فرم جستجو

بخش ۶. مخالفان بالقوه و نیز متحدانتان را به مشارکت تشویق کنید

منظور از مشارکت مخالفان چیست؟ 

بدیهی است که شما همیشه دنبال این باشید که متحدانتان را در برنامه‌های گروهتان مشارکت دهید. اما احتمالا اصلا به فکر جلب مشارکت مخالفان بالقوه خود نیافتاده باشید. در بهترین حالت شاید بگویید این ایده به نظر درست نمی‌آید؛ حتی می‌تواند به ضرر هدف گروهی‌تان باشد. 

اما بار دیگر در این مورد فکر کنید. شاید اصلا مخالفانتان به شکلی غیر قابل تصور بتوانند به شما کمک کنند. همانطور که خواهید دید همکاری با افراد دارای اهداف و ارزش‌های مختلف – حداقل تا حدودی متفاوت –هم می‌تواند به نفع شما و هم به نفع آن‌ها باشد. هر دو شما می‌توانید برنده باشید. 

چرا باید به‌ دنبال جلب مشارکت مخالفانتان باشید؟ 

  •  ممکن است بتوانید منتقدی را که بالقوه توانایی آسیب به شما را دارد، حذف یا خنثی کنید. 
  • ممکن است بتوانید شناختی در مورد فعالیت‌های مخالفانتان کسب کنید. 
  • ممکن است بتوانید به گروهی که پیش از این به روی شما بسته بود، دسترسی پیدا کنید. 
  • ممکن است بتوانید منابع جدیدی را برای حل یک مشکل مشترک به کار گیرید (برای حل مشکلات دشوار گاهی ممکن است به توان گروه‌های مختلف نیاز داشته باشید). 
  • می‌توانید ارزش‌ها و عقاید مشترکی بیابید که پیش از این از وجودشان بی‌اطلاع بوده‌اید.  
  • می‌توانید مخالفانتان را به عنوان انسانی مثل خود بنگرید. 
  • می‌توانید بنیانی برای اعتماد متقابل ایجاد کنید که در آینده بتواند به شما کمک کند. 
  • مشارکت مخالفانتان می‌تواند وضعیت موجود را تغییر دهد و به پیشرفت شما کمک کند. 

آیا آن‌ها واقعا مخالفان من هستند؟ برخی واقعیت‌های مفید در مورد مخالفت 

  • مخالفت سطوح مختلفی دارد. همه مخالفان تا آخرین نفس به مخالفتشان با شما ادامه نمی‌دهند. کسانی که مخالفت کم تر یا ملایم‌تری از خود نشان می‌دهند، هدف‌هایی هستند که بالقوه‌ای امکان تغییر در آن‌ها وجود دارد. و برخی از افراد ممکن است به این دلیل با شما مخالفت کنند که مسئله شما را نمی‌فهمند یا از سر عادت این کار را بکنند – آن‌ها فقط عادت کرده‌اند که با شما مخالف باشند! وقتی با آن‌ها بیش تر صحبت می‌کنید ممکن است ببینید اصلا آن‌ها مخالفتی با شما ندارند. 
  • مخالفت به مسئله وابسته است. یک نفر ممکن است بر سر مسئله الف با شما مخالف باشد ولی این به معنی مخالفت او با شما در مورد مسئله ب نیست. در مسئله ب او ممکن است قوی‌ترین متحد شما باشد. پس از تعمیم دادن پرهیز کنید. 
  • مخالفت همیشگی نیست. موضع مخالفان شما می‌تواند به مرور زمان تغییر کند. موضع شما نیز می‌تواند تغییر کند. به همین دلیل داشتن روابط محترمانه (و اگر نگوییم الزاما دوستانه) با مخالفان معمولا فکر خوبی است. هرگز نمی‌دانید چه زمان این روابط ثمر خواهد داد. 

این یک نکته کلیدی است که باید در نظر داشته باشید: کسی که با شما موافق نیست لزوما دشمنتان نیست! 

