فرم جستجو

بخش ۵. بیاموزیم که یار و پشتیبان مردم از گروه‌های گوناگون و با پیشینه‌های ناهمگون باشیم

«سرت به کار خودت باشد.»

آیا این جمله به گوش آشناست؟ بسیاری از ما در سال‌های کودکی و نوجوانی در محیط خانه این جمله را شنیده‌ایم.

به عنوان سازندگان باهمستان، شاید گاهی لازم باشد واقعا سرمان به کار خودمان باشد، اما فعالیت ما اغلب اقتضا می‌کند که با دیگران سر و کار داشته باشیم و سر از کار آن‌ها دربیاوریم. لازم است آدم‌ها را بشناسیم، بدانیم که چه می‌کنند و به آن‌ها در تلاششان کمک کنیم. بخش عمده کاری که متحدان و پشتیبانان انجام می‌دهند همین است – مشارکت و حمایت از مردم و نه به کناری ایستادن.

اگر می‌خواهیم شراکت‌ها و همکاری‌های اثربخش به وجود آوریم، باید بیاموزیم که چگونه برای هر یک از گروه‌های دیگر پشتیبانی فعال باشیم. اگر می‌خواهیم که مردم در دفاع از منافع و دغدغه‌های ما در کنار ما بایستند، ما هم باید آن‌ها را درک کنیم و از آن‌ها پشتیبانی کنیم. اگر می‌خواهیم جامعه را دگرگون کنیم تا سرکوب مورد پذیرش قرار نگیرد، باید بیاموزیم که چگونه مثل متحد یکدیگر با هم همکاری کنیم.

متحد کیست؟ هر انسانی که از انسانی دیگر یا از گروهی از مردم پشتیبانی می‌کند، آن‌ها را قدرتمند می‌کند و یا در کنار آن‌ها می‌ایستد متحد آن محسوب می‌شود.

هر کسی نیاز به داشتن یک دوست یا متحد را تجربه کرده است. وقتی کم‌ سن‌ و سال بودید، آیا پیش آمده بود که یک بزرگسال شما را برای کاری سرزنش کند که اصلا مرتکب نشده‌ بودید؟ آیا پیش آمده در زندگی آنقدر گرفتار بداقبالی شده باشید که برای رهایی از تنگنا محتاج یاری بی‌دریغ دیگران شوید؟ آیا شده که به دلیل تفاوت داشتن با دیگران با شما با تبعیض رفتار کنند؟ سرگذشت شما هر چه باشد، احتمالا ده‌ها مورد از این دست را تجربه کرده‌اید؛ یعنی مواقعی که در مخمصه بوده‌اید، یا به ناحق نکوهش شده‌اید، یا با تبعیض با شما رفتار شده و یا هیچ امکاناتی در اختیار نداشته‌اید و یک فرد یا گروه می‌توانسته به شما کمک کند که از آن شرایط خارج شوید.

در این بخش به این موضوع می‌پردازیم که چگونه دوست و متحد افراد و گروه‌های سرکوب‌شده با پیشینه‌های گوناگون باشیم؟

چرا؟ چون جامعه به طور منظم و پیوسته با رفتارهای ناعادلانه، خصومت، خشونت و غرض‌ورزی‌های دیگر، افرادی را که در گروه‌های ستمدیده و مورد تبعیض هستند به ستوه می‌آورد. کسانی که به آن‌ها تبعیض روا داشته می‌شود نیاز دارند از جانب کسانی که به این شکل مورد تبعیض نیستند، حمایت شوند.

چرا؟ چون اگر می‌خواهید یار و یاور کسانی باشید که مورد تبعیض قرار می‌گیرند، باید درک کنید که چگونه در حق خود شما در زندگی تبعیض‌ روا داشته شده و یا چگونه خانواده‌تان در گذشته مورد تبعیض قرار گرفته است. تاریخچه گروه فرهنگی خودتان، غالبا سرگذشت چند نسل‌ پیش گروهتان، ممکن است بر نگاه و رویکرد شما به گروه‌های دیگر تاثیر بگذارد. اگر آگاه باشید که میراث و پیشینه گروهتان چگونه بر شما تاثیر گذاشته است، با آمادگی بیش‌تری می‌توانید دوست و متحد دیگران باشید.

