مراقبت از سلامت باهمستان و توسعه آن هم علم است و هم هنر. این مراقبت بر مبنای تجارب کنشگران و صاحبان حرفه حاصل میشود که دائما برای ایجاد نظامها و اجرای برنامههای معطوف به بهبود وضع زندگی و سلامت همگان در باهسمتان در تلاشند و درس میآموزند. مراقبت از سلامت باهمستان از طرف دیگر، موضوعی است که از اشتیاق به عدالت اجتماعی، برابری و انصاف سرچشمه میگیرد و باعث میشود افراد با قبول دستمزدی اندک برای ایجاد باهمستانی حقیقتاً سالم کار کنند؛ باهمستانی که در آن نیازهای تمام شهروندان، فارغ از پیشینه یا اوضاع و احوالی که دارند، برآورده میشود.
تعهد به اجتماع بیعلت نیست، بلکه ریشه در ارزشها، اصول، و پیشفرضهایی دارد که زاییده فرهنگ و پیشنیه تاریخی خود ماست؛ زاییده تجربهها و تصمیمگیریهای آگاهانه ماست درباره آنچه درست است. این اصول، ارزشها و پیشفرضها چشم انداز و بینش ما را از جهانی که باید باشد، شکل میدهد و به ما انگیزه میدهد تا برای شکلدهی چنان جهانی تلاش کنیم.
منظور ما از ارزشها، اصول و پیشفرضها چیست؟
اصطلاحات «ارزش»، «اصول» و «پیشفرض» گاهی به شکلی به کار میروند که گویی هر سه معنای واحدی دارند: حقیقتهای زیربنایی که روابط ما با جهان بر آن بنا شده. در واقع، گرچه اینها همه تا حدی از «حقیقت» برخوردارند، در معنا و جوهر متفاوتند. در این بخش، با درک شباهتهای این سه اصطلاح، تلاش خواهیم کرد که هر یک از آنها را به شکلی جداگانه واکاوی و طبقهبندی کنیم. درک تفاوتهای میان آنها به ما کمک میکند که بدانیم چه زمانی بر اساس فکتها یا تجارب آزموده عمل میکنیم، چه زمانی قواعد و داوری اخلاقی به کار میبریم، و چه زمانی داریم به عواطف و سوگیری و «دانش» ناآزموده پاسخ میدهیم.
ارزشها
ارزشها راهنمای ما در زندگی و رفتار ما هستند. هر یک از ما در مورد اینکه جهان ما چگونه جایی باید باشد، باورهای راسخ خود را داریم. برای برخی، بخش عمدهای از این باورها از سوی دین، فرهنگ، گروههای همسو و یا به طور کلی از سوی جامعه، تعیین میشود. برخی دیگر از طریق تفکر سنجیده و تامل در تجربه به باورهای خود دست یافتهاند و از این رو، مجموعه اعتقادات آنها منحصر به فرد است. اما منشا باورهای بیشتر ما ترکیبی از این دو است.
اصول
اصول به معنای «حقایق» بنیادین علمی منطقی یا اخلاقی/عرفی است که از تجربه و شناخت و (اغلب) ارزشهای ما نشات میگیرد و مبنای عمل و تفکر ما را میسازد. در «جعبه ابزار باهمستان»، اصول زیربنای فهم ما را از سلامت و توسعه باهمستان شکل میدهند؛ حقایقی که هم دلیل کار ما میشود و هم خودِ آن کاری که انجام میدهیم.
اصول علمی و منطقی از تجربه، آزمایش و دانش، از تحلیل منطقی و یا از نظریهپردازی به دست میآید. اما صحبت از عرف و اصول اخلاقی زمانی مطرح میشود که بحث ارزش به میان آید. هر دو از باورهای ریشهدار و ارزشها سرچشمه میگیرند و کار در باهمستان هم اغلب مبتنی بر همین اصول است. باور به روندهای دموکراتیک، به برابری و توزیع عادلانه منابع، به کیفیت مناسب زندگی برای همه، به قداست زندگی، به مسئولیت افراد برای کمک به یکدیگر، همه اینها، نه از منطق و آزمایش علمی، بلکه از یک نظام ارزشی سرچشمه میگیرد که به کرامت انسانی و روابط میان انسانها اهمیت میدهد.