چه زمانی باید مخالفان را مشارکت داد؟ 

سه شاخص خوب در این مورد عبارتند از: 

  • زمانی که ارتباط بین شما هنوز تا حدودی برقرار است – به ویژه زمانی که احساس می‌کنیم مخالفانتان مایل به گفتگو هستند. 
  • زمانی که ارزش‌ها و فرصت‌های مشترکی بین خودتان می‌یابید – حتی اگر مخالفانتان آن‌ها را نمی‌بینند. 
  • وقتی که از منظر مخالفان، هزینه مشارکت با شما چندان زیاد نیست. 

چه زمانی نباید مخالفان را مشارکت داد: چند چراغ خطر 

اما همیشه زمان خوبی برای همکاری نیست. گاهی مشارکت دادن مخالفانتان در فعالیت‌هایتان می‌تواند دشوار و حتی گاهی آسیب‌زا باشد. برای مثال زمانی که: 

  • سابقه بی‌اعتمادی، یا فریب واقعی، بین شما و مخالفتان فاصله انداخته است. 
  • مواضع هر کدامتان در مورد این مسئله خاص به شدت تثبیت شده، پایه‌های آن مستحکم شده، و کاملا در تقابل با یکدیگر قرار گرفته‌اید. 
  • مخالفانتان تمایلی برای گفتگو با شما ندارند. 
  • زمان و انرژی که باید برای همکاری با مخالفانتان بر سر این مسئله صرف شود خیلی زیاد است. 

می‌توانید در مورد برخی مسائل به شکلی حاکی از احترام «نسبت به مخالفتشان پذیرش نشان بدهید». اما باید توجه داشته باشید که: این به معنی مخالفت شما با آن‌ها در دفعات بعد نیست. 

چگونه می‌توانید مشارکت مخالفانتان را جلب کنید؟ 

فرض کنید به این تصمیم رسیده‌اید که شاید مشارکت دادن مخالفان در هدفتان ایده بدی نباشد. گشوده بودن شما نسبت به این موضوع چیز خوبی است. اما از آنجایی این عرصه برای شما ناآشنا است، از خود می‌پرسید چگونه باید این کار را انجام دهم؟ باید با چه کاری شروع کرد؟ 

پیشنهاد می‌کنیم از گام‌های زیر به عنوان یک راهنما استفاده در این کار استفاده کنید:  

  • تصمیم بگیرید که مخالفانتان را مشارکت بدهید. این اولین و شاید مهم‌ترین گامی است که باید بردارید؛ پیش از شروع باید این گام را بردارید. 
  • اهدافتان را کوچک کنید. چه کسی را می‌خواهید مشارکت دهید؟ احتمالا نباید دنبال جلب مشارکت همه مخالفانتان باشید بلکه تنها تعداد مشخصی را هدف قرار دهید. اما کدامیک از آن‌ها را؟ از این معیارها استفاده کنید: 
    • آن‌هایی که قدرت کافی برای کمک به شما در رسیدن به خواسته‌هایتان دارند. 
    • آن‌هایی که در گذشته با شما همکاری کرده‌اند. 
    • آن‌هایی که حداقل با برخی از چیزهایی که برای آن‌ها ایستاده‌اید موافق هستند. 
    • آن‌هایی که قابلیت گرایش به مخالفان را دارند. 
    • آن‌هایی که پذیراتر به نظر می‌آیند و کسانی که از نزدیک شدن به آن‌ها احساس راحتی بیش‌تری می‌کنید. 

در اینجا کمی تفکر دقیق پیش از هر اقدامی می‌تواند مفید باشد. 

اهدافتان را شفاف کنید 

با تلاشی که برای جلب مشارکت آغاز کرده‌اید به دنبال چه چیزی هستید؟ دوست دارید به چه نتیجه‌ای برسید؟ قطعا دنبال سفر به ماه نباید باشید و باید دنبال هدف دست یافتنی‌تری روی زمین دنبال کنید. این می‌تواند به این معنی باشد که:  

  • با مخالفانتان توافق کنید ‌که از ابراز مخالفت کلی با شما دست بردارند. 
  • توافق کنید که ایده‌هایتان را برای یک دوره محدود عملی کنید و سپس آن‌ها را به وسیله یک فرد بی‌طرفی مورد ارزیابی قرار دهید. 
  • برای همکاری بر روی یک مسئله مرتبط توافق کنید. 