از سوی دیگر، اگر از آن دسته کسانی باشید که پیشاپیش می‌دانید چه ستمی بر شما رفته است، شاید پاره‌ای از اطلاعاتی که در این بخش مطرح می‌شود برایتان تازگی نداشته باشد. با این حال، شوربختانه تجربه دست ‌اول ما از سرکوب خود به خود به ما نمی‌آموزد که چگونه یار و یاور اعضای گروه‌های دیگر باشیم. برای اینکه در همکاری تنگاتنگ با گروه‌های دیگر کار کنیم، همه ما باید بیاموزیم که چگونه متحدانی موثر برای یکدیگر باشیم.

متحدان چه کسانی هستند؟

برای اتحاد و همبستگی با دیگران راه‌ها و شیوه‌های گوناگون هست.

  • مردی به همکاران خود می‌گوید که او دیگر به گفتن یا شنیدن لطیفه‌هایی که در آن‌ها زن‌ها به سخره گرفته می‌شوند، علاقه ندارد.
  • یک مدیر باتجربه به کسی که تازه استخدام شده و از گروهی تحت تبعیض است راهکارهایی درباره چگونگی کار با نظام اداری ارائه می‌دهد.
  • فردی با تشویق، جمع‌آوری کمک مالی و براه انداختن کمپین مستقیم، به شخصی رنگین‌پوست یا از طبقه کارگر کمک می‌کند تا در انتخابات نامزد شود.
  • مردی با تحصیلات دانشگاهی در مرکز خدمات باهمستان در محله‌ای با ساکنان کم‌درآمد کار می‌کند. او به جای آنکه خود ریاست جلسات را به عهده بگیرد، به ساکنان محله می‌آموزد که چگونه جلسات باهمستان را مدیریت کنند.
  • در یک جلسه شورای شهر، کسی از جا برمی‌خیزد و به نمایندگی از گروهی از مهاجرانی سخن می‌گویند که به ناحق متهم شده‌اند موقعیت‌های شغلی را از دست ساکنان قدیمی‌تر باهمستان «می‌قاپند».
  • زوجی با پذیرفتن یک نوجوان در خانه خود به او کمک می‌کنند زیرا خانواده آن نوجوان نمی‌تواند از او مراقبت کند.

گاهی اتحاد و یاری رساندن فقط به معنی ایجاد ارتباط با دیگران و توجه نشان دادن به آن‌هاست؛ گاهی به معنی موضع‌گیری علیه لطیفه‌های قومیتی، جنسیتی یا انواع دیگر لطیفه‌های ظالمانه است؛ گاه به معنی آن است که به فکر یک نفر دیگر باشیم و او را تشویق کنیم که از تلاش دست نکشد؛ بعضی اوقات به معنی یاری رساندن به کسی است تا بتواند عضو یک هیات یا شورای بانفوذ شود؛ گاهی هم به معنی بیان اعتراض به بی‌عدالتی است؛ گاهی به معنی پشتیبانی از رهبری یک شخص است؛ گاهی هم مستلزم سازماندهی و برگزاری یک راهپیمایی علیه تبعیض است.

شرایط هر چه باشد، ما به عنوان اعضای باهمستان احتمالا بیش از آنچه خود بدان آگاهیم برای تاثیرگذاری بر زندگی یکدیگر ظرفیت داریم و می‌توانیم برای هم دوستانی موثر باشیم. ما این توانایی را داریم که به فکر یکدیگر باشیم، یکدیگر را قدرتمندتر کنیم و در زندگی روزانه یا در شرایط اضطراری برای هم قدم برداریم و فعالیت کنیم.

دوستی و و همبستگی هم کم‌وبیش مثل هر موضوع دیگری، نوعی مهارت است. اگرچه این ارتباط گاه کاملا طبیعی شکل می‌گیرد، در عین حال می‌توان یاد گرفت که چگونه دوست و متحد دیگری بود؛ و هر چه این مهارت را بیش‌تر تمرین کنید، با دیگران آسان‌تر ارتباط برقرار می‌کنید.

اگر عضو گروه فرهنگی خاصی نیستید، همچنان وظیفه‌ای بر دوش دارید که از وظایف و نقش آن گروه فرهنگی متفاوت است. مثلا شاید بتوانید با میانجیگری در پشتیبانی از آن گروه به طریقی موثر واقع شوید که از عهده اعضای خود آن گروه ساخته نیست.

