فرم جستجو

بخش ۸. برقراری راه‌های ارتباط با متحدان همیشگی مخالفان

فرض کنیم که شما ترویج‌گر بهداشت و تندرستی هستید و با درمانگاهی محلی همکاری می‌کنید تا برای یک برنامه مربوط به تندرستی نوزادان کمک مالی مردمی فراهم کنید. گروهی که خود را «انجمن مالیات‌دهندگان نگران» (سی تی ا) می‌خواند مخالف شماست و هموندان این گروه باور ندارند که بهای هر نوع خدماتی باید از جیب مردم پرداخت شود. با این حال، در میان گروه‌هایی که معمولا با سی تی ا همراهی می‌کنند، کسانی هستند که حدس می‌زنید ممکن است به طرح تندرستی نوزادان علاقه‌مند باشند.

در کار ترویج‌گری غالبا هر چه پشتیبانی داشته باشید، احساس می‌کنید کم است. می‌‌توانید پشتیبانی احتمالی از کارتان را به شکل دایره‌هایی هم‌مرکز فرض کنید. در درونی‌ترین دایره شما و نزدیک‌ترین و دلسوزترین متحدان شما جای دارند – یعنی گروه هسته‌ای شما. دایره بعدی دربرگیرنده متحدان طبیعی شماست – یعنی افراد و سازمان‌هایی که با شما، باورها و ارزش‌های مشترک دارند و در موقعیتی هستند که از موفقیت ترویج‌گری شما سود می‌برند و یا این موفقیت به تحکیم ارزش‌های آن‌ها کمک می‌کند. دایره سوم شامل کسانی است که بی‌طرف هستند – چون چیزی درباره موضوع نمی‌دانند؛ یا چون مطمئن نیستند که در قبال مسئله چه موضعی باید بگیرند؛ یا به این دلیل که باور دارند موضوع به هیچ شکل ربطی به آن‌ها ندارد.  

احتمال اینکه دو دایره اخیر از آرمان شما پشتیبانی کنند کم‌تر از احتمال پشتیبانی دیگر دایره‌هاست. در دایره چهارم دوستان و متحدان مخالفان شما جای دارند، یعنی کسانی که در قبال مخالفان شما همان موضعی را دارند که متحدان طبیعی شما در قبال شما دارند؛ و بالاخره در آخرین و دور از مرکز‌ترین دایره مخالفان شما قرار دارند، یعنی کسانی که بی‌بروبرگرد علیه چیزی هستند که دلخواه شماست.

با این همه، ترویج‌گران می‌دانند که گاهی دوستان خود را در جاهایی می‌یابید که انتظارش را ندارید. یکی از آن جاها صفوف کسانی است که معمولا در فعالیت‌های ترویج‌گری همسو با مخالفان شما هستند. دست زدن به اقدام مستقیم – که موضوع این فصل است – شاید به این معنا باشد که با دوستان مخالفان خود تماس بگیرید. این بخش درباره ایجاد و حفظ ارتباط با بعضی از این گونه افراد است؛ درباره کنش‌هایی است که شاید به روابطی دوستانه و پیوندهایی منجر شود که به نظر نامحتمل می‌آیند. در این بخش خواهیم دید که برقراری چنین پیوندهایی عملا مستلزم چیست؛ چرا خواهان این روابط هستیم و این هدف را چگونه محقق می‌کنیم.

برقراری پیوند با دوستان همیشگی مخالفان چیست؟

دوستان همیشگی مخالفان کسانی هستند که انتظار می‌رود طرف مخالفان شما را بگیرند و/یا برای حصول نتایجی بکوشند که دلخواه مخالفان شما باشند. همه نظرات آن‌ها لزوما با نظرات مخالفان شما منطبق نیست، اما آنقدر همانند هستند که شاید شما در اغلب موارد آن‌ها را دوست و متحد یکدیگر تلقی کنید.

