خيلی اوقات برای رسیدگی به مسألهای پيچیده نیاز به همکاری میان چندین گروه و فرد است و همکاری مستلزم رهبری مشارکتی است. رهبری مشارکتی يعنی حفظ روندی که همه افراد درگیر در یک مسأله يا سازمان را شامل شود. اين فرآیندی است که متکی بر حل مسأله گروهی و تصميمگيری جمعی است. در اين بخش، رهبری مشارکتی را بررسی میکنيم و اينکه چرا مفيد است و چطور میتوان به نحو مؤثری آن را به اجرا در آورد.
رهبری مشارکتی چیست؟
رهبری مشارکتی را میتوان تقريباً هر موقعیتی به کار بست , در بعضی از کسبوکارهای بسیار موفق هم از آن استفاده میشود. اما در بسیاری از مواقع به رهبری مشارکتی در ابتکارات و ائتلافهای باهمستانی، در سازمانهای بهداشتی و خدمات انسانی برای محله و باهمستان يا در امر آموزش به چشم یک آلترناتیو نگاه میشود. مردم خيلی اوقات رهبری مشارکتی را به خصوص در وضعيتهایی که در آن «یک نفر در مصدر امور نيست» مفید میدانند؛ یعنی وقتی مسايل يا مشکلات چنان پيچیده هستند که هيچ فرد يا نهاد واحدی نه اطلاعات لازم را دارد و نه قدرت تغيیر و حل مشکل را. (اين بدين معنا نيست که هيچکس مسؤولیت ندارد بلکه به معنای اين است که مسؤوليت مشترک برای رسيدن به راهحلی موفق ضروری است.)
رهبری مشارکتی را در واقع يک فرآیند تعريف میکند تا کاری که رهبران میکنند. اين نوع رهبری نقاط مشترک زيادی با رهبری خدمتگزار و رهبری دگرگونساز دارد. رهبری مشارکتی بر این فرض استوار است که «...اگر افراد مناسب را به شيوهای سازنده با اطلاعات خوب گرد هم بیاورید، آنها چشماندازها و راهبردهایی اصیل را برای رسیدگی به دغدغههای مشترک سازمان یا باهمستان ایجاد خواهند کرد».
رهبری مشارکتی خوب را میتوان به شيوههای مختلفی اجرا کرد ولی تقریباً هميشه صفات و ويژگیهای مشخصی دارد. از جمله مهمترین اين ويژگیها عبارتاند از: حل مسأله گروهی و تصميمگيری جمعی. کار رهبر اين نيست که تصميم بگیرد چه کاری انجام شود و بعد آن را به گروه منتقل کند. بلکه اين گروه است که مسأله را بررسی میکند، تصميم میگيرد چه کاری باید انجام شود و بر توان رهبر حساب میکند تا به گروه برای تمرکز بخشیدن به تلاشهایشان کمک کند.
- فرآیند گشوده و باز. رهبر فقط با در نظر داشتن اهدافاش و هدايت گروه در مسیر آن اهداف کار را آغاز نمیکند. رهبری مشارکتی يعنی روند تصميمگيری حقیقتاً مشارکتی باشد و هنگام آغاز نقطه پايان مشخص و تعيینشدهای نداشته باشد. نتيجه نهايی از همکاری همه مشارکتکنندگان با یکدیگر پیدا میشود؛ و این همان معنای مشارکت و کار جمعی است.
- رهبری فرآیند به جای رهبری گروه. هدف رهبری مشارکتی کمک به فرآیند کار مشارکتی است تا هدايت و رهبری افراد درگیر به سوی مقصدی معین – مثلاً در راستای تصميم خاص يا جهتگيری خاصی.
تفاوتهايی ميان رهبری مشارکتی درون يک سازمان و رهبری مشارکتی بین سازمانها وجود دارد. در مورد نخست، یک رهبر چه بسا در ابتدا وقت زیادی برای متقاعد کردن افراد صرف کند تا نقشهای رهبری در شرایطی معین را برعهده بگیرند يا حتی در تصمیمگیری گروهی ایفای سهم کنند. در مورد دوم، بزرگترین وظیفه رهبر میتواند این باشد که نگذارد هر کسی سعی کند هدایت کار را در جهتی مخالف دیگری پیش ببرد.
