فرم جستجو

بخش ۸. ذهن‌آگاهی و ساختن باهمستان

ذهن‌آگاهی را می‌توان حالتی از توجه فعال و آشکار به زمان حال تعریف کرد. ذهن‌آگاهی یعنی زیستن در عین آگاهی از هر لحظه. به جای آن که اجازه دهید عمرتان به غفلت بگذرد، با ذهن‌آگاهی در زمان حال به سر می‌برید و به آنچه روی می‌دهد، هشیارید. به جای آن که بگذاریم قضاوت‌ها و پیش‌فرض‌هایمان سخنان و رفتار ما را شتابزده و آشفته کنند، با آرامش، محبت و مهرورزی به دیگران واکنش نشان می‌دهیم. با این تغییر رفتار، با دیگران روابطی بهتر برقرار می‌کنیم – و سنگ‌بنای باهمستان همین روابط خوب است.

برای آن که بتوانیم بر دیگران اثرگذار باشیم و باهمستان‌هایی استوار بسازیم باید تمرین ذهن‌آگاهی را از خودمان، از تک‌‌تک افراد شروع کنیم. ذهن‌آگاهی با بدن، ذهن، روح و احساسات ما بیان می‌شود. وقتی ذهن‌آگاه باشیم، احتمال آن که در تعامل با دیگران بی‌طرف باشیم و بدون جانبداری، بدون حق‌به‌جانب‌پنداری و بدون خشونت برخورد کنیم، بیشتر است. با این نگرش بهتر می‌توانیم با دیگران پیوند برقرار کنیم و به کمک این پیوندها مشکلات را پشت سر می‌گذاریم، باهمستان شکل می‌گیرد و استوار می‌شود. اعتماد در میان هموندان باهمستان بیشتر می‌شود. همه این پیامدها از دستاوردهای زیستن با ذهن‌آگاهی است.

ذهن‌آگاهی و باهمستان‌ها

اگرچه ذهن‌آگاهی به عنوان تمرینی شخصی شروع می‌شود، وقتی که اعضای یک گروه به طور مشترک آن را به کار برند، احتمال رونق یافتن باهمستان بیشتر خواهد شد. افراد می‌فهمند که چه هنگام اهداف و انگیزه‌های شخصی آن‌ها ممکن است با اهداف گروه همسو نباشد. افراد می‌توانند با آگاهی باورهای خود را به چالش بگیرند تا وابستگی‌ها، دفاع‌ها و قضاوت‌های نابجا را ریشه‌کن کنند. آن‌وقت است که باورها و اندیشه‌های افراد بازتابی می‌شود از باورها و اندیشه‌های خودآگاهی جمعی، یعنی باورها و هنجارهای اجتماعی گروه. این باورهای مشترک راهنمایی خواهند بود برای تصمیم‌گیری در باهمستان.

وقتی که گروه‌ها بر اساس خودآگاهی جمعی عمل کنند، بهتر می‌توانند اختلافات را به سرعت تشخیص دهند. آن وقت آسان‌تر می‌توانند ناهمگونی‌ها را بپذیرند و دست به اقداماتی بزنند که برایشان بهترین است.

اهداف تشکیل باهمستان ذهن‌آگاه

تشکیل باهمستان ذهن‌آگاه چندین هدف ضمنی و به هم پیوسته دارد:

  • شناسایی و تعیین اهداف‌ جمعی به وسیله همه گروه و یا زیرمجموعه‌ای مورد قبول گروه. اهداف مشترک و مبتنی بر ماموریت و ارزش‌های سازمان، هویت باهمستان را قوی‌تر می‌کنند.
  • عمیق‌تر کردن پیوندهایی که باعث می‌شوند هموندان یکدیگر را بهتر و کامل‌تر بشناسند. با چنین پیوندهای صمیمانه‌، احتمال آن که گروه‌ها با هم گفت‌وگو کنند و برای رسیدن به اهداف مشترک در کار و تلاش با هم متحد شوند بیشتر خواهد شد.
  • تلاش برای رسیدن به شمول‌گرایی که متکی بر روابط عمیق است.

ساختن باهمستان‌ذهن‌آگاه مستلزم این پرسش است که چه بخش‌های از جمعیت نماینده ندارند، و آن گاه از همه هموندان باهمستان دعوت می‌شود که به آن بپیوندند. ورد زبان سازندگان باهمستان ذهن‌آگاه جمله «همه خوش آمدید» است.

شماری از فواید ذهن‌آگاهی

ذهن‌آگاهی برای فردی که پیوسته آن را تمرین کند، شاید فواید گوناگونی داشته باشد. به طور خلاصه می‌توان گفت که در زمینه سلامت بدن، ذهن‌آگاهی ممکن است در کاهش استرس، درمان بیماری قلبی، پایین آوردن فشار خون و کاستن از دردهای مزمن موثر باشد؛ همچنین باعث بهبود خواب و تسکین مشکلات گوارشی‌-روده‌ای می‌شود. در زمینه بهداشت روانی نیز ذهن‌آگاهی در درمان مشکلاتی چون افسردگی، اعتیاد، کم‌اشتهایی یا پراشتهایی، ناسازگاری زوج‌ها، اضطراب و اختلال وسواس فکری-عملی بسیار موثر است.

اما فواید ذهن‌آگاهی به همین موارد محدود نمی‌شود، بلکه بر روابط بین‌فردی و درون باهمستان هم اثرات مثبتی دارد. یک فایده آن این است که راهی فراهم می‌کند تا با دیگران صمیمانه و مهرورزانه پیوند برقرار کنیم. وقتی ما بر زمان حال متمرکز باشیم، دیگران به چشممان می‌آیند و صدایشان را می‌شنویم. از نیازها، ارزش‌ها و باورهای آن‌ها آگاه می‌شویم و با ایجاد گفت‌وگویی ذهن‌آگاهانه با دیگران، بهتر می‌توانیم پویایی گروه را درک کنیم. وقتی در لحظه زندگی می‌کنیم، موشکافانه فکر می‌کنیم تا میان برنامه کار گروه، برنامه کار شخصی  و برنامه کار دیگر هموندان گروه تمایز قائل شویم و آن‌ها را از هم تشخیص دهیم. متوجه می‌شویم که چه کسانی با نرمخویی و آرامش خود سرمشق دیگران‌اند. این رهبران الگوهایی برای دیگر هموندان باهمستان هستند.

حتی بیش از این: با تمرین ذهن‌آگاهی به استعدادها و مهارت‌های همه هموندان پی می‌بریم و از آن‌ها می‌خواهیم که این استعدادها را بیان کنند. همه را تشویق می‌کنیم که نقش‌های رهبری را بر عهده گیرند. با این کار همه به رهبرانی فعال و ذی‌نفع در باهمستان تبدیل می‌شوند. به عنوان رهبرانی ذهن‌آگاه برای شناخت گوناگونی شخصیت‌ها اهمیت قائل می‌شویم و از واکنش‌های تدافعی و جانبدارانه خود می‌کاهیم و در نتیجه روابط‌مان با دیگران محکم‌تر می‌شود و با دیگر هموندان باهمستان و خود گروه پیوندهای پابرجا برقرار می‌کنیم.