به عنوان یک متحد نگرش شما به یک معضل با نگرش افرادی که مستقیما درگیر آن معضل هستند، فرق دارد. آیا پیش آمده که صحنه تصادفی را تماشا کرده باشید؟ شاید در لحظه برخورد دو اتومبیل با یکدیگر، شما در محل بوده و صحنه را تماشا کرده‌اید. به یقین، منظره پیش ‌روی شما با آنچه افراد درگیر تصادف دیده‌اند، تفاوت داشته است. اگر شما دوست و متحد گروهی باشید، هیچگاه آن ستم خاص یا شرایط ناعادلانه‌ای که متوجه آن گروه است، مستقیما شما را هدف قرار نمی‌دهد. شما می‌توانید فضای بیرون از آن شرایط را ببینید و دیدگاهی متفاوت ارائه بدهید. دیدگاه شما می‌تواند برای کسانی که تبعیض متوجه آن‌هاست مفید باشد. شما در موقعیتی متفاوت هستید که می‌توانید کمک کنید.

چگونه می‌توان متحد دیگران بود؟

با کسانی رابطه دوستی برقرار کنید که اعضای گروه‌هایی‌اند که معمولا در کانون فرهنگ حاکم جای ندارند.

دوستی برقرار کردن شاید اتفاقی آنقدر هیجان‌انگیز نباشد که روزنامه‌ها درباره‌اش خبررسانی کنند، اما اگر شما دوستدار باهمستان و از سازندگان آن باشید، شاید یکی از مهم‌ترین کارهایی که باید انجام بدهید همین است.

دوستی پایه و اساس کم‌وبیش هر اقدامی برای اتحاد و همبستگی است. برای مثال، اگر شما با فردی در یک گروه فرهنگی متفاوت دوست باشید، شاید بتوانید از نزدیک و به شکلی ملموس با مشکلاتی که اعضای آن گروه در زندگی روزمره مواجه‌اند آشنا شوید. از میان برداشتن موانع و بی‌اعتمادی میان گروه‌ها چیزی نیست که فقط با قانونگذاری و سیاست‌گذاری به دست آید، بلکه معمولا میان دو نفر اتفاق می‌افتد.

درباره فرهنگ‌ها و پیشینه تاریخی یکدیگر اطلاعات کسب کنید

اگر می‌خواهید که برای یک گروه فرهنگی کاری کنید و مفید باشید، باید بر دانش خود درباره آن گروه بیافزایید و در زمینه تاریخ، باورهای دینی، نقاط قوت آن گروه اطلاعات به دست آورید و بدانید که آن گروه فرهنگی چگونه سرکوب شده‌اند. مثلا اگر می‌خواهید با آمریکایی‌‌های ژاپنی‌تبار دوستی کنید، باید کتاب‌هایی در زمینه جابه‌جایی اجباری ژاپنی‌تبارها و حبس آن‌ها در بازداشتگاه‌های جنگی آمریکا در سال‌های جنگ جهانی دوم بخوانید و بر آگاهی خود در این باره بیفزایید.

یا اگر می‌خواهید دوست و یاور سالمندان باشید، باید از آن‌ها بپرسید که پا به سن گذاشتن و سالخوردگی چه حسی دارد. در جامعه با سالخوردگان چگونه رفتار می‌شود؟ آیا کسی آن‌ها را جدی می‌گیرد؟ آیا آن‌ها در مراسم و جشن‌ها جایی دارند یا از قلم می‌افتند؟ با کاهش بودجه بهداشت و خدمات درمانی چگونه کنار می‌آیند و این موضوع چه تاثیری بر زندگی آن‌ها دارد.

پیشداوری‌های خود را بکاوید

اگر می‌خواهیم برای کسانی که همانند ما نیستند، راهگشا و موثر باشیم، باید با پیشداوری‌ها و تعصب‌های خود رودررو شویم؛ در غیر این صورت، ممکن است ناخواسته به شیوه‌هایی عمل کنیم که به آن اندازه که می‌خواهیم مفید و کارساز نباشند. باید بدانیم که ممکن است ناخواسته نژادپرست، ضدیهودی، جنسیت‌زده، هم‌جنسگراستیز و غیره باشیم.   