در حقیقت دو راه برای تعریف رهبری مشارکتی وجود دارد. در این بخش ما روی نخستین مورد از اين وضعيتها تمرکز میکنيم هر چند اصول راهنما در هر دو مورد یکی هستند.
- رهبری مشارکتی: رهبری تلاش جمعی. اين تعریف اشاره دارد به تصدی نقش رهبری در يک ائتلاف، سازمان يا طرح دیگری که در آن هر کسی سهم يکسانی دارد و با هم برای حل يک مسأله، ايجاد چيزی تازه يا اداره سازمان یا برنامه کار میکنند. رهبر بر گروه سلطه ندارد ولی مسؤوليت هدایت و هماهنگی روندی را که از طریق آن گروه تصميمهايی را میگيرد و برای تحقق اهدافاش به آنها عمل میکند، بر عهده دارد.
- رهبری به شیوه جمعی: رهبری به مثابه تلاش مشترک گروهی. در اين مورد – که معمولاً بيشتر در فضايی سازمانی رخ میدهد تا در یک ائتلاف يا باهمستان – رهبری ممکن است از فردی به فرد ديگر به فراخور استعدادها يا توانايیهای مورد نیاز جا به جا شود یا (در بيشتر موارد) رهبری همواره میان همگان يا چندین عضو از گروه تقسيم شود. اينجا، يک راهبر واحد وجود ندارد: گروه به مثابه یک واحد مشارکتی کار میکند و خودش را هدايت میکند.
چرا باید رهبری مشارکتی را تجربه کنیم؟
يک ائتلاف يا هر نوع همکاری دیگر تقریبأ هميشه وقتی بهترین کارکرد را دارد که رهبری مشارکتی داشته باشد. بیشتر سازمانها یا بنگاههای کسبوکار ممکن است بدون رهبری مشارکتی هم کارکرد داشته باشند ولی رهبری مشارکتی میتواند حتی در وضعيتهایی که گزينههای محتمل ديگری هم وجود دارند، دارای مزیت باشد.
مزايای رهبری مشارکتی عبارتاند از:
- از خود دانستن. رهبری مشارکتی حس مالکیت نسبت به کار را تقویت میکند چه آن کار ائتلاف باشد، يا یک سازمان يا کسبوکار یا طرحی باهمستانی. این نوع رهبری با درگير کردن هر کسی در تصمیمگيری و حل مسأله باعث میشود که کاری را که مردم انجام میدهند از آن خودشان بدانند نه اینکه حس کنند کسی ديگر آن را به ايشان تحميل کرده است. حس مالکيت نسبت به هدفی مشترک تعهد ايجاد میکند.
- درگیری بیشتر در اجرا. اعضای يک گروه مشارکتی بیشتر محتمل است که در اجرای "طرح اقدام" گروه مسؤولیت قبول کنند چون خودشان درگیر تهيه و تدارک آن بودهاند.
- اعتمادسازی. رهبری مشارکتی با استفاده از روندی گشوده و تشویق به بحث و گفتوگو ميان کسانی که درگير کار هستند اعتمادسازی میکند.
- حذف مسایل رقابتی. رهبری مشارکتی میتواند مشکلات رقابت (به قصد کنارزدن دیگری) را از طریق ایجاد اعتماد متقابل از میان بردارد و اطمینان ایجاد کند که دغدغههای هر کسی شنیده میشود و به سازمانها، جناحها يا افراد (در داخل سازمان) کمک میکند که زمینه مشترکی برای کار با یکديگر پیدا کنند.
- دسترسی به افکار و اطلاعات بيشتر و بهتر. وقتی همه افراد درگیر در يک مسأله در رسیدگی به آن سهم داشته باشند، علاوه بر دیدگاههای مختلف، اطلاعات وسیعی را نیز به همراه خواهند آورد. در نتيجه، احتمال دارد راهحلهایی که به آن میرسند بهتر از راهحلهایی باشد که در خلأ تدارک ديده شده يا تنها شمار اندکی از افراد آن را تهيه کرده باشند.