فواید فرافردی و بین‌فردی ذهن‌آگاهی با هم در پیوند هستند. وقتی از هر گونه تاثیرات منفی روابط متقابل‌ بر خودمان آگاه باشیم – چه ذهنی، چه جسمی یا عاطفی – می‌توانیم از روش‌های ذهن‌آگاهی برای کاستن از این اثرات منفی استفاده کنیم. ذهن‌آگاهی و دیگر حالت‌های مراقبه در مجموع به ما کمک می‌کنند که با آرام کردن ذهن وراج، تمرکز پیدا کنیم. انعطاف‌پذیری ما در واکنش‌ها بیشتر می‌‌شود و بهتر می‌توانیم محرک‌‌هایی را بشناسیم که ما را به کنش و واکنش برمی‌انگیزند و واکنش‌های خود را اصلاح کنیم. استرس کمتر، پرنگری بیشتر، توجه بهتر، تمرکز بیشتر و توانایی بیشتر برای پاسخگویی و واکنش نشان دادن، همه این‌ها توانمندی ما را برای ایجاد ارتباط بیشتر می‌کنند – و وقتی پای ساختن باهمستان به شکلی ذهن‌آگاهانه در میان باشد، محققا ارتباط برقرار کردن با دیگران مهم‌ترین مهارت است.

به کمک ذهن‌آگاهی می‌توانیم آن عوامل درونی و بیرونی را که نمی‌گذارد باهمستان به شکلی یکپارچه و منسجم عمل کند، شناسایی کنیم. درست است که حل این مسائل شاید آسان نباشد، اما ذهن‌آگاهی یکی از اجزای اصلی تفکر نقادانه است و این نوع تفکر در یاری به گروه برای حل و فصل هر اختلافی نقش اساسی دارد. ذهن‌آگاهی برای تشخیص دستورکار شخصی از دیگر دستورکارها و ممانعت از تداخل آن‌ با هدف گروه، عنصری تعیین‌کننده است. به کمک ذهن‌آگاهی اعضای یک گروه می‌توانند به شکل موثری همکاری کنند و به شیوه‌هایی مبتکرانه و پیشگامانه به اجماع برسند.

ویژگی‌های ساختن باهمستان ذهن‌آگاه​

چند بارپیش آمده که از نقطه الف به نقطه ب رانندگی کرده‌اید و متوجه شده‌اید که هیچ به یاد ندارید چگونه به مقصد رسیده‌اید؟ شاید در آن هنگام ذهن شما در زمان حال بوده، اما ممکن است که به جریان سفر خود هیچ توجهی نداشته‌اید. شاید در آن هنگام داشتید در ذهن فهرستی از کارهایی را که می‌بایست در طول روز انجام دهید، مرور می‌کردید و یا به اتفاقی که روز پیش افتاده بود، فکر می‌کردید. ذهن شما در آن هنگام پر از آشفتگی بوده. درست است که به یک معنا در زمان حال بوده‌اید، اما به آن توجه نداشتید. در آن هنگام نمی‌توانستید میان چیزهایی که توجه شما را از دنیای پیرامون ‌منحرف می‌کرد و واقعیت بیرونی تفکیک قائل شوید تا چیزهایی را ببینید که پیش روی شما اتفاق می‌افتاد.  

نگرش ذهن‌آگاه به ما امکان می‌دهد که از عوامل بازدارنده تمرکز آگاه باشیم، اما عامدانه به آن‌ها واکنش نشان ندهیم. مثلا در محیط باهمستان، ممکن است که ما از دستورکار شخصی خود آگاه باشیم، اما اجازه ندهیم که این دستورکار با هدف‌های ما برای گروهی بزرگتر تداخل پیدا کند. در واقع ما هشیارانه به آنچه دیگران می‌گویند گوش می‌دهیم تا هدف‌های باهمستان و باورها و داوری‌های دیگر هموندان باهمستان را بهتر درک کنیم. ممکن است که از خود نیز بپرسیم که باورها و داوری‌های ما چه تفاوتی با باورها و داوری‌های باهمستان دارند. با این نگرش می‌توانیم هشیارانه دریابیم که چه چیز مارا از مشغول شدن کامل به خودآگاهی جمعی بازمی‌دارد. با این آگاهی دیگر نمی‌گذاریم که داوری‌هایمان به شکلی منفی بر فرآیند گروه اثر بگذارند.

همین نکته در طول گفت‌وگوهای ذهن‌آگاهانه با دیگران صادق است. برای مثال اگر در حال خرید مواد خوراکی باشیم و آشنایی را ببینیم، ممکن است پیش خود اذعان کنیم که حواسمان از خرید تمام اقلامی که در فهرست خرید نوشته‌ایم، منحرف شده، اما به خود اجازه نمی‌دهیم که به این دلیل از گفت‌وگو با آن آشنا دست بکشیم. به جای چنین رفتاری، به گفت‌وگو ادامه می‌دهیم و موضوع خرید را در پس ذهن خود نگه می‌داریم. به این ترتیب آگاهانه درست‌ترین شیوه را برای بودن در لحظه انتخاب می‌کنیم. اما اگر وقت محدودی در اختیار داشته باشیم ممکن است که با مهربانی گفت‌وگو را پایان دهیم و کار خود را تکمیل کنیم.

باهمستان ذهن‌آگاه به مدد کردار متعهدانه تک تک «سازندگانی» شکل می‌گیرد که در قالب یک گروه تلاش می‌کنند تا سازمانی کارآمد به وجود آورند. در یک کلیپ ویدیویی از مارگرت ای ویتلی، استاد فقید رشته پرستاری، ده نکته برای حفظ بنیان باهمستانی قوی و ذهن‌آگاه و برای ایجاد تغییری سالم در باهمستان برشمرده شده است:

  • مردم از چیزی که خودشان به وجود می‌آورند، پشتیبانی می‌کنند.
  • مردم وقتی برای چیزی اهمیت قائل باشند، مسئولانه رفتار می‌کنند.
  • گفت‌وگو راه رسیدن به انسجام است.
  • برای رفع بن‌بست در یک گفت‌وگو، کسانی را که در آن دخیلند، تغییر دهید.
  • این انتظار را داشته باشید که رهبران از هر گوشه‌ٔ باهمستان ممکن است قدعلم کنند.
  • بر آنچه کارآمد و موثر است تاکید کنید تا نیرو و خلاقیت به وجود آید.
  • سرچشمه خرد، درونی است.
  • میانمایگی به شکست می‌انجامد.
  • آدم‌ها وقتی یک باهمستان را شکل دهند، از پس هر کاری برمی‌آیند.
  • سخاوت، بخشش و محبت چسب اتصال اجزای باهمستان است.

در کنه همه این نکات توان تفکر نقادانه نهفته است. فقدان هر یک از این ویژگی‌ها ممکن است مانعی شود در راه حفظ باهمستان ذهن‌آگاه. تشخیص به موقع هر یک از موانع بالقوه در راه سلامت باهمستان و چاره‌‌یابی برای آن، امکان تبدیل شدن مانع به سدی بزرگ را به حداقل می‌رساند.

روایتی درباره تفکر نقادانه و سیاست‌های مهرورزانه​

گروه‌های ذهن‌آگاه و سازندگان ذهن‌آگاه باهمستان هر جا که اختلاف بالقوه‌ای باشد، به اراده خود، اگر نه به آسانی، به آن اذعان می‌کنند. یا آن‌که تمام گروه و یا زیرمجموعه‌ای از آن می‌کوشد تا اختلاف را شناسایی کند و سپس راه‌هایی برای حل آن بیاندیشد. زیرمجموعه یافته‌ها و پیشنهادهای خود را با شفافیت به گروه گزارش می‌کند.

