وقتی برنامه يا مداخلهای را شروع میکنید، مشارکتکنندههایی را در ذهن داريد. اینها ممکن است اعضای گروهی خاص باشند – که بر حسب خصوصیات جغرافیایی یا زبانی، عوامل اجتماعی یا اقتصادی يا بر حسب نیاز تعریف شدهاند – یا اینکه شرکتکنندگان ممکن است شامل همه اعضای باهمستان باشند. به هر حال، اگر شرکتکنندگان مورد نظر شما در کار دخيل نشوند بعید است برنامه يا مداخله شما موفق شود.
به زبان دیگر، اگر شرکتکنندگان شما به کارتان دسترسی نداشته باشند تلاش شما عبث خواهد بود. اين فقط به معنی دسترسی فیزیکی نیست – که بتوانند مثلا به يک ساختمان برسند – بلکه دسترسی اطلاعاتی، اجتماعی و روانشناختی را هم شامل میشود. مردم باید بدانند که چیزی که شما عرضه میکنيد وجود دارد و آن را برای خودشان مهم بدانند و مايل به استفاده از آن باشند. علاوه بر اين، موانع فیزیکی، اجتماعی و روانشناختی استفاده از آنها باید کاهش داده شود يا از میان برداشته شود و فرصت استفاده از آنها باید بيشینه شود. در غیر این صورت، بسیاری از مخاطبان کار شما محروم میمانند - وضعیتی که هم ناعادلانه است و هم در تضاد با اهداف شما.
مراد از تعديل دسترسی، موانع و فرصتها چیست؟
دسترسی به چه؟ موانع در برابر چه چيزی؟ چه فرصتهایی؟ در اینجا دقیقا درباره چه چیزی حرف میزنیم؟
دسترسی
به طور کلی، اين فصل درباره آن است که اطمينان حاصل شود مردمی که به خدمات باهمستانی نيازمندند توانايی بهرهمندی از طيف کامل آنها را دارند – خدمات سلامتی، آموزش، خدمات انسانی، تفريح، هنر و غیره. دسترسی به خدمات باهمستانی شامل دسترسی همگانی به آن چيزهایی است که سهمی در کيفیت بالای زندگی باهمستان دارند – از جمله شغل آبرومند، محيط سالم و لذتبخش، مشارکت در مسائل عمومی و حکمرانی پاسخگو و صادق. اين شامل دسترسی به روشها و محصولات سالم میشود. همچنین متضمن دسترسی به اطلاعاتی است که خیلی از اینها را میسر میکند – مثلا اطلاعاتی درباره تغذيه، درباره مواضع نامزدها، و اثرات زیستمحیطی اقدامات مختلف.
موانع
موانع در اينجا، شرایط، سياستها يا رويکردهايی است که مانع از استفاده و برخورداری از اين خدمات، امکانات، روشها، محصولات و اطلاعات میشود يا استفاده از آنها را دشوار میکند. در همین ردیف است آن موانع شخصی و اجتماعی که مردم باید در زندگی روزمره بر آنها غلبه کنند.
فرصتها
«فرصتها» صرفا يک کلمه ديگر به جای «دسترسی» نيست بلکه به چیزی اشاره دارد که اندکی با آن متفاوت است. با آسانتر کردن دسترسی و با از میان برداشتن موانع، شما فرصتهای بیشتری برای مردم جهت استفاده از خدمات باهمستانی ايجاد میکنيد. اما به ياد داشته باشید که هر فرصت تنها توانایی بهرهمندی از چیزی است و به خود فرد بستگی دارد که تصمیم بگیرد آن را میخواهد يا نه. میتوانيد فرصتهایی برای مردم ایجاد کنید که آموزششان را بهتر کنند، سيگار کشیدن را ترک کنند، برای اشتغال آموزش ببينند يا صاحب خانه شوند. ولی نمیتوانيد تضمين کنيد که مردم از این فرصتها استفاده کنند حتی با تشویق شما.
