونه است و چطور كار میكند، عملكرد آن گروه را به ایشان دیكته میكنند و بر سلامت و پیشرفت باهمستان تاثیر فراوان میگذارد.
وقتی سیاستهای دولت، سرمایهگذاران، شركتهای بزرگ، یا سایر گروهها برای عملكردهای مفید یا تغییرات ضروری و اساسی باهمستان مانع ایجاد میكنند، ممكن است ناچار شوید خود آن سیاستها را تغییر دهید. تغییر سیاستها، قدمی است در راه تغییر شرایط اجتماعی و پیشرفت واقعی باهمستان. شما را از تكرار دائم تلاشهایتان معاف میكند و در درازمدت در واقع اذهان و نگرشهای افراد را تغییر میدهد. معمولا تغییر سیاستها كوتاهترین راه برای تغییرات همیشگی اجتماع است.
آژانسهای ایدهال برای تغییر سیاستها عبارتند از ائتلافهای گسترده. هرچند كه سازمانهایی كه با اشخاصی كه تحت تاثیر سیاستهای مورد بحث قرار دارند، كار میكنند و همچنین تودههای پیشقدم در باهمستان، گروههای حرفهای ذینفع و افراد مصمم هم همگی میتوانند در شرایط مساعد موثر واقع شوند. بهترین وقت برای اقدام در جهت تغییر سیاستها زمانی است كه اتفاق مهمی در راه باشد، یا برای سیاستگذاران (مانند انتخابات) یا برای شما (مانند از دست دادن بودجه، یا تصویب قریبالوقوع یك قانون یا آئیننامه فاجعهآمیز) و همچنین زمانی كه مشكل اصلی به نقطه بحران رسیده باشد، زمانی كه مشكل، خصوصا برای بار اول، از قبل مورد مذاكره قرار گرفته باشد، زمانی كه افكار عمومی از شما پشتیبانی كند، یا زمانی كه اطلاعاتی تازه یا انتشاری جدید توجه عموم را به مشكل جلب كند.
رهنمودهای بنیادین برای تغییر سیاستها هشت پی. هستند:
۱- برنامهریزی، با استفاده از روند برنامهریزی راهبردی مشاركتی.
۲- آمادهسازی، شامل انجام كلیه تحقیقات لازم و متخصص شدن در مورد سیاستهای موجود.
۳- ارتباط شخصی با قانونگذاران، سایر آژانسهای دخیل در تغییر و هر كس دیگری كه با او كار خواهید داشت.
۴- نبض باهمستان. دانستن اینكه باهمستان چه نگرشهایی دارد، شهروندان چه چیز را خواهند پذیرفت، برای موفقیت در كار از كجا باید شروع كرد.
۴- مثبتگرایی. قالبگیری تغییر سیاست و پیامدهای آن در نور مثبت.
۶- مشاركت، شامل كردن هر كسی كه تحت تاثیر مشكل یا ذینفع در حل مشكل است، در برنامهریزی و اقدام در جهت تغییر سیاست.
۷- تبلیغات برای تلاشتان در كل و تغییر سیاستهای پیشنهادیتان به طور اخص و دلایلتان برای انجام این كار.
۸- پافشاری، دیدهبانی و ارزشگذاری عملكردتان و ادامه كار تا زمانی كه لازم باشد.
این رهنمودها میتواند شامل حال هر یك از تاكتیكهایی كه در باقی بخشهای این فصل خلاصه شدهاند، باشد.
چطور از هر یك از این تاكتیكها بهترین استفاده را بكنید تا به راهبرد كلی شما برای تغییر سیاستها به نفع باهمستان تحقق ببخشند.