- فرصت بهتر برای نتايج پرمایه. ترکیب عواملی چون حس مالکيت به یک فرآیند و نتايج آن، اعتماد، همکاری واقعی و برنامهریزی بهتر منجر به موفقيت ملموس در جهان بیرونی میشود. بررسی تلاشهای موفق در توسعه محله و باهمستان به اين نتيجه رسيده است که تقريباً همه این تلاشها واجد خصلت رهبری مشارکتی بودهاند.
- نسل تازهای از رهبران. رهبری مشارکتی به آموزش رهبرانی از داخل يک گروه ياری میرساند و به اين ترتیب استمرار و تعهد به مسایلی را که گروه به آنها میپردازد، تضمین میکند.
- توانمندسازی باهمستانی یا سازمانی. شامل کردن همه ذینفعان – هر کسی که علاقه يا درگیری با مسألهای یا سازمانی دارد – در امر حل مسأله و تصميمگیری نه تنها رهبرانی بالقوه را آماده میکند، بلکه منجر به این میشود که افراد مسؤوليت بيشتری قبول کنند و نسبت به کاری که میکنند دلسوزی بيشتری داشته باشند. این کار منجر به کارکرد بهتر در هر ساحتی میشود.
- بهبود بنيادين در شيوه عمل باهمستانها و سازمانها. رهبری مشارکتی به رهبریهای مشارکتی بیشتر و همکاری بيشتر منتهی میشود که خود به نوع ديگری از نگريستن به «حل مسأله» کمک میکند. این نیز به نوبه خود باعث اشتياق بيشتر به يافتن زمينههای مشترک و انگيزههای مشترک در کنار دیگران میشود و باعث علاقهمندی بيشتر به حل مسألههای تازه و یافتن راه حلهای اثرگذارتر و گستردهتر میشود.
در کنار همه اين مزايا، رهبری مشارکتی معايبی هم دارد. این نوع رهبری میتواند فرساينده باشد و هيچ تضمینی وجود ندارد که در يک گروه خاص اين نوع رهبری جواب بدهد.
دشواریهای عمده رهبری مشارکتی آن است که:
- زمانبر است. مشارکت زمان میبرد و تصميمگيری مستلزم درگیر شدن شمار زيادی از افراد و سازمانها است که ممکن است با کندی بسیار پیش برود – گاه بسیار آهسته و با اصطکاکهای بسیار.
- نیازمند توانايی مواجهه مستقیم با موضوع نزاع است و ميانجیگری برای رسیدن به راه حلی که برای همه قابل قبول باشد.
- ممکن است ناگزیر از تلاش برای غلبه بر مقاومت در برابر کل ایده رهبری مشارکتی باشد. بسیاری از مردم، به ويژه در سازمانها، ترجيح میدهند رهبری به آنها بگويد که دقیقاً باید چه بکنند، تا بدانند که دارند کار درست را انجام میدهند. اينکه از افراد خواسته شود سهمی در رهبری داشته باشند، آنها را پریشان میکند و باعث میشود احساس کنند که رهبر کارش را درست انجام نمیدهد. جا انداختن این مفهوم ممکن است دشوارترین بخش کار باشد.
- ممکن است باعث شود گروه کاری را انجام بدهد که از نظر شما خطا است. در مقام يک رهبر مشارکتی، باید بتوانید از ایدهها و گرایشهای خود دست بکشید و روندی را حفظ کنید که گروه را به اهداف، راهبردها و طرحهای اقدام خودش برساند.
- از رهبران میخواهد بر منیت خود غلبه کنند. شما در این وضعیت رئيس نيستید و علاوه بر این ممکن است در صورت موفقیت گروه اعتباری به شخص شما داده نشود.