تعدیل دسترسی، موانع و فرصتها
تعديل چیزی یعنی تغییر دادن بعضی از جوانب آن – اينجا مراد ما تغییر در مسیر بهبود است. این یعنی افزایش، کاهش، جایگزينی یا حذف آن، بسته به اینکه چه هدفی مد نظر است. در بیشتر موارد در اینجا درباره افزایش دسترسی و فرصتها و کاهش موانع حرف میزنيم ولی استثناهای بزرگی هم وجود دارند. مثلا بیشتر باهمستانها میخواهند دسترسی – بهويژه جوانان – را به الکل، دخانیات و مواد مخدر کاهش دهند. یک سازمان سلامت باهمستانی ممکن است بخواهد راههايی پيدا کند برای کاهش دسترسی به غذاها و روشهای ناسالم تا سبک زندگی سالم را ترویج کند.
اين سازمان سلامت باهمستانی ممکن است سعی کند که از طریق متقاعد کردن فروشگاههای محلی به جايگزینی بعضی از چيپسها و شکلاتهای داخل ویترینشان با خوراکیهای سالمتر، مثل آجيل و ميوه، فرصتهای مردم را برای خوردن غذای ناسالم کاهش دهد. به همین طریق، گروهی که روی کاهش يا جلوگیری از خشونت جوانان کار میکند میتواند سعی کند که فرصتهای خشونت را با نصب چراغهای بیشتر در خیابانها کاهش دهد و نیز مردم را تشویق کند که غروبها در خیابان باشند و گشتهای محله را سازمان دهند.
در همه اين موارد، به جای رفع موانع، موانعی ايجاد میشود تا درگیر شدن مردم با روشهای ناسالم و خطرناک دشوارتر شود. هدف غایی، چه افزايش يا کاهش دسترسی باشد یا ایجاد و رفع موانع يا فرصتها، تغیيری است که منجر به باهمستانهای سالمتر و تقويت کیفیت زندگی برای همه میشود.
در اين بخش مباحث مربوط به دسترسی، موانع و فرصتها را بررسی خواهيم کرد و بعد بحث میکنيم که چطور میشود آنها را تعديل کرد تا از کيفيت بهتر زندگی اطمینان حاصل شود.
دسترسی به خدمات باهمستانی چگونه است؟
راههای مختلف زیادی برای بررسی مسئله دسترسی وجود دارد که همه آنها اينجا موضوعيت دارند.
-
موجود بودن خدمات، امکانات يا محصولات. به این گزارهها دقت کنید:
اگر خدماتی که ضروری است وجود نداشته باشد، آن وقت کسانی که به آن محتاجاند به آن خدمات دسترسی نخواهند داشت.
اگر خدماتی فقط بتواند نيازهای شمار اندکی از نیازمندان را تامین کند آن وقت خیلیها به اين خدمات دسترسی نخواهند داشت.
اگر خدماتی وجود داشته باشد ولی آنها که به آن نیاز دارند از وجودش بیخبر باشند، به آن خدمات دسترسی نخواهند داشت.
اگر خدماتی وجود داشته باشد ولی در زمانی که نیازمندان به استفاده از آن احتياج دارند، موجود نباشد (مثلا، ساعت غروب يا آخر هفته برای کسانی که کار تمام وقت دارند) آن وقت به آن خدمات دسترسی نخواهند داشت.
و نهایتا:
اگر خدماتی به خاطر سياست بودجهای يا سازمانی خاص محدود به گروه اندک و معینی باشد، برای بسیاری از کسانی که به آن نيازمندند در دسترس نخواهد بود. اين شرایط برای امکاناتی مثل امکانات ورزشی، برنامههای فرهنگی و کتابخانهها و برای دسترسی به اطلاعات صادق است و در مورد محصولات سالم – نان سبوسدار، میوه و سبزی تازه و آب پاکیزه و غیره – هم مصداق دارد.