پیشفرضها
پیشفرضها مرحله بعدی حقایقاند؛ حقایقی که با در نظرداشت اصولی که پذیرفتهایم، احساس میکنیم میتوانیم آنها را مسلم بپنداریم. مثلا اگر بپذیریم که زندگی یک «حق سلبنشدنی» است – حق همه انسانها و نمیتوان کسی را از آن محروم کرد - آنوقت معمولا فرض میگیریم که کشتن یک انسان کار غلطی است، یا حداقل اینکه حق نداریم کسی را بکشیم.
پیشفرضها اغلب آزموده شده نیستند، بلکه حقایق یا باورهاییاند که در درستی آنها شک نمیکنیم. چون «میدانیم» که درستاند، ولو اینکه ممکن است درست نباشند. تعبیر «ولی من فرضم این بود که...» فقط در فیلمها نیست که دردسر درست میکند. برای خیلی از ما پیش آمده که در موقعیتی قرار بگیریم که مجبور باشیم با تبعات پیشفرضهای نادرست خود روبرو شویم.
با اینوجود، این نیز واقعیت دارد که همه ما برای کاری که میکنیم، پیشفرضهایی داریم. تیم ما در «جعبه ابزار باهمستان» هم از این قاعده مستنثی نیست. ولی امیدواریم پیشفرضهای ما مبتنی بر اصولی باشد که بادقت درباره آنها فکر شده و با این وجود، سعی میکنیم هر از گاهی مجددا آنها را ارزیابی کنیم که مطمئن شویم براساس فرضیههای نادرست عمل نمیکنیم.
ارزشهای بنیادین «جعبه ابزار باهمستان»
با ارزشها شروع میکنیم، چون همان طور که گفتیم معمولا شالوده همه کارهای ما هستند. ارزشها نه درستاند، نه نادرست. نه صحیحاند، نه ناصحیح - گرچه ممکن است باور به ارزشهایمان ایجاب کند که ارزشهای دیگران را از نظر اخلاقی و یا عرفی (و یا حتی از نظر منطقی) غلط بشماریم. ارزشها تجلی عقاید یا سلایق فردی و بازتابی از شیوه نگرش هر یک از ما به جهان و طرز برخورد ما با جهان است و ماهیت طبیعی ارزش به گونهایست که ما ارزشهای خود را لاجرم درست میشماریم و با استدلال و رای، و گاهی با جان خود، از آن دفاع میکنیم.
با اینکه ارزشهای افراد به مرور زمان که آدم رشد میکند و چیزهای بیشتری یاد میگیرد، میتواند تغییر کند و گاهی واقعا تغییر میکند. بعضی ارزشهای اساسی هست که اکثر مردم به آنها پایبند هستند؛ مثل لزوم حفظ حیات بشر و پاسداری از آن، و یا مسئولیت بزرگترها در مراقبت از خردسالان.
برخی ارزشهای شکلدهنده «جعبه ابزار باهمستان»:
هر کس در باهمستان حق دارد زندگی آبرومندانهای داشته باشد. این برای افرادی که با توسعه باهمستان و ارتقای سلامت در این قبیل جوامع سروکار دارند، ارزشی اساسی است.
هر کس شایسته احترام و توجه برابر است. این گزاره آن قدر بدیهی است که میتوان بهراحتی آن را اصل تلقی کرد. ما آن را در ذیل ارزشها آوردیم، چون تقریباً شالوده تمام چیزهایی است که در اسباب کار باهمستان ذکر کردهایم.
هدف غایی هر کار یا پژوهش درباره باهمستان باید این باشد که به بهبود زندگی مردم و مخصوصا زندگی افرادی که نیازمندتر هستند یا توانمندی کمتری دارند، کمک کند. فعالیت در باهمستان چه در امر تحقیق درباره سلامت باهمستان یا اقدام در مورد آن اگر به بهبود کیفیت زندگی در آن باهمستان و یا جهان کمکی نکند، هیچ فایدهای ندارد. دانش اهمیت فراوانی دارد، ولی دانشی که کاری با آن نتوان کرد فایدهای نخواهد داشت.