روش رهبری مشارکتی چه وقتی مناسب است؟
رهبری مشارکتی همیشه بهترین راه حل برای یک گروه خاص نیست. مثلاً در امور نظامی به ويژه در وضعیت جنگی، رهبری مشارکتی ممکن است مهلک باشد: وقتی گروهی نظامی به دقت طرحهایش را بررسی کرده باشد، این طرح ممکن است (در فرآیند تصمیمگیری جمعی) نادیده گرفته شود. وضعیتهای دیگری هم هستند – که اغلب مربوطند به اينکه تصميمها با چه سرعتی گرفته شوند و افراد چقدر قاطعانه عمل کنند – که در آنها رهبری مشارکتی خوب جواب نمیدهد. زمان آشکارا عامل مهمی است؛ مانند توانايی گروه برای جمعآوری و هضم اطلاعات، سطح تجربه و قضاوت (مثلاً شما آدمهای پیشدبستانی را مسؤول امنيت خودشان نمیکنيد)، و میزان آزادی عملشان و غيره.
- پس چطور میفهميد که چه وقتی از رهبری مشارکتی استفاده کنيد؟ میتوان این موارد را در نظر گرفت:
- وقتی که زمان مناسب باشد.
- وقتی مشکلات جدی و پيچيده باشند و هم به توجه شماری از افراد و گروهها نیاز باشد و هم (شیوه حل مساله) بر آنها تاثیر داشته باشد.
- وقتی که ذینفعان متعدد و متنوعی وجود داشته باشند یا ذینفعان منافع و علايق متنوعی داشته باشند.
- وقتی بقیه تلاشها برای حل مسأله جواب نداده باشد.
- وقتی مسألهای بر کل سازمان یا کل باهمستان اثر بگذارد.
- وقتی که فراگیربودن و توانمندسازی از همان آغاز در زمره اهداف فرآیند باشد.
رهبران مشارکتی چه کسانی هستند؟
هیچ کس نشانی بر سینهاش ندارد که بگويد: «سلام! من يک رهبر مشارکتی هستم»؛ ولی رهبران مشارکتی بالقوه و بالفعل همه جا وجود دارند چه در باهمستان يا سازمان. اينها ممکن است مشاورانی مستقل باشند که برای مهارتهای تسهیلگریشان استخدام شده باشند يا ممکن است از جاهایی که انتظار نمیرود پديدار شوند – مثلاً، از گوشه دفتر یک شرکت تجارتی قوی، يا از آپارتمان سهخوابهای در یک مجتمع مسکونی عمومی. فارغ از اينکه اينها چه کسانی باشند يا از کجا آمده باشند، رهبران مشارکتی معمولاً خصلتهای مشترکی دارند:
رهبران مشارکتی مورد اعتماد و احترام همه افراد و گروههایی هستند که با آنها سر و کار دارند – يا به سرعت چنین احترامی را به دست میآورند.
رهبران مشارکتی با گروهها و افراد متنوع با احترام و سهولت ارتباط برقرار میکنند.
رهبران مشارکتی توانايیهای تسهیلگری خوبی دارند. آنها از توانايی ديدن تصویر کلان برخوردارند. يک تسهیلگر خوب میتواند هم فرآیندی را ببیند که گروه درگیر آن است و هم بر حسب نیازهای لازم برای تحقق اهداف گروه ملاحظاتی پیدا کند و در پرتو آنها دست به عمل بزند.
رهبران مشارکتی تسريعکننده هستند. آدمهای مناسب را در زمان مناسب کنار هم میآورند تا کار انجام شود.
رهبران مشارکتی پروراننده رهبری تازه در دل مشارکتکنندگان و درون باهمستان هستند.
رهبران مشارکتی به فرآیند مشارکتی و يافتن راهحلهايی واقعی برای مشکلات متعهد هستند.
رهبران مشارکتی تمرکزشان بر چيزهایی است که برای کلیت گروه، سازمان يا باهمستان بهترین گزینه است.
در رهبری مشارکتی چگونه عمل میکنيم؟
در هر بحثی درباره عمل به رهبری مشارکتی مؤلفههايی وجود دارند که باید مطرح شوند: رهبری فرآیند؛ فهم بستر و زمينه رهبری در هر وضعيت خاص؛ ایفای نقش انگیزهبخش؛ انعطاف و در عین حال پیگيربودن؛ و اهمیت چیزی که پيش از اين هم مطرح شد: تمايل رهبر به کنار گذاشتن منیت و خواسته خود. به هر يک از اين عناصر به ترتیب نگاهی میکنيم.