- دسترسی فیزیکی و جسمی به خدمات یا امکانات. اين ممکن است به معنای توانایی ورود به يک مکان یا استفاده از آن باشد – مثل مسير شیبدار صندلی چرخدار یا آسانسور، درهای خودکار يا توالتها و صندلیهايی که برای افراد معلول طراحی شده باشند. و ممکن است به توانايی رسيدن به يک مکان مثلا در مرکز شهر اشاره داشته باشد که باید برای آن سهولت دسترسی از طریق حمل و نقل عمومی پیشبینی شده باشد یا حتی این سهولت دیده شده باشد اما برای پاسخ به يک جمعيت بسیار پراکنده روستايی که از خارج شهر میآیند مناسب نباشد. در نهايت، افرادی که مشکل شنوايی يا بينایی دارند هم ممکن است در یافتن خدمات عمومی مشکل داشته باشند؛ مثلا در مورد تلهکنفرانسها يا دورههای آموزش از راه دور.
- دسترسی به اطلاعات. از بسیاری جهات، این خیلی شبیه است به دسترسی فیزيکی. اطلاعات باید برای کسانی که به آن نیاز دارند به شکل قابل دسترسی وجود داشته باشد – به زبان مناسب، با وسیله و واسطه مناسب (مثل یک آگهی رادیویی یا عکس مناسب برای کسانی که نمیتوانند بخوانند). بسياری از ابتکارعملهای باهمستانی حول به دست آوردن اطلاعات درباره موضوعات مهم برای مردم میچرخند؛ چون مقامات، شرکتها یا کسان دیگری که به آن اطلاعات دسترسی داشتهاند نمیخواستهاند اطلاعات بیرون بياید.
- تاثیرگذاری. اگر خدماتی موجود باشد، ولی هدفش را محقق نکند – مثلا در برنامه بازپروری معتادان مواد مخدر درصد بالایی از کسانی که دوره را تمام کردهاند بلافاصله پس از اتمام دوره شروع به استفاده دوباره از مواد مخدر کنند. بنابراین، کسانی که به این دورهها نيازمندند در عمل به آن خدماتی که میتواند به آنها کمک کند هیچ دسترسی نخواهند داشت.
موانع دسترسی به خدمات، امکانات، روشها، محصولات و اطلاعات چهها هستند؟
موانع دسترسی اشکال و ابعاد مختلفی دارند. تفاوت اساسی بین آنها بستگی به اين دارد که چه کسی آنها را ايجاد کرده است – جامعه، نهادها یا سازمانهایی خاص (از جمله دولت) و يا آنها که خودشان نیازمند به دسترسی هستند.
موانع اجتماعی
اينها موانعی هستند که به دلیل «وضعیت جاری» وجود دارند که خود ناشی از مفروضاتی است که اکثریت مردم در باهمستان یا کشور درباره ماهيت زندگی آدمیزاد در این جهان دارند. اينها شامل موارد زیر میشود:
- آموزش. نابرابریها در آموزش عمومی – در کشورهایی که آموزش عمومی وجود دارد – خيلی اوقات موانع عظيمی در مسیر جمعیتهای اقلیت یا کمدرآمد قرار میدهند. حتی در جاهایی که آموزش به آسانی موجود است، کسانی که در کودکی وضعشان خوب نبوده خيلی اوقات تا آخر عمرشان در وضعيت نابرابری دائمی به سر خواهند برد.
- اشتغال. نیروهایی در جامعه وجود دارند که به قوت در اينکه چه کسی شغل پيدا میکند و چه کسی پیدا نمیکند، اثر میگذارند. بعضی از این موارد مربوطاند به قالبهای ذهنی و تعصبات (مورد بعدی را در پایين ببينيد) ولی موارد دیگر مربوط به این است که کارفرمایان کجا مستقر باشند و به پيامهایی مربوط است که آنها و رسانهها برای گروههای خاص درباره استخدامشان میفرستند. (مثلا مجموعهای از این نیروها باعث میشود که جوانان سیاه پوست آمریکایی درصد بیکاری بالاتری داشته باشند.)