در یک مورد، گروهی از زنان نظامی بازنشسته یک گروه پشتیبان تشکیل دادند. همه زنانی که در ارتش آمریکا خدمت کرده بودند می‌توانستند به این گروه بپیوندند. با گذشت زمان، آن‌ها پی بردند که بر روح و روان بعضی از این زنان زخم‌های عاطفی عمیقی نقش بسته است. گاهی این زخم‌ها سر باز می‌کرد و باعث بروز کشمکش‌هایی میان هموندان گروه می‌شد. رهبران گروه می‌خواستند که باهمستانی قوی‌تر و شمول‌گرا به وجود آورند؛ اما دودل بودند که چگونه با دقت به نیازهای این زنان بپردازند آن هم به شیوه‌هایی که هم مهرورزانه باشد و هم به آن‌ها توانمندی لازم را ارائه کند که به مشارکت‌ در گروه ادامه دهند.

به یاری هماهنگ‌کننده‌ای بیرون از گروه، رهنمودهایی برای مهرورزی در گروه تعریف و وضع شد. مهرورزی به مفهوم متعارف آن یعنی «مودب» بودن به شکلی که بالقوه به بروز رفتارهای متقابل می‌انجامد، مردود اعلام شد. بر برگه درخواست برای عضویت هم دو بند در تشریح مسئولیت‌های هموند و باهمستان افزوده شد. رهبران گروه نیز با ارائه‌دهندگان خدمات بهداشت روانی که مایل به ارائه کمک بودند، ارتباط برقرار کردند تا در مواقع ضروری از این نیروها استفاده کنند. در عمل، هم بازتعریف رفتارهای مهرورزانه و هم وضع سیاست‌های جدید موجب شد که فضایی امن به وجود آید.

همان گروه رهبران در کارگروهی شرکت کردند تا مهارت‌های خود را در برقراری ارتباط کلامی و مدیریت ناسازگاری بهتر کنند. از آنجا که هم رهبران و هم هموندان در دو هنر گوش‌دادن و پاسخگویی توام با مهربانی کارآمدتر شدند، از دفعات و شدت ناسازگاری‌های برخاسته از روان‌ زخم‌دیده افراد کاسته شد. به مرور زمان، جلسات گروه به دیدارهایی امن و عاری از تنش بدل شد.

درس ارزشمندی که می‌توان از این داستان گرفت این است که ذهن‌آگاهی درون گروه به تشخیص ناسازگاری انجامید. مدیر گروه پی برد که این ناسازگاری را نمی‌تون بدون یاری گرفتن از بیرون حل کرد. گذشته از این، درسی که در آموزش ارتباط ذهن‌آگاهانه فرا گرفته شد با عموم هموندان گروه به اشتراک گذاشته شد. اصلاح شیوه‌های ارتباط در بازسازی ساختار گروه اقدامی مهم بود و باعث ارتباط ذهن‌آگاهانه بیشتر شد. گروه توانست که به جای تمرکز بر ناسازگاری‌های فردی بر تمامیت جمع تمرکز کند. گروه با تکیه بر ارزش‌ها و هدف سازمان توانست محیط امن و یاری‌بخشی را تقویت کند که سازمان به داشتن آن شهره است.

گروه در فرآیند حل ناسازگاری از چندین توصیه ویتلی توامان استفاده کرد. گروه زنان همزمان با تکامل آنچه آفریده بودند، از آن پشتیبانی کردند. آن‌ها با به کار گرفتن هماهنگ‌کننده‌ای آموزش‌دیده، و گشادن باب گفت‌وگوهایی صریح و دقیق، مسئولانه عمل کردند. تاکید آن بر امور کارآمد و به اشتراک گذاشتن دانش گروه با هموندان آن بود. آن‌ها به جای طرد کردن کسانی که اخلال‌گر تلقی می‌شدند، سرمشقی از بخشش و محبت پدید آوردند.

نکته اصلی در ساختن باهمستان ذهن‌آگاه روابط است. برای این که پایه و بنیانی برای شناخت و به کار بردن این روش داشته باشیم، بد نیست درباره چهار نوع رابطه اصلی بیاموزیم که به فرآیند ساخت باهمستان‌های ذهن‌آگاه قدرت و توان می‌بخشند. این چهار رابطه عبارتند از:

  • خویشتن. ما چگونه به بخش‌های اصیل و دروغین خویشتن خود پاسخ می‌گوییم و واکنش نشان می‌دهیم؟ این ارتباط برای تمام روابط دیگر لازم است. از راه تمرین ذهن‌آگاهی عمیق است که می‌فهمیم چه چیز واقعی و چه چیز توهم است. در این نوع رابطه، از خود می‌پرسیم که چگونه افکار، گفتار و کردار ما منعکس‌کننده آنند که چه کسی هستیم. این خویشتن اصیل ماست. در حالی که پاره‌های دروغین خویشتن ما مبتنی بر ترس‌های ماست و کیستی ما را به راستی بازتاب نمی‌دهند.
  • مقدس. آنچه برایش حرمت بسیار قائلیم. دیدن حریمی که در وجود انسانی دیگر مقدس است و یا حرمت بسیار قائل شدن برای آن، رمز ساختن باهمستان است. هموندان از طریق این رابطه آمیخته با احترام، فضایی سرشار از امنیت و روحیه همکاری پدید می‌آورند. در این شرایط هموندان کمتر اسیر داوری‌ها یا توجیه و دفاع می‌شوند. مردم از الگوی «آن‌ها علیه ما» دور، و به واقعیت «ما» نزدیک می‌شوند و احترام عمیق، هم برای افراد و هم برای تمامی باهمستان، پابرجاتر می‌شود.
  • دیگران. روابط فردی پایه و اساس باهمستان است. وقتی که با فرصت‌های ذهن‌آگاهی برای خلق روابطی عمیق و گوناگون سروکار پیدا می‌کنیم، آسان‌تر می‌توان ناهمسانی‌ها را شناخت و آن‌ها را به درک و تفاهم نزدیک کرد. روابط ذهن‌آگاهانه با دیگران فضای امنی به وجود می‌آورد که در آن مهارت‌ گوش دادن تقویت می‌شود و ناسازگاری‌ها مشخص شده و حل و فصل می‌شوند. به واسطه این تعاملات، مردم به کاوش در باورها و ارزش‌های خودآگاهی جمعی روی می‌آورند یا آن‌ها را کشف می‌کنند. روابط شخصی ما این قدرت را دارد که ما را به ژرفنای خودآگاهی جمعی نزدیک‌تر کند. متاسفانه، همین روابط قدرت آن را دارند ما را به جدایی و تبدیل شدن به گروه‌های مخالف هم بکشاند. اما به مدد ایجاد باهمستانی ذهن‌آگاه می‌توانیم قدرت ارزش‌های مورد قبول هر گروه را مهار کنیم و ضمن به رسمیت شناختن قدرت دستورکارهای فردی، آن‌ را به حداقل برسانیم.
  • آفریدگان. همه تعامل‌های ما رابطه‌ای است، حتی تعامل‌هایی که با دیگر انسان‌ها نباشد؛ از جمله روابط ما با همه موجودات زنده، گیاهان، جانوران، اشیای طبیعی و هر چیزی که انسان‌ها خلق کرده‌اند. استفاده از منابع مادی موجود در باهمستان هم در این مقوله از روابط می‌گنجد. بعضی از این روابط متکی به ساختارهای عینی و ملموس و منابع مادی هستند – به عبارت دیگر خشت‌وگل بیرونی باهمستان. از سوی دیگر، این که چگونه ارزش‌ها و بینش یک فرد با هدف، بینش و ارزش‌های سازمان تداخل پیدا می‌کند نشان دهنده رابطه‌ای غیرقابل‌وصف با کائنات است. این موضوع در مورد به اشتراک گذاشتن ذهن‌آگاهانه مهارت‌ها و استعدادهای خود با باهمستان نیز صادق است.