فرآیند را رهبری کنید، نه افراد را
در مقام رهبر مشارکتی، مهمترين کار شما این نیست که مطمئن شوید گروه به فکرها يا برنامههای «درستی» برسد يا به تنهايی متن «چشمانداز» یا فهرست اهدافی را که باید دنبال کرد، تهیه کند. کار اصلی شما برقراری، حفظ و تضمين فرآیند مشارکتی است که به هر فردی اجازه بدهد مشارکت کامل در کار گروه داشته باشد. برای ايفای مناسب نقشتان، باید چند کار را انجام دهيد:
به گروه کمک کنيد قواعدی را مشخص کنند – برای جلسات، ارتباطات، و کارهای عمومی عملیات – که بتوان با آنها کار کرد و مشوق احترام، مشارکت و اعتماد باشد.
اطمینان حاصل کنید که سخن هر کسی شنيده شود.
مشوق و الگوی فراگیربودن مشارکت باشید.
به مردم کمک کنيد که ارتباط واقعی با يکديگر برقرار کنند.
در درگیریها و اختلافات میانجیگری کنيد.
به گروه کمک کنيد که برای همفکری و ایدهپردازی جمعی سازوکارهایی را ايجاد و از آنها استفاده کنند.
حل مسأله گروهی و تصمیمگیری مشارکتی را حفظ کنيد.
گروه را از طریق موارد زیر در مسیر مؤثر بودن سوق دهید:
- از گروه بخواهید پس از انجام بحث کافی تصميمگیری کنند.
- به گروه کمک کنید «طرح اقدام» مناسبی طراحی کنند.
- اطمینان حاصل کنید که افراد برای اجرای طرح اقدام در زمان مقتضی و متکی به شایستگی قبول مسؤولیت کنند و به آن پايبند بمانند.
- از افراد بابت مسؤولیتهای اجرا (يا ساير مسؤوليتهایشان) پاسخگویی طلب کنيد.
- به گروه يادآور شويد که هم طرحها و هم اجرای آنها را بر حسب نتایج ارزيابی، تنظیم و ارزيابی دوباره کنند.
- به گروه کمک کنید که طرحهای اولیه را طوری انتخاب کنند که شدنی باشد تا اعتماد به نفس ایجاد کنيد و موفقیت مشارکتی را نشان بدهيد.
- به گروه کمک کنید که منابع لازم برای انجام کار را شناسایی و کسب کنند.
- بر یک فرآیند باز اصرار داشته باشید و باز بودن آن را حفظ کنيد.
- گروه را بر آنچه برای کلیت سازمان، یا کار مشارکتی یا باهمستان بهترین گزینه است متمرکز نگه دارید تا بر منافع فردی.
- بستر و زمینه رهبری را بشناسید
بستر و زمينه رهبری – همه عناصری که میتوانند بر آنچه رهبر ممکن است با آن مواجه شود اثر بگذارند و نیز بر آنچه از او طلب خواهد شد – برای هر وضعیتی يگانه و منحصربه فرد است. در مقام رهبر مشارکتی، باید وضعیت خاص خود را به طور کامل درک کنيد تا اتفاقی که میتوانستيد پیشبینیاش کنيد شما را غافلگیر نکند.
باهمستان. عوامل مهم در اينجا عبارتاند از:
- وضعيت موجود
- تاریخ و پيشينه
- ذینفعان و ساير گروههای علاقهمند
- نگرشهای باهمستان
ماهيت و نوع مشکل
- نوع ۱ مشکلی بدیهی است که به روشنی تعریف شده و راه حلی بدیهی با تعریف روشن دارد که هر کاربلد و متخصصی میتواند به آن عمل کند (مثل شیشهای که شکسته و یک شیشهبُر میتواند بهسادگی آن را تعویض کند).