- قالبهای ذهنی و تعصبات. حتی در جاهايی که رفتار نابرابر غيرقانونی باشد باز هم با اعضای گروههای خاص خیلی اوقات رفتارهای متفاوتی میشود - فقط به دليل نوع نگاه پیشداورانه جامعه به آنها.
- درک نکردن نياز به خدمات. خيلی اوقات نبود خدمات ریشه در این نکته دارد که درک کافی و مناسب درباره نیاز به آن خدمات وجود ندارد. بودجه ناکافی برای خدمات میتواند ناشی از همین فقدان درک کافی باشد.
- انتخابهايی که جامعه صورت میدهد. جامعه خيلی اوقات مثلا کاهش مالیات را بر بهبود خدمات ترجیح میدهد يا تصميم میگیرد يک برنامه نظامی را تامين مالی کند به جای اینکه با گرسنگی و فقر مبارزه کند. در کشورهای دموکراتیک، اينها انتخابهایی هستند که مردم از طریق برگه رایشان و تايید يا عدم تايید سياستگذاری دولت انجام میدهند.
موانع نهادی
نهادها – مدارس و کالجها، نهادهای دولتی، بیمارستانها، سازمانها، محلهای کار، و کسبوکارها و غيره – خيلی اوقات به عمد يا بدون عمد کار دسترسی را بر افراد يا گروههای خاص (يا گاهی اوقات برای همه) دشوار میکنند. نهادها معمولا منعکسکننده رويکرد و روشهای جامعه هستند ولی بسیاری از آنها ممکن است به رويکردهای موکلان خاصشان، اعضای هيات مديرهشان يا ساير قدرتهای داخلی خود واکنش نشان بدهند. بعضی از راههای ممانعت از دسترسی عبارتاند از:
- مکان. نهادها ممکن است مفروض بگيرند که هر کسی میتواند به آنها دسترسی پيدا کند و توجه نکنند که برای خيلیها حمل و نقل میتواند دشوار يا خيلی گران باشد. در مناطق روستايی، در شهرهايی که حمل و نقل عمومی کافی وجود ندارد، يا برای آدمهايی که حتی خرج يک دلار در روز هزینهای کلان است، حمل و نقل ممکن است مانعی عبورناپذير باشد.
- دسترسی فيزیکی. افرادی که معلوليت دائمی يا موقت دارند، سالخوردگان و کودکان خردسال و والدينشان در زمره کسانی هستند که احتياج به آسانسور، سطح شيبدار، راهروهای عريض، امکانات دستشويی خاص يا امکانات ديگر دارند اگر نهادهای محلی به اينها مجهز نباشد و مايل نباشند که تطبيق لازم را انجام دهند، اين افراد از دسترسی به آنها محروم میمانند.
- موانع اداری. به نظر میرسد بعضی از نهادها و سازمانها مقرراتی وضع میکنند فقط برای اينکه استفاده مردم از خدمات يا امکاناتشان دشوارتر شود. مثلا، فرمهای طولانی و پيچيده – که برای همه سخت است ولی بهويژه برای افرادی که تحصيل پايينتری دارند سختتر – انتظارهای طولانی برای خدمات، سیستمهای تلفن خستهکننده و پيچيده و روندهای غامض يا مرعوبکننده همه سد راه دسترسی آسان میشوند.