در اذهان همه ما اطلاعات نادرست و افکاری کلیشه‌ای راجع به آدم‌ها وجود دارد. خصوصا وقتی کم ‌سن و سال باشیم این اطلاعات نادرست ذره ذره با برنامه‌های تلویزیون، گوش دادن به مکالمات دیگران، خواندن حالت‌های چهره پدر و مادر و کلا فرهنگ غالب به ذهن ما نفوذ می‌کند. افزون بر این، به چشم خود می‌بینیم که با عده‌ای به دلیل رنگ پوستشان، یا تنگدستی‌شان و ویژگی‌هایی از این دست ظالمانه رفتار می‌شود. همه این تجربه‌ها برای کودکان گیج‌کننده‌ است. این‌ها تجربه‌های آزاردهنده و ناگواری‌ست که باعث می‌شود از خودمان آزرده و شرمنده شویم و احساس کنیم هم از ستمدیدگان و هم از کسانی که غرض‌ورزانه رفتار می‌کنند، فاصله داریم. این تجربه‌ها، مثل هر تجربه ناخوشایند دیگر در روح و روان ما محبوس می‌شوند اما از میان نمی‌روند. این‌ها بستر کژفهمی‌ها و ترس‌هایی را می‌سازند که بنیان تعصبات ما را در بزرگسالی شکل می‌دهند.

ما به این دلیل که تعصب‌ها و پیشداوری‌ها را از محیط خود کسب می‌کنیم، انسان‌های بدی نیستیم؛ هیچ ‌کس به درخواست و میل خود کژفهم و ناآگاه نیست. اما نکته این است که وقتی از وجود این پیشداوری‌ها در خود آگاه می‌شوید برای از میان بردن تاثیر آن‌ها چه باید بکنید؟

شما می‌توانید این کژفهمی را در خود از بین ببرید. در زیر با دو روش ناهمسان برای غلبه بر غرض‌ورزی و پیشداوری آشنا می‌شویم:

الگوی مشاوره برای باز-ارزیابی: «مشاوره برای باز-اررزیابی» سازمانی است که مشاوره افراد و گروه‌های همتا با یکدیگر را ترویج می‌کند. این سازمان برای از میان بردن پیشداوری‌ها و تعصب‌ها، الگویی را به کار می‌برد که بر اساس آن افراد به نوبت به سخنان یکدیگر گوش می‌دهند. تئوری این سازمان بر این اصل استوار است که انسان‌ها نیک‌نفس هستند و غرض و تعصب در وجود کسی رشد نمی‌کند، مگر وقتی که آن فرد خود آزار دیده باشد.

در این الگو، افراد با افراد دیگری که پیشینه فرهنگی مشابهی دارند گروه گفت‌وشنود و پشتیبانی از هم تشکیل می‌دهند. در این گروه‌ها یا شراکت‌های دونفره، افراد به نوبت می‌گویند که چگونه در سنین کم پیشداوری‌ها و تعصبات را از محیط خود کسب کرده‌اند و دیگران بدون آن که قضاوتی را بر زبان آورند به سخنان گوینده گوش می‌دهند.

آدم‌ها معمولا سخنان خود را با توصیف تجربه‌ای از اینکه چگونه مورد تبعیض قرار گرفته‌اند و از دست دیگران آزار دیده‌اند، آغاز می‌کنند. وقتی هر فرد رویارویی خود را با ظلم بازبینی و بازگویی می‌کند، برای رویارویی با انواع تبعیض‌هایی که در حق دیگران روا داشته شده آمادگی بیش تری پیدا می‌کند.

زمانی که افراد آمادگی پیدا کنند، می‌گویند که چگونه پیشداوری‌ها را از محیط فرا گرفته‌اند و یا چگونه در به کارگیری راه و روشی تبعیض‌آمیز با دیگران همدستی کرده‌اند. وقتی آدم‌ها خود را در جمعی ببینند که رک‌گو و خطرپذیر است، می‌توانند بر حالت تدافعی خود چیره شوند و آن را کنار بگذارند. مردم با بیان تجربه‌های خود، غالبا احساساتی را که در پس این تجربه‌ها نهان بوده است ابراز می‌کنند. گاه با ذوب شدن یخ پیشداوری‌ها و تعصبات ناخودآگاه در وجودشان، می‌گریند، می‌خندند یا بر خود می‌لرزند.