- نوع ۲ مشکلی است که به روشنی تعریف شده ولی راه حل آن هم نیازمند يک متخصص است و هم مستلزم کوشش کسانی است که از آن اثر میپذیرند (مثل اینکه شیشه شما مرتب به خاطر ضربه توپ بسکتبال دیگران میشکند).
- نوع ۳ مشکلاتی است که نه تعریف روشنی دارند و نه راه حلی روشن.
موانع مشارکت
رهبران مشارکتی اغلب با وضعیتها یا عواملی مواجه میشوند که در تقابل با مشارکت هستند. پيشبينی رايجترین موارد آنها و آگاه بودن از راههای از میان برداشتنشان مهم است.
- اگر افراد نمیدانند چطور با هم کار کنند، به آنها آموزش بدهید.
- اگر پای رقابت برای کنارزدن یکدیگر در ميان است، بر مزایای مشارکت برای همه تأکيد کنید.
- اگر پیشينه يا تاریخچهای ناگوار وجود دارد، چه در میان سازمانها و افراد و چه بر سر خود مسأله، ميانجی اختلافات باشید؛ تفاوتهای بین اکنون و آن موقع را گوشزد کنيد؛ تفاوت بين مشارکت کردن و کار مجزای گروهها را گوشزد کنيد؛ و وضعيت را طوری ساختار بدهید که گروهها و افراد بتوانند با هم کار کنند و ارتباط برقرار کنند.
- اگر به نظر میرسد افراد حرفهای یا دیگر افراد نخبه بر امر مشارکت حاکماند، با آن گروه کار کنید تا بر اهمیت فراگیربودن کار تأکيد کنید و خودتان هم سرمشق آن باشید. در عین حال، پشتیبانی فراهم کنید و در صورت لزوم زمینه آموزش دیگران را فراهم آورید تا هنگام مشارکت احساس راحتی بيشتری کنند. در ساختار کار وضعيتهایی برای دیدارهای چهره به چهره به وجود آوريد (جلسات، کارگاههای آموزشی و غيره) تا از همه به طور یکسان نظرخواهی کنيد.
- اگر پیوندها و ارتباط با باهمستان ضعیف است، روابط تازهای ایجاد کنید.
- اگر ظرفیت سازمانی محدود است، منابعی را برای استخدام یک هماهنگکننده پیدا کنید یا سراغ منابع داخلی حلقه مشارکت بروید. ساختارهایی، در همکاری با حلقه مشارکت، ایجاد کنید که به مسأله هماهنگی بپردازند.
- اگر به نظر میرسد هیچ بودجهای موجود نیست، دنبال منابع نامعمول برويد و همچنین در میان اعضای حلقه مشارکت دنبال ایدههای ديگر بگردید. در عین حال، پروژههایی را کار کنید که مهم هستند ولی بودجه چندانی برای اتمام نمیخواهند یا نیاز به بودجه ندارند.
ظرفیت گروه برای تغيير. سازمانها، گروهها و باهمستانها در میزان پذیرش تغيیر به طور کلی و نیز در میزان پذیرش تغيیراتی معین تفاوتهای فراوان دارند. مهم اين است که از جايی که گروه در آن قرار دارد آغاز کنيد نه اينکه از نقطهای آغاز کنيد که بیشتر اعضا آن را تغییری رادیکال يا غيرممکن ببينند. دانستن اینکه یک گروه چقدر آماده امتحان کردن کاری تازه است میتواند تعیین کننده مسیر يک مشارکت بسیار موفق باشد یا نشانگر آن باشد که گروه با اتهامزنی از هم میپاشد و قطعا مشارکت در آن جواب نمیدهد.
انگيزه بدهید، انگيزه بدهيد، انگیزه بدهید
پرشور و شوق نگاه داشتن حلقه مشارکت يا سازمان برای ادامه کارش بخش مهمی از نقش رهبر مشارکتی است. سرزنده بودن حتی وقتی که اوضاع تیره و تار به نظر میرسد، متمرکز نگهداشتن گروه بر آينده و تصویر کلان آینده، و شناسايی و ارج نهادن حتی موفقیتهای کوچک همگی میتوانند باعث تقويت تعهد و ايستادگی در برابر دلسردی و سرخوردگی شوند.