- ارتباطات ضعیف یا ناموجود. نهادها گاهی اوقات کارکنانی دیوانسالار دارند که از زبان «داخلی» خودشان استفاده می کنند و این زبان اداری برای افراد متوسط مردم يا کسانی که به زبانی جز زبانی که آنها میفهمند حرف میزنند، دشوارفهم است. چنين نهادهایی ممکن است از افراد با پیشينههای مختلف انتظار داشته باشند که بر حسب مجموعه محدودی از معيارها (عمدتا معيارهای طبقه متوسط) رفتار کنند یا مهارتهایی داشته باشند که آنها از آن مهارت برخوردار نیستند.
موانع شخصی
بعضی از موانع دسترسی برای کسانی که میخواهند آن را حاصل کنند شخصی است.
-
موانع روانشناختی. شرم يا خجالت از بیان نیاز و سوال (مثلا در مورد روشهای پیشگیری یا درمان بیماریهای انتقالپذیر از طریق مقاربت جنسی) يا ترس از ناکامی مانع از اين میشود که خيلیها دنبال خدمات بروند يا از امکانات عمومی مثل کتابخانهها استفاده کنند يا حتی برای رای دادن ثبت نام کنند.
- بلاتکلیفی ناشی از فقر. برای افراد محروم احتمال آشفتگی در زندگی بالاتر از افراد طبقه متوسط است. بحرانهای مراقبت بهداشتی در مورد آنها بیشتر رخ میدهد (و يافتن مراقبت بهداشتی خيلی اوقات دشوارتر است)، حمل و نقل برای آنها مشکلتر است (خودروهايی که بیشتر خراب میشوند يا اينکه اين آدمها اصلا وسيله نقلیه ندارند)، ارتباطات برایشان دشوارتر است (تلفن يا ایمیل ندارند)، مسکنشان امنیت کمتری دارد (افرادی با درآمد پايين به طور معمول بخش بیشتری از درآمدشان صرف هزینه مسکن میشود) و فاجعههای اقتصادی هم که هميشه در کمين است.
- مسائل فرهنگی يا دينی. بعضی از فرهنگها با آموزش يا اشتغال زنان مخالف هستند. بعضی از فرهنگها یا ادیان محدوديتهايی يا نگرانیهايی اخلاقی در قبال بعضی از مراقبتهای پزشکی يا همه آنها، وام گرفتن، اجازه دادن به شرکت کودکان در فعالیتهای پس از مدرسه يا فعاليتهای تفريحی، خوردن غذاهای خاص (مثلا گوشت خوک) و غيره دارند. اين معيارهای فرهنگی ممکن است با خدمات مختلف در باهمستان در تعارض باشند.
- دغدغههای خانوادگی. علاوه بر نياز هميشگی مراقبت از کودکان، بسیاری از کاربران بالقوه خدمات و امکانات باهمستانی به دليل ساير مسايل خانوادگی در استفاده از آنها تردید دارند یا از آن امتناع می کنند. همسران يا سایر اعضای خانواده – یا خود فرد – ممکن است با وقتی که فرد در دريافت این خدمات صرف میکند یا با تغييرات حاصل از آن در جریان معمول امور خانواده مخالف باشد (مثلا مانع تحصیل دختران خانواده شوند). گاهی اوقات استقلال مالی يا کسب مهارتهای تازه يا تغيیر در نقشها در نتيجه يک مداخله (مثلا زنی که قبلا وابسته به درآمد شوهر بوده شغل پيدا میکند) میتواند منجر به درگیری شود.
- نداشتن مهارتهای پايه يا آموزش. ناتوانی در خواندن و نوشتن زبان اکثریت (مثلا مهاجران سوری که به آلمان رسیدهاند) يا انجام محاسبات رياضی ابتدایی احتمالا مانع از دسترسی مردم به خدمات مورد نيازشان میشود.
- نداشتن شغل يا مهارتهای شخصی. علاوه بر فاصله آموزشی، عدهای مردم خود را فاقد مهارتهای کافی برای پيدا کردن و حفظ يک شغل میبینند – و به اين ترتیب بخت خود را برای دست يافتن به درآمد يا ساخت شبکه شخصی (از مشتریان و سفارشدهندگان) کاهش میدهند.