الگوی محافل بررسی: محافل بررسی به گفت‌وگوهای میان گروه‌های کوچک و مردم‌سالار با مدیریت همتایان گفته می‌شود که در واقع راهی ساده برای مشارکت دادن اعضای باهمستان در گفت‌وشنود صادقانه راجع به مسائلی چون نژاد، مهاجرت و ناهمگونی‌های فرهنگی است. در این گفت‌وگوها مردمی با پیشینه‌های گوناگون راجع به مشاهدات و تجربه‌های خود در زمینه نژاد، مهاجرت، خشونت و مسائل دیگر که آن‌ها را از جدا می‌کند بی‌پرده سخن می‌گویند. در این گفت‌وگوها مردم اغلب با گوش دادن به تجربیات دیگران و با فرصتی که برای بیان تجربه‌ها و باورهای خود به دست می‌آورند از پیشدواری‌های خود آگاه‌تر می‌شوند.

این محافل بررسی را می‌توان در نهادهایی چون مدرسه‌ها، اتحادیه‌ها یا سازمان‌های دولتی برگزار کرد. برگزاری آن‌ها در مقیاس کلان‌تر و در قالب برنامه‌هایی در سطح باهمستان – که گاه با شرکت هزاران نفر از مردم برای پرداختن به این مسائل اجرا می‌شوند – نیز موفقیت‌آمیز بوده است.

وقتی با گروهی ناعادلانه رفتار می‌شود موضع‌گیری کنید

شاید مهم‌ترین کار برای همبستگی و دوستی این باشد که وقتی به کسی یا گروهی با تبعیض برخورد می‌شود، علیه آن تبعیض اقدام کنید، سخن بگویید و موضع‌گیری کنید.

زمانی که با گروهی ناعادلانه رفتار می‌شود، می‌توان به شکل‌ها و شیوه‌های گوناگون وارد عمل شد. اینکه شما کدام راه و روش را برگزینید، بستگی به موقعیت دارد. ممکن است در روزنامه اطلاعیه منتشر کنید، یا مسببان را تحریم کنید، راهپیمایی برگزار کنید یا برای تغییر وضعیت به گفت‌وگوهای پشت‌پرده متوسل شوید.

در دسامبر ۱۹۹۳، در شهر بیلینگز واقع در ایالت مونتانا یک رشته جنایات از سر نفرت رخ داد. شخصی شیشه‌ پنجره خانه‌های یهودیان را که در پشتشان شمعدان‌های هفت‌شاخه یا نه‌شاخه دیده می‌شد می‌شکست. مردم سراسر شهر در پشت شیشه پنجره‌ خانه‌ها شمعدان‌ گذاشتند و با این کار علیه یهودی‌ستیزی موضع‌گیری کردند.

موضع‌گیری علیه بی‌عدالتی و سخن گفتن علیه آن مستلزم شهامت و بی‌باکی است، اما وقتی پای اتحاد و همبستگی در میان باشد این کم‌ترین کاری است که می‌توان انجام داد.

حامی رهبری و مدیریت کسانی باشید که وابسته به گروه‌هایی هستند که معمولا رهبری را به دست ندارند.

با تشویق افراد برای به دست گرفتن رهبری می‌توانید متحد آن‌ها باشید. این کار باعث می‌شود که آن افراد و گروه‌هایشان به جای اتکا بر دیگران قدرتمند شوند. به خصوص می‌توانید کاری کنید که فرصت‌های رسیدن به جایگاه رهبری و مدیریت برای مهاجران، زنان، رنگین‌پوستان، افراد کم‌درآمد، ناتوانان جسمی، جوانان و دیگران بیش‌تر شود.

شما می‌توانید در حمایت از رهبران به شکل‌های گوناگون موثر باشید از جمله با فراهم کردن آموزش‌های رسمی و غیررسمی رهبری، با مشاوره، با دعوت از افراد برای به دست گرفتن شغل‌های مدیریتی و یا با پشتیبانی از نامزدی آن‌ها در انتخابات محلی.