یا بر سر دستاوردهای دیگری که برای شما یک موفقیت محسوب می‌شود – یا وجه بهتر آن این است که برای هر دو طرف پیروزی به شمار بیاید—توافق کنید. 

تعهد بدهید 

آیا شخصا حاضر به همکاری با مخالفانتان هستید؟ این کار می‌تواند دشوار باشد. می‌تواند پا گذاشتن به مسیری پر پیچ و خم باشد. ممکن است شکست بخورید. پس آیا واقعا آماده هستید که برای گام نهادن در این فعالیت توسعه‌ای، انرژی و وقتتان را صرف کنید؟ در اینجا یک لحظه توقف و تفکر کنید – زیرا خیلی زود باید به درون مسئله بپرید. 

دیگر ذی‌نفعان را نیز مشخص کنید 

منظور افراد دیگری از باهمستان است که مسئله مورد توجه شما بر آن‌ها تاثیر می‌گذارد – تنها شما و مخالفتان نیستید که از مسئله تاثیر می‌پذیرید. ما معمولا این افراد را «ذی‌نفعان» می‌نامیم. برای مثال، اگر مسئله در مورد تمیز کردن یک رودخانه آلوده است، افرادی که احتمال نقش داشتن آن‌ها در آلوده کردن رودخانه وجود دارد زیاد هستند، همانطور که استفاده کنندگان از رودخانه نیز زیادند. هر دو گروه (و حتی شاید گروه‌های دیگری هستند که) در وضعیت کنونی رودخانه، ذی‌نفع محسوب می‌شوند. 

بهترین کار این است که در ابتدا با ذی‌نفعان ارتباط برقرار کنیم و با آن‌ها مشورت کنیم. چرا؟ زیرا اولا ممکن است ایده‌ها و راه حل‌های خوبی برای مشکل داشته باشند؛ ثانیا، اگر با آن‌ها مشورت نشود ممکن است در روند کار یا نتیجه اختلال ایجاد کنند؛ و همچنین (ثالثا) از آنجا که مسئله بر آن‌ها تاثیرگذار است، مجبور خواهند بود با هر راه حلی که به اجرا گذاشته می‌شود کنار بیایند – بنابراین آن‌ها حق دارند که در این مورد نظر بدهند. بنابراین، باید بپرسید: «چه افراد دیگری در این مسئله درگیر هستند؟ چگونه می‌توانیم نظرات آن‌ها را بدانیم و از آن‌ها استفاده کنیم؟» 

با مخالفانتان تماس برقرار کنید​

با آن‌ها گفتگو را آغاز کنید. اما این نمی‌تواند یک صحبت عادی یا یک گفتگوی رسمی باشد؛ باید یک گفتگوی از پیش برنامه‌ریزی شده با اهدافی معین باشد. 

وقتی شروع می‌کنید، آیا تکنیک‌های اولیه‌ای هستند که بتوانید از آن‌ها استفاده کنید؟ بی‌تردید وجود دارد. هر وضعیتی متفاوت است – و باید به دقت وضعیت خودتان را زیر نظر داشته باشید —اما برخی از تکنیک‌های زیر را می‌توانید به کار ببندید: 

دستورالعمل مذاکرات را تدوین کنید 

این‌ها توافقاتی هستند که با مخالفانتان در مورد چگونگی تعامل با یکدیگر انجام می‌دهید، پیش از آنکه هرگونه تعاملی را در عمل آغاز کنید. دستورالعمل‌ها می‌توانند عدم اطمینان در مورد برخی مسائل از ذهن شرکت کنندگان بزدایند و احتمال کج‌فهمی را در آن‌ها کاهش دهند. برخی از مثال‌های رایج عبارتند از: محل ملاقات‌ها، زمان ملاقات‌ها، و افراد شرکت کننده. مسائل دیگر قابل طرح از این قرار هستند: روابط با رسانه‌ها، محرمانه نگه داشتن اطلاعات، استفاده از متخصصان بیرونی. و کار نهایی تدوین یک دستور جلسه است. 

یک دستور جلسه تهیه کنید 

این شاید یکی از مهمترین دستورالعمل‌هایی باشد که معمولا باید در ابتدا با هم انجام دهید. دستور جلسه به طور خاص موضوعاتی را در بر می‌گیرد که از پیش برای طرح در یک جلسه برنامه‌ریزی شده‌اند؛ اما به طور کلی، اهداف دیدارها و روح کلی حاکم بر جلسات را را تعیین می‌کنند. 