ویژگی‌های اصلی سازنده باهمستان ذهن‌آگاه​

۱.     گوش دادن ذهن‌آگاه

در میان ویژگی‌های مطلوب یک سازنده باهمستان ذهن‌آگاه، اولین و مهم‌ترین ویژگی توانایی در گوش فرا دادن است. در ساختن باهمستان، مهارت گوش دادن ضروری است. به جای آن که بدیهی فرض کنیم که آنچه را دیگری می‌گوید، می‌فهمیم و یا به جای آن که با کم‌دقتی یا جسته‌وگریخته به حرفهایش گوش دهیم، باید با توجه کامل به او گوش بسپاریم. لازمه این نوع گوش دادن، علاوه بر داشتن بعضی خصوصیات دیگر، فروتنی و حساسیت است. ما باید این را بدانیم که همه پاسخ‌ها را نمی‌دانیم – بلکه برعکس، آماده‌ایم پاسخ‌هایی را که دیگری پیش روی ما می‌نهد، بشنویم.

گوش دادن با تمام وجود، یا سراپا گوش شدن، یک تمرین ذهن‌آگاهانه است که در آن ما از همه حواس خود کمک می‌گیریم تا چیزی را که می‌شنویم درک کنیم. ممکن است که با گوش دادن به واژه‌ها به نتیجه‌ای برسیم، اما با دقت کردن به واکنش تنانی‌مان به نتیجه‌ای دیگر برسیم. وقتی با تمام وجود گوش می‌سپاریم، خود را کاملا در زمان حال قرار می‌دهیم و در برابر آنچه روی می‌دهد حضور کامل داریم.

غالبا پرسیدن این سوال که «منظور شما چیست؟» و گوش دادن دقیق با حواس کامل به روشنی و درک بهتر منجر می‌شود. اذعان می‌کنیم که کلمات ممکن است خنثی باشند، اما واکنش ما به آن‌ها بی‌طرفانه نیست. وقتی به این درک عمیق‌تر برسیم، رفتارمان کمتر واکنشی و بیشتر مسئولانه می‌شود. به این ترتیب بهتر می‌توانیم زمینه ایجاد موانع در درون باهمستان را برچینیم یا از بروز آن جلوگیری کنیم. به یاری روش گوش دادن با تمام حواس، پل‌هایی برای رسیدن به تفاهم و شمول‌گرایی می‌سازیم و همگان امکان مشارکت می‌یابند.

تک‌گویی درونی ما

یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار بر شیوه گوش دادن، تک‌گویی درونی ماست. این تک‌گویی بی‌وقفه در ذهن ما، پیوسته در مورد هر چیز که در پیرامون ما روی می‌دهد، تعبیر و تفسیر به خوردمان می‌دهد. اگرچه این تعبیر و تفسیر بر مبنای واقعیت وجود ماست، الزاما واقعیت جمعی را منعکس نمی‌کند. اگر از داوری‌های و پیش‌فرض‌های نهفته در کنه آن آگاه نباشیم، ممکن است بر آنچه که در سخنان دیگری می‌شنویم  تاثیر بگذارد و امکان دارد که در برابر این فرآیند خلاقانه سد ایجاد کند.

اما وقتی که از تک‌گویی درونی خود آگاه باشیم، رودرروی تاثیر منفی و ناخودآگاهانه آن می‌ایستیم. برای مثال، ممکن است که به یک اظهارنظر واکنشی غریزی نشان دهیم، اما این را درک می‌کنیم که واکنش ما هیچ ربطی به آنچه دیگری می‌گوید، ندارد. به جای آن که خشن یا منتقد باشیم، با بی‌طرفی سخنان او را می‌شنویم و به جای آن که در پاسخ فقط بر اساس داوری‌ها و باورهای خود عمل کنیم، ارزش‌های بزرگتر جمعی را در نظر می‌گیریم و به فراخور آن‌ها واکنش نشان می‌دهیم.

وقتی از آن داوری‌ها آگاه باشیم می‌توانیم که یا آن‌ها را نادیده بگیریم و یا با استفاده از آن‌ها پرسش‌هایی مطرح کنیم که شنونده را به تامل وادارد. وقتی ذهن‌آگاهانه از تک‌گویی درونی خود باخبر باشیم قدرت این را داریم که بدون جانبداری عمل کنیم. وقتی با تمام حواس خود گوش بدهیم، به مشاهده‌گرانی بی‌طرف تبدیل می‌شویم. این حالت دروازه ورود به خودآگاهی جمعی و فعالیت ذهن‌آگاهانه در راه ساختن باهمستان است.

زمانی برای تامل ذهن‌آگاهانه​

از خود بپرسید که «هر یک از موارد زیر چگونه بر درک و داوری‌های من اثر می‌گذارد و اجازه نمی‌دهد که به شکلی موثر و ذهن‌آگاهانه در باهمستان خود با دیگران ارتباط برقرار کنم؟»

  •  انتظارات و باورهایم
  •  ضعف‌های ادراکی مشاهده شده من
  • تجربه‌هایم در گذشته
  • دیدگاه‌های کنونی‌ام

به واسطه ذهن‌آگاهی، ما جامه مشاهده‌گر بی‌طرف را می‌پوشیم و در ساختن باهمستان نقشی موثرتر ایفا می‌کنیم.

۲.     ارتباط ذهن‌آگاهانه

تا به این مرحله بر چیزی تاکید داشته‌ایم که احتمالا مهم‌ترین جنبه ارتباط ذهن‌آگاهانه است – گوش دادن به گفت‌وگوی بیرونی خود با دیگران، ضمن توجه به تک‌گویی درونی خود. این پایه و اساس ارتباط ذهن‌آگاهانه است. اما برای گفت‌وگویی تاثیرگذار و دقیق چه چیز دیگر لازم است؟ سه عامل: درک روشن، پاسخ و واکنش مهرورزانه.

پس از آن که فردی سخن خود را به پایان می‌رساند، شنونده ذهن‌آگاه دمی سکوت می‌کند. در این هنگام شنونده اطلاعاتی را که دریافت کرده و هر نوع واکنشی که به آن دارد را، سبک و سنگین می‌کند. درک روشن در طول این سکوت به دست می‌آید. این مجال، هر نوع تشویش احتمالی ناشی از تعامل را آرام می‌کند و امکان بیان پاسخی مهرورزانه را فراهم می‌سازد. (لطفا توجه کنید که این لحظه سکوت کوتاه است- معمولا بیش از ۱۵ تا ۳۰ ثانیه نیست.)