به دلیل سوگیریهایی که به ارث بردهایم و در همه ما وجود دارد، و بخشی از آن از رفتار ما فهمیده میشود و به بخشی دیگر آگاهی داریم، لازم است آگاهی خود را از سوگیریهای ارثیمان به طور مرتب افزایش دهیم. باید اطمینان حاصل کنیم که این سوگیریها با ارزشهای والاتری که پیشتر از آن سخن گفتیم تعارض ندارند؛ مثلا اطمینان حاصل کنیم که با همه مردم با احترام برخورد میشود.
انصاف حکم میکند به افرادی که از پژوهشها یا فعالیتهای ما متاثر میشوند، یعنی همه ذینفعان، فرصت مشارکت مستقیم در پژوهشهایمان بدهیم؛ و یا نمایندگانی از آنها در برنامهریزی و اجرا و تحلیل نتایج پژوهشها و یا اقدامات ما حضور داشته باشند. هدف کار و فعالیت باهمستانی در هر زمینهای باید خلق موقعیتهای جدید برای افرادی باشد که از آن فعالیت متاثر میشوند، و نه اینکه برای آنها کاری بکند یا کارش بر آنها (بدون دخالت خودشان) تاثیر داشته باشد.
هدف کار اجتماعی کسب قدرت یا قلمرو نیست، بلکه خیر همگانی است. بنابراین قدرت یا رهبری، تا جایی که اهداف اصلی کار را به خطر نیندازد، باید هر قدر که ممکن است با افرادی که از آن کار متاثر میشوند، به اشتراک گذاشته شود.
اصول اساسی «جعبه ابزار باهمستان»
اصول چنان که گفتیم، حقایق بنیادینی هستند که کار ما بر آنها بنا شده. اصول با ارزشها فرق دارند، از این جهت که ارزشها بازتاب اعتقاداتی است که عمیقا به آنها باور داریم و علاقهمندیم. ولی اصول بازتاب تفکر ماست.
عدالت به معنی این نیست که همه یک چیز به دست آورند. بلکه به این معناست که هر کس به آن چه نیاز دارد دست پیدا کند. معنی این سخن آن است که برابری یعنی حصول اطمینان از این که افراد دارای توانمندی کمتر نیز بتوانند نیازهایشان را در حد کافی برآورده کنند و افرادی که قدرت و ثروت بیشتری دارند آنها را ندیده نگیرند یا از آنها بهرهبرداری نکنند.
کار در باهمستان احتمال موفقیت بیشتری خواهد داشت اگر از همان اول همه ذینفعان در آن مشارکت کنند.
رهبری کار باید از داخل باهمستان تغذیه شود و افراد برای آن ترغیب شوند. تغییر مثبت باهمستان اگر از داخل اتفاق بیفتد احتمال اینکه موفق شود و ادامه پیدا کند، خیلی بیشتر است.
کار اجتماعی مستلزم برنامهریزی دقیق در هر مرحله از فرآیند است.
ارزشیابی ضرورت مطلق است و فواید زیادی دارد. ولی بیشترین فایده را هنگامی دارد که آن را ابزاری برای بهبود تلاشهایتان بدانید. ارزشیابی میتواند نشان دهد که تغییرات در کجاها لازم است. میتواند کمک کند که مشکلات و نقاط قوت شناسایی شود، اقدامات تکمیلی پیشنهاد بدهد و امکان پاسخگویی را فراهم کند.
نتیجه اهمیت دارد. متهم کردن و ملامت کردن این و آن به خاطر ناکامی در رسیدن به هدف چه بسا کار بیهودهای باشد. مهم این است که فراموش نکنید آن فعالیت را از اول به چه دلیل انجام دادهاید. باید تمام تلاشتان را به خرج دهید که برای ثمربخشی بیشتر مدام در اقداماتی که انجام دادهاید بازنگری کنید و ضمنا همیشه هدف نهایی را پیش چشم داشته باشید.
زمانبندی مهم است. همیشه برای کارهایی که قرار است انجام شود وقت کافی در نظر بگیرید. هم در مرحله برنامهریزی و هم در مرحله اجرا. یعنی در نظر بگیرید که برای شروع یک برنامه یا اقدام جدید عملا چقدر وقت لازم است:
- جذب تیم برنامهریزی مشارکتی
- تدوین برنامه
- تهیه نیروی کار و فضا و تجهیزات و مواد و مصالح و هر چیز دیگری که لازم است.