سازمان‌دهی برخی گروه‌های زیرمجموعه 

اگر مسئله‌تان کلان یا پیچیده است، تشکیل گروه‌های زیرمجموعه یا گروه‌های کاری می‌تواند مفید باشد. این کار زمان و تلاش بیش‌تری می‌طلبد – ولی منافع آن در این است که می‌توانید همزمان به چند مسئله مربوط به یک محدوده رسیدگی کنید. گروه‌های زیرمجموعه می‌توانند در ادامه به گروه اصلی گزارش بدهند. یک نکته کلیدی برای کارآمدی گروه‌های زیرمجموعه این است که در تشکیل آن‌ها تنوع را رعایت کنیم تا بتوانیم گستره وسیعی از درون‌دادها را در مورد یک مسئله دریافت کنید. 

در جستجوی اطلاعات باشید 

ریشه بسیاری از اختلافات گروه‌ها، بیش‌تر اوقات در عدم دسترسی به واقعیت‌ها است. هر دو گروه فکر می‌کنند واقعیت را می‌دانند اما ممکن است هر دو در اشتباه باشند. «واقعیت‌های» موجود در نزد ما ممکن است ناقص، قدیمی، بر اساس یک تفسیر اشتباه، یا همه این موارد شکل گرفته باشند. پس باید از خودتان بپرسید: «آیا اطلاعات کافی در اختیار داریم تا بتوانیم مسائل را بفهمیم و به راه حل‌های آن‌ها دست پیدا کنیم؟» شما و مخالفانتان ممکن است تصمیم بگیرید با هم اطلاعات موجود را مرور کنید، یا (شاید با استفاده از متخصصان بی‌طرف) اطلاعات جدیدی گردآوری کنید. این می‌تواند مبنای مشترکی برای گفتگو‌های شما باشد. 

یک میانجی پیدا کنید 

یک میانجی، تسهیل‌گر یا یک فرد بیرونی می‌تواند گاهی به گفتگوها کمک کند. این به ویژه زمانی لازم است که هر دو طرف تمایل به گفتگو دارند ولی بی‌اعتمادی بالایی بین آن‌ها حاکم است؛ زمانی که ممکن است کنترل احساسات خود را از دست بدهند؛ به مهارت‌های ارتباطاتی خود اعتماد ندارند؛ و زمانی‌ که یک میانجی خوب در دسترس باشد.  

دیگر ذی‌نفعان را نیز مشارکت دهید 

مرسوم‌ترین شیوه، گفتگوی دو نفره است ولی این تنها روش موجود نیست. دیگر گروه‌های مربوط به مسئله نیز می‌توانند در گفتگو شرکت کنند. (یک میانجی خوب در چنین شرایطی می‌تواند به تسهیل کار کمک کند) این کار را می‌توان به شکل‌های مختلف انجام داد، برای مثال در ابتدا گفتگوهای دو جانبه انجام شود و سپس زمانی‌ که گفتگو به نتیجه‌گیری نزدیک شد، مسئله را برای مشارکت دیگران نیز عرضه کنیم. 

یک جلسه توجیهی برگزار کنید

اگر مسئله دشوار یا پیچیده است، می‌توانید کار را با یک جلسه گفتگو با مخالفانتان در مورد خود مسئله آغاز کنید و احساسات خود را در این مورد تشریح کنید – بدون اینکه هرگونه درخواست یا تعهدی از طرف مقابل داشته باشید. چنین جلسه توجیهی می‌تواند در آینده زمینه را برای برگزاری جلساتی فراهم کند که تمرکز بیش‌تری بر مسئله داشته باشند. 

بیش از یک بار ملاقات داشته باشید​

بسته به تعداد افراد شرکت کننده، اهداف شما، و پیچیدگی مسئله، گفتگوها ممکن است بیش از یک جلسه طول بکشد. اشکالی ندارد که زمان دیگری برای ادامه گفتگوها تعیین کنید به ویژه اگر مسئله برای شما مهم باشد و نشانه‌هایی از پیشرفت در آن احساس می‌کنید. 