سرانجام این که شنونده به آنچه شنیده شده پاسخ می‌دهد. به یاد داشته باشید که در طول مرحله پاسخ، پاسخ‌دهنده علاوه بر سخن گفتن به این توجه دارد که سخنان و حرکاتش با چه واکنشی روبه‌رو می‌شود. شنونده بدون جانبداری و مهرورزانه سخن می‌گوید و مراقب است که درباره واکنش‌های دیگری قضاوت نکند یا از سخنان او/آن‌ها دفاع نکند.

خلاصه کلام این که ارتباط ذهن‌آگاه نوعی شراکت میان افرادی است که:

  • وقتی دیگری سخن می‌گوید با دقت به او گوش می‌کنند.
  • پس از اتمام سخن طرف مقابل درک روشنی از شنیده‌ها دارند و پاسخی را بیان می‌کنند.
  • با مهرورزی پاسخ می‌دهند.
  • در صورت نیاز همین روند تکرار می‌شود.

۳.     فروتنی

در فرآیند ساختن باهمستان ذهن‌آگاه جایی برای تکبر و دست‌کم‌گرفتن توانایی‌ها و پیشنهادهای هیچ‌کس وجود ندارد. برعکس، ما با شکسته‌نفسی استعدادهای خود را اذعان می‌کنیم و با اعتماد به نفس اما بدون پرخاشگری و زور آن‌ها را به باهمستان پیشکش می‌کنیم. فروتنی هم فرد را و هم روابط گروهی را قوی‌تر می‌کند، در ضمن همه را بر آن می‌دارد که ویژگی‌های اصیل خود را با دیگران سهیم شوند.

اگر بخواهیم این نکته را بیشتر بشکافیم باید بگوییم که تمرین فروتنی یک عمل ذهن‌آگاهانه است. وقتی در یک باهمستان با خشوع و فروتنی عمل کنیم، این قدرت را پیدا می‌کنیم که ایده‌های خود را بیش از حد مهم یا کم‌اهمیت تلقی نکنیم؛ بلکه همه ایده‌ها را به طور یکسان ارزشمند می‌بینیم. ایده‌ها در خودآگاهی جمعی شکل می‌گیرند و به دنیا می‌آیند.

همان که طور که می‌بینید فروتنی راهی است برای رسیدن به ذهن باز و دل فراخ باهمستان. وقتی هموندان باهمستان فروتن باشند، هنگام گوش‌دادن، دیگر فقط در پی شنیدن آن چیزی که در تایید حرف خودشان باشد نیستند، بلکه می‌کوشند به درک بهتری از آنچه که برای باهمستان بهترین است دست یابند. در چنین مکان امن و درخور ستایشی:

  • گفت‌وگوها با صراحت جریان پیدا می‌کند.
  • موانعی که سدراه مشارکت است کم می‌شود.
  • هموندان صادقانه می‌خواهند که دیگران را در دانسته‌های خود سهیم کنند و به سخنان آنان گوش بسپارند.
  • تمرکز به جای آن که بر فرد باشد بر جمع است.

۴.     رهبری

در مرکز همه باهمستان‌های ذهن‌آگاه رهبرانی ذهن‌آگاه وجود دارند. آن‌ها نه فقط با خدمتگزاری رهبری می‌کنند، بلکه با تشویق دیگران به رهبری به سازندگی باهمستان نیز خدمت می‌کنند. ساختن باهمستان‌های قوی و باثبات به ندرت با شیوه مدیریتی از بالا به پایین میسر می‌شود. کاملا برعکس: رهبری کاری است که همه باید در آن مداخله کنند و اگر رهنمودهای درست ارائه شود، هر کس می‌تواند به یک رهبر ذهن‌آگاه باهمستان تبدیل شود. البته باید توجه داشت که هر رهبری بر «آبرو و اعتبار» باهمستان‌ خود نمی‌افزاید. هر کس که فعالانه به ماموریت و بینش و ارزش‌های باهمستان پایبند باشد و به آن‌ها عمل کند از رهبران باهمستان محسوب می‌شود.

۵.     تنوع

کم‌وبیش در تمام باهمستان‌ها، تنوع چشمگیری وجود دارد. گاهی این گوناگونی در نوع نگاه ما پدیدار می‌شود؛ در مواقع دیگر فرهنگی است و یا مبتنی است بر تجربه شخصی. ما از راه آگاهی به قدرت پدیده گوناگونی پی می‌بریم و می‌فهمیم که در فرآیند ساختن باهمستانی ذهن‌آگاه چقدر ممکن است موثر باشد.

در ساختن باهمستان ذهن‌آگاه این امر به رسمیت شناخته می‌شود که تنوع به اشکال پرشمار حضور دارد، و هر جا که نباشد نیز فقدانش اذعان می‌شود. بدون آگاهی نمی‌توان تفاوت‌هایی را که داستان «فیل در اتاق تاریک» مصداق آن است، برطرف کرد و نمی‌توان موانعی را که سد راه همکاری ما با یکدیگر هست، از میان برداشت. در آ‌ن صورت، ترس از دیگرانی که «مثل ما» نیستند و به حساب نیاوردن کسانی که به گروه قومی یا فرهنگی ما تعلق ندارند، هر چه بیشتر رایج می‌شود. اما با ذهن‌آگاهی، بهتر می‌توانیم ببینیم که گرفتاری ما در کجاست و بهتر می‌توانیم راه‌هایی برای کاستن از تاثیر منفی تفاوت‌ها و ناهمسانی‌ها پیدا کنیم. با پرداختن به اختلافات و اشتراکات فضایی امن به وجود می‌آید.

بنابراین، باهمستان ذهن‌آگاه تفاوت‌هایی را که ناشی از گوناگونی و ناهمگونی‌ست، نادیده نمی‌گیرد. بر سفره‌ای که برای خیرمقدم‌گویی گسترده می‌شود، دیدگاه هیچ‌ مهمانی نفی و انکار نمی‌شود. بلکه همه دیدگاه‌ها محترم شمرده می‌شود زیرا هموندان می‌دانند که در هر دیدگاهی پاره‌هایی از حقیقت وجود دارد و این دیدگاه‌ها را می‌توان چون مصالحی ضروری در ساختن باهمستان به کار برد. پس گوناگونی به رسمیت شناخته شده و مورد تقدیر و اکرام قرار می‌گیرد. در فرآیند ساختن ساختارهای باهمستان تحول‌گرا، گوناگونی به منزله امتیازی واقعی ارزشمند شمرده می‌شود.

۶.     یافتن وجوه مشترک

یکی دیگر از کارهای اساسی در ساختن باهمستان ذهن‌آگاه تلاش برای یافتن وجوه مشترک میان هموندان گروه و باهمستان است. باهمستان ذهن‌آگاه باهمستانی است استوار بر وجوه مشترک. البته منظور اندیشه‌ها و باورهای همگون نیست. بلکه منظور تاکید بر وجوه مشترک است و هر کس می‌تواند ایده‌های خود را مطرح کند. وقتی بر وجوه مشترک تاکید می‌کنیم، هدفمان یکی می‌شود و بر نیروی خودآگاهی جمعی تاکید می‌کنیم تا آنچه به سود همگان است تحقق یابد. با ارتباط روشن و صریح، تعامل ذهن‌آگاهانه و پذیرش گوناگونی می‌توان به حیطه این وجوه مشترک وارد شد و آن را حفظ کرد.