سازمان «جوانان در هیات مدیره» در سامرویل ماساچوست از حضور جوانان در جایگاه‌های تصمیم‌گیرنده‌ای که بر زندگی آن‌ها تاثیرگذار است حمایت می‌کند و به آن‌ها آموزش می‌دهد تا برای این نقش‌ها داوطلب شوند. برای نمونه کسانی که در این سازمان هستند:

  • به تشکیل انجمن‌های شهر برای جوانان (که گرداننده آن‌ها جوان‌ها هستند) کمک کرده‌اند.
  • به جوان‌ها کمک می‌کنند تا در هیات‌های مدیره غیرانتفاعی‌ها و کارگروه‌های مدرسه‌ها به کار گرفته شوند و خدمت کنند.
  • بنیادها را تشویق می‌کنند تا کارگروه‌هایی از جوانان تشکیل دهند که در تصمیم‌گیری‌های مالی مشارکت کنند.
  • گروهی از جوانان را برای گفت‌وگو با معمارانی که دبیرستان‌های آن‌ها را طراحی می‌کنند آموزش داده‌اند.

در کل آن‌ها جوان‌ها را یاری می‌دهند تا در هر تصمیم‌گیری که بر زندگی جوانان تاثیرگذار است ابراز عقیده کنند و صدای خود را به گوش دیگران برسانند.

در مثال فوق، می‌بینیم که همه هدف یک سازمان قدرتمند کردن جوان‌ها برای رهبری و مدیریت است. اما ما هم به عنوان اشخاص جامعه می‌توانیم تک به تک عمل کنیم و از مردم برای به دست گرفتن نقش‌های مدیریتی پشتیبانی کنیم.

وقتی با موفقیت کسی را یاری دادید تا به مقامی در سطح مدیریت برسد، او همچنان و بیش از همیشه به کمک شما نیاز دارد. هر کسی که در مقام رهبری و مدیریت قرار می‌گیرد به حمایت نیاز دارد، به ویژه کسانی که در این کار تجربه چندانی ندارند.

گروه‌های گوناگون را در زمینه مسائلی که بیش‌ترین تاثیر مستقیم را بر زندگی آن‌ها دارند حمایت کنید.

این نکته کم‌وبیش بدیهی است – در جایی به مردم کمک کنید که به کمک نیاز دارند. معمولا با چند پرسش و اندکی توجه و موشکافی می‌توان دریافت که مسائل اصلی هر گروه چیست و سپس بر اساس یافته‌ها می‌توانید برای کمک پیشقدم شوید. یک گروه ممکن است به امداد فوری و کوتاه‌مدت نیاز داشته باشد، گروهی دیگر شاید به اطلاعاتی درباره پیشگیری از اعتیاد به مواد مخدر نیاز دارند، یکی خواهان مشاوره در زمینه توسعه اقتصادی است و گروه‌های دیگر کمک‌های دیگری می‌طلبند.

گروه‌ها را یاری دهید تا در باهمستان‌های خود قدرتمند شوند.

یکی از موثرترین شیوه‌ها برای متحد گروهی بودن این است که با وام دادن منابع مالی، فنی یا انسانی خود به آن‌ها کمک کنید تا در باهمستان‌های خود قدرتی پایدار به دست آورند. این کار شاید مستلزم آن باشد که با گروه‌ها صحبت کنید تا آن‌ها را در فرآیند درخواست کمک مالی یاری دهید، کمک‌هایی که آن‌ها را مستقل خواهد ساخت؛ همچنین چه بسا به این صورت باشد که از گروهی فرهنگی پشتیبانی کنید تا در صحنه سیاسی محلی قدرت بیش‌تری به دست آورد و یا به معنای آن باشد که به مردم کمک کنید تا در زمینه مسکن خود اختیار عمل بیش‌تری به دست آورند.

کمک کنید تا گروه‌های منزوی یا به حاشیه رانده شده به کانون فعالیت ملحق شوند: نگذارید گروه‌ها منزوی بمانند.