در مورد ارتباط برقرار گرفتن چیزهای بیش‌تری می‌توان گفت. در ادامه برخی از «نکات مربوط به گفتگو» با اختصار بیش‌تری آورده شده‌اند که می‌توان از آن‌ها در بیش‌تر موقعیت‌ها استفاده کرد. 

نکاتی در رابطه با گفتگو کردن با مخالفان: 

  • پیش از شروع در مورد منافع و ارزش‌های مخالفانتان بیاندیشید. شما در مورد همه چیز به توافق نخواهید رسید؛ اما به دنبال حوزه‌هایی باشید که در آن‌ها ارزش‌ها و منافع مشترکی دارید. احتمالا می‌توانید اشتراکاتی پیدا کنید. 
  • با این انتظار کار خود را شروع کنید که قرار است کاری را به سرانجام برسانید و می‌توانید کار مشترکی با هم انجام دهید. 
  • به آرامی شروع کنید. در ابتدا انتظارات زیادی نباید داشته باشید. 
  • فروتن و مودب باشید. با طرف مقابل همانطوری رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار کند. 
  • با گفتگوهای کوچک شروع کنید تا رابطه دوستانه‌ای ایجاد کنید و ادبیات زبانی خود را برای کارهای جدی پیش رو آماده کنید. 
  • گفتگوهای غیررسمی در مورد موضوع نیز داشته باشید. نظر آن‌ها را در برخی موضوعات جویا شوید. این به شما تصویر بهتری در مورد راهبرد‌های موثر احتمالی می‌دهد. 
  • توصیه‌هایی مشخص ارائه کنید. در بیان منافع و خواسته‌هایتان تردید نکنید. 
  • به آن‌ها نشان دهید که پیشنهادات شما چگونه منافع طرف دیگر را تامین می‌کند. افراد مقابل با خود می‌گویند: «این مسئله چه چیزی برای من دارد؟» باید برای این پرسش پاسخ مناسبی داشته باشید. پس به دنبال پیشنهاداتی باشید که به نفع هر دو طرف باشد. 
  • به دقت به چیزی که طرف مقابل می‌گوید گوش کنید — و اینکه چگونه آن را می‌گوید. 
  • برای مصالحه آمادگی داشته باشید. 
  • برخی ایده‌های جایگزین در ذهن داشته باشید، تا اگر پیشنهاد اصلی شما رد شد از آن‌ها استفاده کنید. 
  • پیش از انتخاب یک گزینه جایگزین، گزینه‌های مختلف زیادی را مورد بررسی قرار دهید.  

برای مطالعه بیش‌تر در مورد این نکات، به کتاب کلاسیک راجر فیشر و ویلیام دوری با عنوان «جواب بله گرفتن»، به ویژه فصل «گزینه‌هایی برای پیروزی دوجانبه بیافرینید» مراجعه کنید. 

توافقی منعقد کنید 

آخرین گام گفتگوهای شما رسیدن به یک توافق و امضای یک قرارداد – در صورت وجود— است. ما در اینجا در مورد چه توافقی سخن می‌گوییم؟ 

  • بهترین نوع توافق، تعهد دادن هر دو طرف برای انجام برخی اقدامات است. برای مثال، مخالف پیشین شما با برنامه ضد خشونت شما موافقت می‌کند، یا نام خود را پای یک تبلیغ کاغذی قرار بدهد، یا خیلی ساده‌تر اینکه موافقت می‌کند در مورد یک مسئله موضع‌گیری نکند. این پیروزی‌ها ممکن است به خودی خود کوچک باشند (یا شاید چندان هم کوچک نباشند) اما می‌توانند مقدمه‌ای برای کارهای دیگر باشند. 
  • اگر نتوانستید از طرفین برای انجام اقداماتی تعهد بگیرید، می‌توانید در مورد ارزش‌ها یا اهداف کلی به توافق برسید. مخالف پیشین شما می‌گوید: «ما در راستای کاهش خشونت جوانان در باهمستان فعالیت خواهیم کرد». یا «ما از توسعه برنامه‌های ساخت مسکن ارزان حمایت می‌کنیم.»  
  • اگر نتوانستید تا این اندازه هم پیش بروید، گزینه دیگر این است که به «توافقی کلی» در مورد یک چارچوب کلی همکاری دست یابید تا در آینده بتوانید بر اساس آن، جزییات یک توافق را تهیه کنید. برای مثال، «ما توافق داریم مسکن ارزان یکی از دغدغه‌های اصلی باهمستان ماست، و امیدواریم بتوانیم در گفتگوهایی که در آینده با موضوع بهترین راه رسیدگی به این مسئله برگزار می‌شود، شرکت داشته باشیم.» هرچند در چنین مرحله‌ای گفتگوهای بیش‌تر ضروری است، اما همین هم نشان دهنده راه طولانی است که پشت سر گذاشته‌اید. 