گاهی شاید یافتن وجوه مشترک آسان نباشد، زیرا ممکن است دو گروه مجزا در یک گروه بزرگتر خواهان نتیجه‌ای یکسان باشند، اما نتوانند دستورکارهای جداگانه خود را کنار بگذارند. هر یک از این گروه‌ها معتقد است که دستورکارش برای رسیدن به هدف «بهترین» است. اما ورود به حیطه خودآگاهی جمعی و دست‌یافتن به وجوه مشترک مستلزم آن است که از دستورکارهای ناهمسان آگاه باشیم و از آن‌ها چشم بپوشیم تا در واقعیت‌های محسوس هر دو گروه سهیم شویم. لازمه این کار کنار گذاشتن ذهنیت «ما علیه آن‌ها» است.

وقتی تبدیل به «ما» شویم، رسیدن به همداستانی فراگیر – یا همان حیطه وجوه مشترک – دست‌یافتنی‌تر است. حتی اگر به همداستانی نیز نرسیم، با این شیوه همکاری، بنیان باهمستان را محکم‌تر می‌کنیم.

حل کردن اختلاف‌ها

در روند جست‌وجو برای وجوه مشترک و ساختن باهمستان‌های قوی، ممکن است اختلاف و ناسازگاری پیش آید. این هم بخشی طبیعی از زندگی باهمستان است. چالش ما در ساختن باهمستان ذهن‌آگاه این است که اختلافات را دوستانه حل کنیم تا هموندان، روابط و خود باهمستان قوی شوند. بسیاری از ما هر گاه ممکن باشد از ناسازگاری و اختلاف می‌پرهیزیم؛ اما اختلاف با نادیده گرفته شدن ناپدید نمی‌شود. غالبا وجود اختلاف به رسمیت شناخته می‌شود، اما شاید نیرو یا دانش کافی برای حل آن در کار نباشد. با این حال گاهی اختلافی که در آغاز کم‌اهمیت به شمار می‌آید، چنانچه به درستی به آن‌ توجه نشود، ممکن است به اختلافی تمام‌عیار تبدیل شود. ناسازگاری ممکن است در زیر لایه‌ای مخفی بماند و دور از چشم رشد کند؛ چنان که حتی ذی‌نفع‌ها‌ی نه چندان مرتبط با ناسازگاری اصلی تحت تاثیر آن قرار بگیرند. اختلافات بر روابط هموندان باهمستان و بر توانایی گروه در انجام کار موثر برای ساختن باهمستان اثر می‌گذارند.

ساختن باهمستان ذهن‌آگاه مستلزم آن است که از اختلاف‌ها نگریزیم. بلکه این نوع باهمستان ما را ترغیب می‌کند که از ناسازگاری‌ها، حتی وقتی چندان عمومیت ندارند، آگاه باشیم. در کل می‌توان گفت که اگر در اولین مراحل بروز ناسازگاری که ممکن است شدت بگیرد، وجودش را بپذیریم، سریع‌تر می‌توانیم راه حلی برایش پیدا کنیم. وجود اختلاف و ناسازگاری بیشتر آدم‌ها را معذب می‌کند؛ اما وقتی روابط درون باهمستان بر اساس احترام باشد، تشخیص اختلاف و گفت‌وگو درباره آن چندان دلهره‌آور نیست، هر چند که شاید آسان نباشد. در ضمن به یاری ذهن‌آگاهی می‌توانیم وجوه مشترکی پیدا کنیم و اختلاف را پیش از آن که به کینه‌ای دیرینه تبدیل شود حل کنیم.

به کار بردن ذهن‌آگاهی برای حل اختلافات​

اما دقیقا چگونه می‌توان اختلاف میان گروه‌ها را حل و فصل کرد؟ اولین قدم در این راه تشخیص اختلاف بدون سرزنش کردن این یا آن طرف دعواست. همین گام از شدت اختلاف و ناسازگاری کم می‌کند و مانع از بروز احساسات تند یا  رسیدن به بن‌بست می‌شود. پس از آن که به وجود اختلاف پی بردیم و کوشیدیم بهترین راه را برای کاستن از شدت و حدت آن بیابیم، باید از همه هموندان بخواهیم که منصف باشند و بدانند که داوری‌ها و پیش‌فرض‌های آن‌ها چگونه بر اختلاف تاثیرگذار است. اعضای گروه می‌کوشند که در عین حرمت‌گذاری به همگان، وجوه مشترکی میان دو طرف پیدا کنند. سپس، هنگامی که دوره تحقیق و تشخیص به پایان رسید، راه‌حل‌هایی سنجیده و ذهن‌آگاهانه پیشنهاد می‌شود، یک راه‌حل نهایی برگزیده می‌شود و به اجرا درمی‌آید.

در طول این فرآیند، گروه همواره پروای حضوری مهرورزانه را دارد و به حفظ بهترین منافع همه هموندان خود می‌اندیشد. گروه قبول دارد که ارتباط همیشه بر پایه حفظ حرمت باشد – این یکی از سرمایه‌های اصلی هر باهمستانی است، چه در زمان تفاهم و همسویی و چه به هنگام بروز ناسازگاری و اختلاف.

اگر بخواهیم از این اقدامات هم فراتر برویم می‌توانیم مهارت‌های بیشتری را برای حل اختلاف به کار بگیریم. گذشته از شناسایی ناسازگاری از راه ذهن‌آگاهی، بسیاری راهکارهای دقیق دیگر برای حل اختلاف در نظر گرفته شده است. بعضی از راهکارهای اصلی عبارتند از:

  • ایجاد فضایی امن که بتوان در آن راجع به ناسازگاری سخن گفت.
  • درک این نکته که ممکن است افراد گوناگون در قبال یک اختلاف دامنه‌دار به شکل‌های گوناگون واکنش‌ نشان دهند: منفعلانه، قاطعانه یا حتی ستیزه‌جویانه.
  • پذیرفتن قواعد اصلی کار. این قواعد ممکن این موارد را در بگیرد: گوش دادن به سخن دیگران بدون بریدن رشته کلام آن‌ها، پاسخگویی ذهن‌آگاهانه، استفاده از ضمیر «من» در مثال‌ها به جای «تو/شما» و خودداری از شماتت و سرزنش افراد.
  • افراد را تشویق کنید که به ترس‌های خود (در خلوت یا در حضور دیگران) اعتراف کنند.
  • پیشنهاد بدهید که افراد تجربه‌های خود در زمینه اختلاف را با دیگران در میان بگذارند.
  • این رویه را ترویج دهید که هر یک از طرف‌های درگیر با قبول نقش خود در اختلاف، بخشودن دیگر طرف‌های درگیر و چشم‌پوشی از بغض و گلایه، سکاندار حل و فصل موضوع شود.