مراد ما از فرصتها برای دسترسی به خدمات... و دسترسی نامناسب به رفتارها یا شرایط ناامن و ناسالم چیست؟
باهمستانها، سازمانها، و افراد میتوانند خدمات، امکانات، محصولات و اطلاعات را تعديل و تطبیق کنند تا فرصتهای بيشتری برای دسترسی همگان یا برای گروههای خاص فراهم نمایند. خیلی اوقات هم میتوانند بدون اینکه عمدی داشته باشند، مشوق رفتار ناسالم يا حتی مضر باشند – یعنی فرصت پرداختن به آنها را فراهم کنند. بر همین قياس، این نهادها میتوانند با کاهش دادن فرصتهای پرداختن به رفتارهای ناسالم و مضر مانع گرایش مردم به آنها شوند.
افزایش فرصتها برای دسترسی ممکن است مستلزم پرداختن به مسائلی مثل موجود بودن يا مقرون به صرفه بودن يا کارآمدی باشد ولی ممکن است در گرو تغيیراتی سادهتر هم باشد. ارائه اطلاعات پایه، متقاعد کردن صاحبکاری برای ارائه اقلام تازه، یا قرار دادن تابلوهایی تازه (حاوی اطلاعات مناسب) ممکن است گام بلندی در مسير هدف شما باشد. تحلیل کردن وضعيت و تعيين اينکه چه چیزی دسترسی ناسالم را مسدود میکند مهم است. مانع دسترسی ممکن است چيزی عمده و بزرگ باشد یا ترکیب پيچیدهای از عوامل مختلف ولی میتواند موضوعی کوچکتر نیز باشد که بتوان به سادگی آن را حل کرد.
کاهش فرصتهای دسترسی به روشها و محصولات ناسالم يا خطرناک مستلزم تحلیل است. باید سعی کنید بفهميد چه روشها يا محصولاتی میتوانند تحت تاثیر اقدامی که شما اختيار میکنید واقع شوند و همچنين بفهميد چطور اين روشها و محصولات می تواند در دسترسی افرادی که خواهان تغییر رفتار آنها هستيد، تاثیر بگذارد.
چه تاکتيکهايی میتوانند در تعديل دسترسی، موانع و فرصتها مفید واقع شوند؟
اين فصل پنج تاکتيک – یا برنامهی اقدام عملی – را برای تعديل دسترسی، موانع و فرصتها بررسی میکند:
۱. کاهش دسترسی به محصولات و روشهای ناسالم
۲. تقويت دسترسی به خدمات، روشها و محصولات سالم و اطلاعات.
۳. گسترش فرصتها برای افراد کمدرآمد
۴. افزایش دسترسی برای افراد معلول
۵. استفاده از کمک بیرونی برای افزايش دسترسی
خلاصه
برای اينکه مداخلهای تاثيرگذار باشد، مردم بايد در آن مشارکت کنند. همين سخن درباره امکانات باهمستانی – کتابخانهها، امکانات فرهنگی، مسیرهای پيادهروی و غيره – اطلاعات و نهادها هم صادق است. محصولات و روشهای سالم اگر قرار باشد که اثری مثبت بر زندگی افراد يا باهمستان داشته باشند باید استفاده شوند.
در همه اين موارد، مساله مهم دسترسی است: آسانی به دست آوردنشان برای مردم، موانعی که مردم را از آنها دور میکند و فرصتهايی که برای بهرهمندیشان در اختیار آنها نهاده میشود. با پرداختن به هر يک از اينها - و همچنين فهميدن عواملی که مردم را به سوی محصولات، روشها و وضعيتهای ناسالم يا منفی سوق میدهند – میتوانيد دسترسی را تقويت کنید و احتمال اثرگذاری مثبت اجتماعی در باهمستان خود را افزايش دهيد.