بهترین راه برای ثبت توافق به ویژه بین کسانی که مخالفان یکدیگر بوده‌اند این است که آن را مکتوب کنید. وقتی کلمات به روی کاغذ می‌آیند احتمال سوء برداشت از آن‌ها کم‌تر می‌شود. علاوه بر این، به هر دو طرف نوعی احساس شفافیت و امنیت می‌دهد. این توافق مکتوب می‌تواند در قالب نوشته‌ای یک پاراگرافی یا یک «تفاهم‌نامه» طولانی‌ باشد (یا هر عنوان دیگری که هر دو می‌خواهید به آن بدهید). اما هر دو طرف باید آن را امضا کنند و همه طرف‌ها یک کپی از آن داشته باشند. در پایان دست بدهید و کمی هم می‌توانید تعظیم کنید. 

اگر باید در مورد مسائل متعددی تصمیم‌گیری کنید، می‌توانید یک رویکرد مرحله به مرحله در پیش بگیرید که به این ترتیب برای هر مسئله مجزا توافقات (یا تعهدات) جداگانه‌ای صورت می‌گیرد (در این صورت کار را با ساده‌ترین موضوعات شروع کنید). 

اکنون توانسته‌اید مشارکت مخالفانتان را بر روی کاغذ داشته باشید، اما کار شما هنوز تمام نشده است. چرا که باید دیگران را نیز متقاعد کنید که نوع مشارکت تعریف شده – و هر توافقنامه‌ای که از آن به دست آمده— یک قراردادی است که منافع همه طرف‌ها را تامین می‌کند. سپس باید همه (و از جمله خود شما) به نتیجه نهایی این چانه‌زنی‌ها عمل کنید. 

توافق را بقبولانید​

اکنون توافق به دست آمده است. حالا نیاز دارید دیگران را متقاعد کنید که از آن حمایت کنند. در اینجا منظور سه نوع افراد به طور خاص است: 

  • اول، حامیان خودتان به‌ویژه کسانی که در مذاکرات اولیه حضور نداشته‌اند. البته باید به آن‌ها در آغاز گفتگو‌ها اطلاع داده باشید. اما اکنون نیز باید بتوانید به آن‌ها نشان دهید که بهترین توافق ممکن به دست آمده است و چرایی این ادعای خود را نیز توضیح دهید. چرا بر سر چیزهایی کنار آمده‌اید (اگر مواردی بوده است) و این‌که هر توافقی که صورت گرفته به نفع همه طرفین بوده است. در غیر این صورت ممکن است حامیانتان از شما حمایت محکمی – یا اصلا حمایتی—نکنند، و در این صورت به کلی تنها بمانید. 
  • دوم، دیگر ذی‌نفعان. متقاعد کردن – یا وداشتن — حامیانتان شاید آسان‌ترین قسمت کار باشد. اما مسئله اصلی افراد دیگر هستند، مانند ذی‌نفعان. آیا این ذی‌نفعان برای موفقیت شما حیاتی هستند؟ کاملا، چرا که این افراد هستند که باید این توافقات را عملی کنند. آن‌ها در خط مقدم قرار دارند؛ خریدار واقعی این توافق آن‌ها هستند. 

فرض کنید شما با شرکت الف برای استخدام اقلیت‌های محلی به توافقاتی می‌رسید. خیلی عالی؛ ولی کسب و کارهای محلی ب و جیم که در انتهای خیابان مشغول به کار هستند و باید در ادامه به سراغ آن‌ها بروید چطور؟ آن‌ها در این ماجرا ذی‌نفع هستند و بسیار خوب است که حمایتشان را در مورد اصول کلی توافق (حداقل)، پیش از اینکه به سراغ تک تک آن‌ها بروید، داشته باشید. 