استفاده از این راهکارها مستلزم گفت‌وگوی باز و صریح گروهی است. در جلسات هم‌اندیشی، یک هماهنگ‌کننده آموزش دیده می‌تواند چکیده و رئوس مطالب عنوان شده را بیان کند. در فرآیند یافتن زمینه‌های مشترک، گروه شیوه‌های مناسب برای چشم‌پوشی از شکایت‌ها را کشف می‌کند و رفته رفته روند آشتی را آغاز می‌کند. گروه بهترین اسلوب را برای حرکت به پیش انتخاب می‌کند و در همان حال می‌داند که امکان دارد به آسانی از این مسیر منحرف شود و با پیروی از الگوهای پیشین باعث شود که ناسازگاری از نو پدید آید. پیمودن مسیر جدید ممکن است دشوار باشد. فراگیری این که چگونه به شیوه‌ای ذهن‌آگاهانه و موثر به ناسازگاری‌ و اختلاف پاسخ دهیم مستلزم عمری تمرین و تکرار است.

یک نکته دیگر درباره اختلاف: اختلاف‌های میان‌فردی نتیجه آن است که یک نفر یا شماری از افراد احساس می‌کنند که با تهدید روبه‌رو هستند. مهم نیست که تهدید واقعی باشد یا نباشد؛ واکنش به آن مبتنی است بر ادراک. اما وجود اختلاف اگرچه ممکن است به احساس تهدید شدن و برانگیختن احساسات قوی بینجامد، فرصت‌هایی نیز برای رشد فرد و جامعه فراهم می‌کند. آگاهی از این امکان بالقوه برای رشد ملاکی است برای ساختن باهمستان ذهن‌آگاه.

اجتناب از ستوه ناشی از باهمستان‌سازی​​

با آن که موفقیت در ساختن باهمستان بسیار مثبت و روحیه‌بخش است، فعالیت‌های مربوط به ایجاد باهمستان و اجرای سیاست‌های آن ممکن است فرساینده باشد. اگر گروهی پیوسته مشغول حل اختلافات باشد، ناگزیر باشد تصمیم‌های دشوار بگیرد یا مدام با تکاپوی گروهی چالشی سروکار داشته باشد، ممکن است که هموندان گروه به مرور زمان به ستوه ناشی از باهمستان‌سازی دچار شوند.

با همکاری و مراقبت از خویش می‌توان این ستوه و فروماندگی را به حداقل رساند. حفظ باهمستان‌های قوی به توانایی افراد در همکاری با یکدیگر بستگی دارد. ساختن باهمستان ذهن‌آگاه همچنین مستلزم آن است که افراد به خودشان هم توجه داشته باشند. این هر دو عامل کمک می‌کند تا آدم‌ها حتما اصیل‌ترین چهره خود را ارائه دهند. وقتی افراد بهترین و بااصالت‌ترین خویشتن خویش باشند، باهمستان‌ها بهتر می‌توانند زیربنایی پایدار را به شکلی ذهن‌آگاهانه بسازند.

ستوه ناشی از باهمستان‌سازی یک پدیده واقعی است. آلیسون آزاریا نویسنده هشدار می‌دهد که برای دوری از چنین ستوهی و یا برای دوری از واکنش نشان دادن به عوامل استرس‌زا، سازندگان باهمستان باید حتما به این موارد توجه کنند:

  • داشتن درکی روشن از آنچه برای هر حرکت پیشگامانه ضروری است. درخواست‌هایی ساده ارائه بدهید و بگویید که آن‌ها چگونه با طرح‌های دیگر تداخل پیدا می‌کنند.
  • برقراری ارتباط عالی با دیگران هم پیش، هم بعد و هم در طول تکمیل یک طرح. همکاران را از پیشرفت کار آگاه کنید، از جمله با آن‌ها درباره مواردی که پیشرفت را تسریع یا سد می‌کنند سخن بگویید.
  • خودداری از الزامات پیچیده برای همکاری. دستورالعمل‌های روشن بدهید و پیش از آن که کج‌فهمی‌ها بغرنج و پیچیده شوند، راه و روشی برای روشنگری در نظر بگیرید.

نکته اساسی در این جا آن است که ذهن‌آگاهی می‌تواند مانع ستوه ناشی از باهمستان‌سازی شود. اگر سازندگان باهمستان در ذهن‌آگاهی آموزش ببینند، از هزینه‌های شخصی و بالقوه کار در باهمستان خود آگاه می‌شوند. آن وقت احتمال این که متوجه نشانه‌های ضعف جسمی شوند بیشتر خواهد بود و می‌توانند پیش از آن که وقت، استعداد و امکانات‌شان  تحلیل رود، با اقدام به‌موقع وضع خود را اصلاح کنند.

اکنون که بعضی از خصوصیات اصلی سازندگان باهمستان ذهن‌آگاه را بررسی کردیم و شماری از عوامل عمده گروهی را هم برای این کار برشمردیم، آمادگی داریم تا توجه خود را به این معطوف کنیم که ذهن‌آگاهی را چگونه به وجود آوریم. وقتی که خودمان ذهن‌آگاه شویم، نگرش‌ها و کردارمان به دیگران انگیزه می‌دهد که ذهن‌آگاهانه رفتار کنند؛ حتی اگر مستقیما به آن‌ها یاد نداده باشیم که چنین کنند.

برای بیان دیدگاه خودمان: ذهن‌آگاهی برای سازنده باهمستان یا هر کس دیگر با تمرین و ممارست به وجود می‌آید. به عبارت کلی‌تر، ذهن‌آگاهی یک مهارت است و مانند هر مهارت دیگری با تمرین و تکرار به کسب نتایج بهتر منجر می‌شود. همان طور که اشاره کردیم یکی از بزرگترین جذابیت‌های ذهن‌آگاهی این است که می‌توان آن را در هر زمان و هر مکان تمرین کرد – در هر لحظه از بیداری – اما توانمندی‌های ذهن‌آگاهانه ما اغلب وقتی تقویت می‌شوند که یک تمرین ذهنی منظم را انجام دهیم. در ادامه توضیح بیشتر در این زمینه خواهد آمد.

نقش رهبری ذهن‌آگاه​​

باهمستان‌های ذهن‌آگاه به رهبری نیاز دارند. رهبران باهمستان‌های ذهن‌آگاه در همه سطوح کار رهنمودهایی ارائه می‌دهند. در یک باهمستان ذهن‌آگاه، هر کسی ظرفیت رهبری دارد. اما یک رهبر ذهن‌آگاه به ویژه، بر اشراف بر زمان حال تاکید می‌ورزد. برای زیستن در عین آگاهی، هم رهبران و هم هموندان باید بپذیرند که تمرین‌های ذهن‌آگاهی رسمی و غیررسمی را مرتب انجام بدهند. ویژگی مشترک این تمرین‌ها آن است که تفکرآمیز هستند – به این معنا که آگاهی ما را بر زمان حال متمرکز می‌کنند. بر پایه تعریفی که در راهنمای ذهن‌آگاهی هاروارد آمده، محور این تمرین‌ها را «توجه عمدی به افکار و احساسات بدون قضاوت» تشکیل می‌دهد. این تمرین‌ها همچنین در مجموع به همه جنبه‌های وجود (تن، ذهن، روح و احساسات) همسویی بیشتری می‌بخشند.