هر گروهی باید با باهمستان بزرگ‌تر در ارتباط باشد. گروه‌ها وقتی منزوی می‌شوند اغلب به کمک نیاز دارند. برای مثال، باید به جوان‌هایی که به باندها می‌پیوندند کمک کرد که در باهمستان اصلی مشارکت داده شوند تا از دام مواد مخدر، خشونت و جرائم دیگر دور بمانند. گاهی هم باید به گروه‌های نومهاجر خوشامد گفت و آن‌ها را دلگرم کرد تا با باهمستان بزرگ‌تر تعامل کنند و در آن مشارکت داشته باشند. ممکن است که مهاجران به کلاس‌های آموزش زبان دوم، مشاوره شغل‌یابی و یا ارتباط با افرادی بیرون از گروه خود نیاز داشته باشند.

بکوشید مشکلاتی را که در سرتاسر نظام وجود دارد و احتمالا مسبب ریشه‌ای نابرابری و ظلم است برطرف کنید.

مردم غالبا به جای مقابله با نابرابری‌ها در ساختار دولت و دستگاه‌های اقتصادی و اجتماعی که در بیش‌تر مواقع مسبب بخش عمده‌ای از خشم آن‌ها‌ست، این خشم و سرخوردگی را متوجه گروه‌هایی می‌کنند که با خودشان همسان نیستند. زیرا سپر بلا کردن این گروه‌ها و خالی کردن خشم خود بر سر آن‌ها... آسان‌تر از اصلاح کردن نظامی ناکارآمد است. خشم همواره در برانگیختن آدم‌ها به عمل محرکی بسیار قوی است، اما مهم این است که خشم و عمل خود را متوجه دلایل و مسببات واقعی مشکلات کنیم که اغلب هم این دلایل و علت‌ها در جایی بیرون از حیطه گروه‌های مورد تبعیض است. استفاده از راهکار «اما چرا؟» شاید به پشتیبانان و متحدین این گروه‌ها کمک کند تا به دلایل اصلی و ریشه‌ای آنچه روی می‌دهد برسند.

میان گروه‌ها اتحاد برقرار کنید​

اتحاد معمولا یک‌طرفه نیست. در اغلب موارد ارتباطی دوسویه است که شاید بیش از دو گروه را در بر بگیرد. شراکت و همکاری میان سیاهپوستان و یهودیان، کارگران و مستمری‌بگیران، جوانان و نوجوانان و سالمندان، لاتین‌تبارها و آسیایی‌تبارها و بسیاری دیگر از گروه‌ها، باهمستان‌ها را قوی‌تر می‌کند. اتحاد و دوستی بر قدرت و استواری افراد می‌افزاید.

وقتی با یک فرد یا گروه دوست و متحد شدید آن‌ها را به دوستی و اتحاد با خودتان یا گروهتان فرابخوانید. در همین حال، شاید لازم باشد که به آن‌ها یاد دهید چگونه برای شما دوست و متحد تاثیرگذار باشند. اگر از پیش چنین آگاهی ندارند و یا مرتکب اشتباه می‌شوند، آن‌ها را نکوهش نکنید – نکوهش معمولا موجب رنجش و رمیدن آدم‌ها می‌شود. زمان می‌برد تا افراد یاد بگیرند که چگونه دوست و متحد یکدیگر باشند.

خلاصه

همه ما در روند یادگیری اینکه چگونه در قبال هم مسئولانه و دلسوزانه رفتار کنیم، زیربنایی استوار برای دگرگونی باهمستان‌های خود به وجود می‌آوریم. هر چه اعتماد و تعهد مردم به هم – چه در روابط افراد و چه در میان گروه‌ها – قوی‌تر باشد، تاثیرگذاری همبستگی آن‌ها برای حل مسائل مهم بیش‌تر خواهد بود.   

همه ما این ظرفیت را داریم که عمیقا دلسوز یکدیگر باشیم. همه این توانایی را داریم که بیاموزیم و عمل کنیم. چرا منتظر بمانید تا کسی دیگر از شما دعوت کند یا به شما اجازه دهد که ابتکار عمل را به دست بگیرید؟ شما می‌توانید در زندگی مردم سراسر باهمستان خود تغییر و تحول ایجاد کنید. می‌‌توانید هر زمان که بخواهید، چه به عنوان یک فرد و چه به عنوان عضویی از یک سازمان، دوست و متحد هر کسی باشید. این موجد دگرگونی اساسی هم در کوتاه‌مدت و هم در درازمدت خواهد بود.