  • سوم، عموم مردم. به طور طبیعی آن‌ها شک خواهند کرد که چطور شده است که شما و مخالفانتان به همکاری با هم روی آورده‌اید. ممکن است مشکوک باشند و فکر کنند پشت پرده خبری است. (آن‌ها درست فکر می‌کنند). به آن‌ها باید توضیح دهید (حتی اگر دلیل دیگری هم نباشد، حداقل به دلایل عملگرایانه این کار لازم است). یعنی عموم مردم نیز باید از هر توافقی که به آن رسیده‌اید اطلاع داشته باشند و به آن عمل کنند.    

ارتباطات شفاف، کلید موفقیت شما برای جلب حمایت دیگران از یک توافق است. 

توافق را در قالب یک ساختار بگنجانید 

اکنون که برنامه نهایی خود را در دست دارید، آیا ساختاری برای حمایت از آن در کوتاه مدت و بلند مدت دارید؟ یعنی از دوام توافق مطمئن هستید؟ چه چیزی از وحشت‌زده شدن مخالفانتان در آخرین لحظه، یا عقب‌نشینی کلی آن‌ها، یا حتی آغاز دوباره مخالفتشان با شما جلوگیری می‌کند؟ برای جلوگیری از این وقایع، و به منظور جلوگیری از شکست توافقتان، شما به ساختارهایی برای سرپا نگه داشتن آن نیاز دارید. به عبارت دیگر، شما می‌خواهید «توافق صورت گرفته را نهادمند کنید». 

چگونه باید این کار را انجام دهید؟ می‌توانید برای مدتی هر چند وقت یک بار نشست‌های منظمی داشته باشید. یا ممکن است نشست‌های عمومی‌تری با حضور برخی افراد دیگر برگزار کنید. یا در صورت تمایل و درخواست یکی از طرفین، نشست‌هایی با حضور طرف سومی داشته باشید. یا چند ماه بعد، یک بررسی رسمی از وضعیت داشته باشید. این‌ها نمونه‌هایی از ساختارهایی است که می‌توانید برای حفظ (یا نهادمند کردن) توافق از آن‌ها استفاده کنید، که البته باید در طول گفتگوهای اصلی در متن توافق گنجانده شود. این‌ کار می‌تواند از بسیاری از مشکلات آتی جلوگیری کند. 

نظارت بر توافق 

این ساختاری که تشکیل دادید خوب است اما شما نیاز دارید که رخدادها را مورد ارزیابی قرار دهید و بر توافق نظارت کنید تا مطمئن شوید که همه چیز بر اساس برنامه پیش می‌رود. کسی باید از آن ساختارها استفاده کند تا اطمینان حاصل شود که کارها در مسیر صحیحی در حال حرکت هستند. به‌ویژه شما باید کارهای مخالفان پیشین خود را زیر نظر داشته باشید و به حرف‌هایشان بسنده نکنید. آیا امکان بازرسی از کارهای آن‌ها برای عموم وجود دارد؟ آیا به آنچه گفتند واقعا عمل می‌کنند؟ برای تایید این موضوع می‌توانید یادداشت‌ها و سوابقی تهیه کنید – و این روند نظارت را نیز می‌توان در توافق گنجاند. 

خلاصه

اگر از گام‌هایی که در بالا آمد پیروی کنید، شانس خوبی برای رسیدن به توافق با مخالفانتان دارید و می‌توانید با همکاری یکدیگر گام‌های مشترکی بردارید. شانس خوبی هم برای سازش با مخالفان پیشین‌تان خواهید داشت. (البته شما هم باید به همان اندازه کوتاه بیایید، و شاید کمی هم بیش‌تر این کار را بکنید تا حسن نیت خود را نشان دهید.) 

در این صورت، می‌توان به شما به خاطر کار خوبی که برای باهمستانتان انجام دادید تبریک گفت! – کاری که نه تنها می‌تواند نتایج خوبی به بار بیاورد بلکه می‌تواند بنیادی برای همکاری‌های مشترک دیگر در آینده باشد.