نمونه‌هایی از تمرین‌های تفکرآمیز عبارتند از:

  • تمرین‌های ایستا شامل مراقبه، دوری‌گزینی و تمرکز
  • تمرین‌های حرکتی شامل تای‌چی، یوگا و قدم زدن. قدم زدن تفکرآمیز ممکن است به صورت قدم زدن بر مسیری ثابت از جمله در دهلیزی تودردو باشد یا قدم زدن معمولی در فضای باز.
  • تمرین‌های مربوط به فعالیت‌های روزمره زندگی مانند خوردن و ورزش ذهن‌آگاهانه.
  • فعالیت‌های خلاقانه از جمله رنگ‌آمیزی، نقاشی، خاطره نویسی، سرودن شعر و آهنگ‌سازی.
  • تمرین‌های مرکب که در آن‌ها چند فعالیت با هم ادغام می‌شود.

هریک از این تمرین‌ها ممکن است رسمی یا غیررسمی باشد. تمرین‌های رسمی چنان که انتظار می‌رود سازمان‌یافته‌تر هستند و در اوقات مشخصی از روز یا هفته اجرا می‌شوند. یک تمرین رسمی ممکن است ما را آگاه نگه دارد و چارچوبی برای ما به وجود آورد تا در ذهن‌آگاهی فزاینده بمانیم. از سوی دیگر، تمرین‌های تفکرآمیز غیررسمی معمولا در بازه‌های کوتاهی از زمان – معمولا پنج دقیقه یا کمتر – اتفاق می‌افتند و ممکن است که به سادگی با یک درنگ کوتاه انجام شوند – ما از هر کاری که به آن مشغولیم دست می‌کشیم و توجه خود را معطوف به درون‌مان می‌کنیم. این حالت ممکن است زمانی دست دهد که احساس کنیم آرامش‌مان به هم ریخته و یا هر وقت که میل به این کار ناگهان در ما بیدار شود. ممکن است متوجه تنفس خود بشویم، گام‌های خود را بشمریم، چند قدم راه برویم یا اندیشه‌ای را ریشه‌یابی کنیم تا پی ببریم که چه چیز باعث کشمکشی درونی یا بیرونی می‌شود.

چه چیز تمرین‌های تفکرآمیز را بی‌واسطه به ساختن باهمستان پیوند می‌دهد؟ هر یک از این تمرین‌ها، رسمی یا غیررسمی، کمک می‌کند که به افکار، احساسات و اعمال خود در دم بیش از پیش توجه کنیم. آن وقت بهتر می‌توانیم تشخیص دهیم که چگونه انگیزه‌ها و دستورکارهای ما با باهمستان جمعی هم‌سو هستند و یا چقدر تفاوت دارند و احتمال دارد موجب ناسازگاری شوند. این شناخت به ما کمک خواهد که بهتر بتوانیم در باهمستان با دیگران کار کنیم.

چالش‌هایی در راه ساختن باهمستان ذهن‌آگاه​

بیشتر هموندان باهمستان به راستی می‌خواهند که باهمستان آن‌ها رونق بگیرد و تلاش‌های آن‌ها ثمربخش باشد. اما در طول هر مرحله از ساختن باهمستان، هموندان ممکن است احساس کنند که در کارشان انسجام یا یکپارچگی وجود ندارد. ممکن است گروهی که پیش‌تر سرزنده و پرتکاپو بوده اکنون نیروی خود را از دست داده باشد و دچار رکود شود. یا ممکن است گروهی با پیشامدی مواجه شود که تلاش‌های باهمستان را از مسیر خود منحرف کند و اکنون بازگشت به مسیر پیشین برایش دشوار است. این‌ها نمونه‌هایی از چالش‌ها در فرآیند ساخت باهمستان هستند. اگرچه شمار این چالش‌ها کم نیست، ما به اختصار به پنج چالش می‌پردازیم و می‌گوییم که چگونه می‌توان بر هر یک از آن‌ها چیره شد.

  • نبود رهبری قوی و موثر. با تغییر نیازهای باهمستان، ممکن است که میان مهارت‌های رهبری کنونی و مهارت‌های لازم برای هدایت باهمستان به مرحله بعد ناهماهنگی به وجود آید. برای حل این مشکل هموندان باهمستان باید آماده باشند که در صورت نیاز، با استفاده از مهارت‌هایی که دارند و با یافتن راه‌هایی برای یادگیری مهارت‌های ضروری که اکنون مهیا نیست، به عنوان رهبران باهمستان خدمت کنند.
  • شخصیت‌های تسلط‌گرا. در بسیاری از گروه‌ها افرادی پیدا می‌شوند که خیلی زود ایده‌ها را با دیگران در میان می‌گذارند و بعد برای آن‌ها کارزار به راه می‌اندازند. این افراد معمولا بهتر از شنوندگان خود سخن می‌گویند و ممکن است بخواهند که بی‌جهت اختیار امور را در دست بگیرند. برای مقابله با این چالش بهتر است مهارت‌های ارتباط ذهن‌آگاهانه و نظاره‌گری بی‌طرفانه به همه آموزش داده شود و نیز پیش از هر جلسه انتظارات ارتباطی بازبینی شود.
  • کمبود یا نبود شفافیت درباره ارزش‌ها و هدف‌های باهمستان. اگر ارزش‌ها و اهداف باهمستان به روشنی تعریف نشده باشند و حرکتی برنامه‌ریزی شده برای نیل به آن اهداف وجود نداشته باشد، این خطر وجود دارد که باهمستان به رکود دچار شود، به حال خود رها بشود و یا در مسیری قرار بگیرد که بی‌نتیجه است. برای مقابله با این چالش، مواقعی را با  فواصل معین زمانی مشخص کنید تا هموندان باهمستان ارزش‌های گروهی را اصلاح یا از نو تایید کنند، پیشرفتی را که به سوی نیل به اهداف داشته‌اند بسنجند و در صورت نیاز اصلاحاتی صورت دهند.
  • نبود فرآیندهای روشن حل اختلاف. اندکند کسانی که پرداختن به اختلاف و ناسازگاری برایشان کار راحتی باشد. همان طور که اشاره کردیم، اختلافات اغلب نادیده گرفته می‌شوند تا جایی که به مرز انفجار برسند و انسجام گروه از هم بپاشد. برای این که از عهده این چالش برآیید، با فرآیندهای حل اختلافات آشنا بشوید و در راه آموزش هموندان باهمستان در این زمینه سرمایه‌گذاری کنید. هموندان باهمستان را تشویق کنید که در همان مراحل اولیه ناسازگاری‌ها را بشناسند و مشخص کنند و با استفاده از مهارت‌های خود حلشان کنند.
  • نبود شمول‌گرایی و تنوع. وقتی که در باهمستان همه مثل هم باشند، امکان بروز ایستایی و درجا زدن بسیار زیاد است. باهمستان از تنوع تجربیات زندگی برای عبور از چالش‌ها و حل اختلاف‌ها برخوردار نیست. برای چیرگی بر این چالش، با جدیت به دنبال استفاده از هموندانی باشید که دیدگاه‌های متفاوتی دارند، به گروه‌های قومی گوناگون متعلق هستند، به گروه‌های سنی گوناگون تعلق دارند و یا به شکل دیگری معرف گوناگونی و تنوع جمعیتی هستند. نکته اساسی یافتن افرادی است که ارزش‌ها و هدف‌های اصلی مشترک داشته باشند هر چند که دیدگاه‌های آن‌ها در مورد عملی کردن این طرح‌ها یکسان نباشد.