- تهیه بودجه یا سایر منابع لازم
- اجرای کار عملی
- طراحی یک ارزشیابی و اجرا و تحلیل آن
- انجام دادن تغییراتی که نتیجه ارزشیابی پیشنهاد می کند و اجرای دوباره کار با در نظرداشت آن تغییرات
در نظر گرفتن زمان کافی به این معنی است که برای مشخص شدن نتیجه مطلوب تلاشهایتان هم وقت بگذارید. مثلا در برخی از برنامههای سلامت عمومی، ممکن است سالها طول بکشد تا مشخص شود که آیا یک روش مشخص پیشگیری از یک بیماری واقعا موفق بوده یا خیر. حتی در برنامههایی که سیاستگذاران به آنها به عنوان راهحلهای کوتاهمدت نگاه میکنند، ممکن است نتیجه با سرعتی که انتظار دارند، به دست نیاید. برنامهریزی زمانی برای انجام کار ممکن است کاری فرساینده باشد، ولی برای موفقیت آن ضروی است.
لقمه بزرگتر از دهانتان برندارید. هدفی والا انتخاب کنید، ولی درباره آنچه به راستی میتوانید انجام دهید و زمانی که برای انجام آن نیاز دارید، با خودتان و دیگران روراست باشید.
مطمئن شوید بودجه و سایر منابعی که در اختیار شماست، برای کاری که قصد انجام آن را دارید، کافی است.
کار در باهمستان برای بیشترین اثرگذاری باید در سطح و زمان خاصی انجام شود. شما ممکن است به نفع یک گروه خاص، اقدام مشخصی را برنامهریزی کنید. اما چه بسا اگر سیاستگذاران، گروهها و یا افراد دیگری را هدف فعالیتهای خود قرار دهید که بهره عملکردشان به گروه مورد نظر شما میرسد، تلاشهای شما موثرتر باشد.
مداخله در باهمستان باید تکرارپذیر و پایدار باشد. برای اینکه مداخله تکرارپذیر باشد باید بتواند در جاهای دیگر یا با حضور شرکتکنندگانی دیگر نیز باموفقیت تکرار شود. مولفههای اصلی مداخله باهمستانی باید طوری باشد که بتواند در هر جای دیگری، ولو با اصلاحاتی که برای باهمستانها یا جمعیتهای دیگر لازم است، اثربخش باشد و بتوانید توضیح دهید که دقیقا چیست و کارکرد آن چگونه است، تا هر کس دیگری بتواند آن را در موقعیت دیگری راهاندازی و اجرایی کند. لازمه این کار این است که مولفههای مداخله را بهوضوح دریافته باشید و بدانید چه ویژگیهایی دارد که آن را نتیجهبخش میکند. از آنجا که فرمول موفقیت در این زمینه اغلب ترکیبی است از نظریه، فلسفه، رویکردهای بیناشخصی، سیاستها و روش، باید به دقت در نظر داشته باشید که روش کار خود را مستند و ارزشیابی کنید تا دیگران هم بتوانند همان کار را انجام بدهند.
مداخله وقتی میتواند پایدار باشد که بتوانید آن را در بلندمدت ادامه بدهید. و این نه تنها شامل اجرای کار به شکلی موثر است، بلکه پیدا کردن منابع مالی و دیگر امکانات برای ادامه کار، کسب حمایت باهمستان، فراهم کردن امکانات آموزشی برای کارکنان جدید و قدیم و ارزیابی مداوم و تلاش برای بهبود آنچه قبلا انجام دادهاید، نیز بخشی از پایایی آن است.
و آنچه گفتیم ما را به اصل بعدی رهنمون میشود:
کار اجتماعی تمامی ندارد. اگر برای حفظ کاری که انجام دادهاید تلاش نکنید یا مطمئن نشوید که دیگران آن کار را انجام میدهند، همه چیز از دست میرود. برای اینکه واقعا بتوانید در باهمستان تغییر ایجاد کنید، باید به شکلی دایمی به کار ادامه دهید.
در گیرودار کارها، چشم انداز، اصول و ارزشهایتان را گم نکنید.
هدف واقعی کار در باهمستان ایجاد تغییر مثبت اجتماعی است.