در عین حال، رهبر گروه باید اطمینان حاصل کند که دلیلی واقعبینانه برای خوشبینی و دستیابی به موفقیت وجود دارد. بخشی از شغل رهبر مشارکتی ارجاع مستمر به واقعیتها است و دور نگهداشتن گروه از متعهد شدن به کاری که ورای استطاعت گروه باشد. موفقیت معمولاً گام به گام و افزايشی است. در امر هدايت اين گامها، و اطمینان حاصل کردن از اينکه گروه پیش از «راه افتادن» به سوی دویدن نرود، رهبر مشارکتی نه تنها اثرگذاری و کارايی گروه را تضمين میکند بلکه به گروه انگيزه هم میدهد.
منعطف باشید؛ سختگیر باشيد
در اين موارد منعطف باشید:
- آزمايش افکار تازه و افکاری که منابعی نامعمول يا نامحتمل دارند
- تغيير مسير وقتی که وضعیت اقتضا کند
- رها کردن چیزی که نتیجه بخش نیست و کار نمیکند
- ایجاد فرصتهایی برای مشارکت بيشتر
- حفظ یکپارچگی فرآیند باز و مشارکتی
- شمولگرايی و فراگيربودن
- در مسیر نگه داشتن گروه
- حمایت از آنچه بیشترین منفعت را برای کلیت سازمان یا باهمستان دربردارد.
در این موارد سختگیر باشید:
نفس و منیت خود را در همان ابتدا مهار کنید.
در مقام یک رهبر مشارکتی، باید از منیت خود دست بردارید و کسب اعتبار یا قهرمان شدن را فراموش کنيد. نقش رهبری مستلزم مشارکت در حل مسأله و تصميمهاست اما فقط به عنوان عضو گروه. اين گروه باید فرآیندهای تعیین شده خود را طی کند و شما در رهبری خود آن تصمیمی را که گروه به آن میرسد، قبول کنید.
علاوه بر این، باید مشوق ارائه ایده و فکر از هر طرفی باشید و مشوق رهبری تازه در درون گروه هم باشید. خيلی اوقات، باید خودتان را کنار بکشيد تا بقیه در یک موضوع خاص رهبری را به عهده بگیرند. در بعضی موقعیتها، برای خودتان بهتر است که برای هميشه کنار بروید و رهبری را یکسره واگذار کنید. توانايی انجام چنین کاری چه بسا نشانه واقعی یک رهبر مشارکتی باشد.
خلاصه
رهبری مشارکتی رهبری یک فرآیند است نه رهبری افراد. يعنی حفظ فرآیندی که مجالی برای دربرگرفتن همه ذینفعان درگیر در یک مسأله یا تلاش سازمانی یا باهمستانی است؛ نوعی از رهبری است که متکی بر حل مسأله و تصميمگیری مشارکتی باشد؛ رهبری باز و با پايانی گشوده و نامشخص باشد – یعنی هيچ نتيجه از پيش تعيين نشده باشد. این نوع رهبری به ويژه در وضعيتهایی ارزشمند است که «هیچ کسی سمت رهبری ندارد» و بزرگی و پيچيدگی مشکلات طوری است که باعث میشود ايجاد تغيير برای هر فرد يا سازمانی به تنهایی غيرممکن باشد.
برای اينکه يک رهبر مشارکتی خوبی باشید، بايد راهبر، حافظ و تضمينکننده فرآیند مشارکتی باشيد؛ بستر و زمینه رهبری را درک کنید و از آن بستر (در باهمستان و در ماهيت مشکلی که با آن مواجه هستيد) بهره ببرید؛ ضمن تکیه کامل به واقعيت، انگیزهبخش باشيد؛ در برخوردتان با افراد انعطافپذير باشید و در دفاع از فراگیربودن، باز بودن و ماهيت مشارکتی فرآیند انعطافناپذیر باشيد؛ و نیازهای منیت خودتان را کنار بگذارید. اگر همه اين کارها را میتوانید بکنيد، احتمال اينکه در کار مشارکتیتان موفق شوید، بسیار است.