پیشفرضهای اصلی «جعبه ابزار باهمستان»
همان طور که پیشتر گفتیم پیشفرضها تصوراتیاند که حقیقت داشتن آنها را مسلم میپنداریم. پیشفرضها با ارزشها فرق دارند. چون اغلب از استدلال منطقی یا آنچه معتقدیم که استدلال منطقی است سرچشمه میگیرند، نه از عقایدی که عمیقا به آنها باور داریم. با اصول هم فرق دارند. چون معمولا همانند اصول شالوده افکار و رفتار ما را شکل نمیدهند. پیشفرضها در واقع به ما میگویند که به اصول چطور واکنش نشان دهیم.
تقریبا ناممکن است که بتوانیم همه پیشفرضهایمان را فهرست کنیم، به این دلیل ساده که خودمان هم از خیلی از آنها آگاهی نداریم و چنان در افکار ما ریشه دواندهاند که حتی تشخیص نمیدهیم اینها پیشفرض هستند؛ به چشم ما اینها عین حقیقت به نظر میرسند. با در نظر داشت این نکته، سعی میکنیم بعضی از مهمترین پیشفرضهایی را که پشت کار «جعبه ابزار باهمستان» قرار دارد، برشماریم.
هر فردی بهترینها را برای اجتماع میخواهد. افراد ممکن است در تعریف بهترینها و نحوه دستیابی به آن با هم اختلاف نظر داشته باشند. ولی هدف همه معمولا مشابه است: زندگی در باهمستانی که از هر جهت مناسب است.
مردم اگر وضع یکدیگر را درک کنند، معمولا آمادهاند که به هم کمک کنند. اغلب در حین تلاش برای دستیابی به برابری در اجتماع، با برخوردهایی روبرو میشویم که تنگنظرانه و یا بیمهری به نظر میآیند.
اگر با مردم با احترام برخورد شود، آنها هم متقابلا با احترام برخورد میکنند. با هر کس سروکار دارید، چه افراد شرکتکننده در یک اقدام اجتماعی، چه مخالفان، چه متحدان، سعی کنید با آنها طوری برخورد کنید که دوست دارید با خود شما برخورد شود. آنچه به عنوان «قاعده طلایی» یاد میشود راهنمای خوبی است، نه فقط خوب از لحاظ عرفی و اخلاقی، بلکه از نظر عملی هم فواید زیادی دارد.
ائتلافها و شراکتها و همکاریها با روابط فرد به فرد ایجاد می شود. جمع کردن تعدادی از افراد و گروههای مختلف دور هم در مورد مسئلهای مشترک شاید کار خیلی سختی نباشد. ولی نگه داشتن آنها در کنار یکدیگر و واداشتن آنها به همکاری موضوعی متفاوت است. روابطی که افراد و گروهها در این قبیل اجتماعات به طور متقابل برقرار میکنند عامل پیوند است و آنها را کنار هم نگه میدارد.
مردم اول باید باور کنند که چیزی امکانپذیر است تا برای انجام آن دست به کار شوند. به همین دلیل است که داشتن چشمانداز مشترک برای فعالیتهای باهمستان کمال اهمیت را دارد، ولی در سطح فردی هم این گزاره صدق میکند.
افرادی که با هم کار میکنند در مقایسه با افرادی که تنها کار میکنند موفقترند و وضع بهتری دارند. افرادی که با هم کار میکنند ایدههای بیشتری دارند. در انجام دادن کارها توان و ظرفیت بیشتری پیدا میکنند. برای پیشبرد کاری که در دست دارند، به همدیگر انرژی میدهند.
جهان بیعیبونقص نیست؛ اما فعالیت اجتماعی برای ایجاد تغییر مثبت در اجتماع و تبدیل آن به جایی بهتر برای همه ضروری است.
خلاصه
در پس هر بخش از «جعبه ابزار باهمستان» ارزشها و اصول و پیشفرضهایی قرار دارد که تیم ما چون راهنمای کارش از آنها استفاده میکند. این اصول و ارزشها و فرضیات عمدتا به کرامت بنیادین و منزلت همه افراد جامعه بشری مربوط میشود؛ به توانایی – و نیز نیاز – باهمستانها برای حل مشکلاتشان و تربیت رهبرانی از میان خود، به ضرورتهای اخلاقی و عملی کار اجتماعی و ارتقای سلامت باهمستان، و به ضرورت ایجاد تغییرات اجتماعی مثبت.