با این حال، وقتی می‌گوییم «اغلب موارد» هنوز جای زیادی برای احتمالات دیگر باقی است. بسیاری از شهروندان سالمند، به‌ویژه کسانی که متکی به درآمدهای ثابت هستند، غالبا در همان جبهه‌ای قرار می‌گیرند که مخالفان مالیات‌های جدید و افزایش بودجه آموزشی در آن قرار دارند. اما اگر همین سالمندان نوه‌های مدرسه‌رو داشته باشند، شاید موضوع را جور دیگری ببینند و طور دیگری عمل کنند. با این همه، محافظه‌کاران مالی شاید مایل باشند از حرکت‌های پیشگامانه اجتماعی کم‌وبیش لیبرال حمایت کنند. محافظه‌کاران کاتولیک هم که شاید مخالف مطالبات اجتماعی چون دسترس‌پذیری روش‌های پیشگیری از بارداری باشند، ممکن است به دلایل مذهبی با مجازات اعدام نیز مخالف باشند. به عبارت دیگر، وجود دوستان «همیشگی» بستگی به موقعیت‌های «همیشگی» دارد. ممکن است که اشخاص یا گروه‌ها بر اثر بعضی مواضع سیاسی مخالفان شما از آن‌ها دلسرد یا رویگردان شوند. برای مثال، زنان جمهوریخواه میانه‌رو غالبا با مواضع حزب خود درباره حق انتخاب زنان برای سقط‌ جنین مخالف هستند. بسیاری از شکارچیان شاید برای اعتراض به مقررات مربوط به داشتن اسلحه به نیروهای محافظه‌کار بپیوندند، اما وقتی موضوع حفاظت از محیط‌ زیست در میان باشد از آن‌ها فاصله بگیرند.

نکته دیگر این است که مردم همزمان با رشد فکری و عاطفی، کسب اطلاعات و تجربیات بیش‌تر و/یا رویارویی با موقعیت‌های همواره پیچیده‌تر در زندگی، دیدگاه‌ها و عقاید خود را تغییر می‌دهند. یکی از مقالات کتاب کارکردن نوشته استادز ترکل زندگی‌نامه مردی را بازگو می‌کند که در گذشته هموند گروه کوکلاکس کلان بود و بعد بر اثر تماس با سیاهپوستان و شناخت اندیشه‌های پیشرفته‌تر، تفکر نژادپرستانه و راستگرایی افراطی خود را کنار می‌گذارد و سرانجام به یکی از سازمان‌دهندگان اتحادیه‌های صنفی تبدیل می‌شود.

منظور از برقراری پیوندهای ارتباطی دقیقا همین است و نه چیزی دیگر: فراهم کردن وسیله و راهی برای گفتگو با کسانی که ممکن است در مورد بسیاری مسائل نگرشی متفاوت از نگرش شما داشته باشند. هدف شما، تقریبا بی‌تردید این است که اتحادی احتمالی یا دست‌ کم رابطه‌ای دوستانه با آن‌ها به وجود آورید. اما شروع کار فقط همین برقرار کردن ارتباط است.

برقراری ارتباط ممکن است به هیچ امر قطعی منجر نشود: ممکن است که فقط روزنه‌ای را باز کند که بتوانید گه‌گاه از طریق آن با طرف مقابل گفت‌وگو کنید، یا راهی را برای دسترسی به طرف مقابل در مواقع مهم و ضروری به وجود آورد. برای مثال، لیندون جانسون مبتکر «تلفن سرخ» بود، که منظور از آن خط ارتباطی میان رهبران وقت آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی بود تا بتوانند در مواقع حساس و ضروری، از اوج‌گیری خصومت‌های میان دو کشور جلوگیری کنند و دنیا را از بروز همه‌سوزی هسته‌ای در امان نگه دارند. جانسون و رئیس‌جمهورهای بعدی آمریکا واقعا هم چند بار از این خط تلفنی استفاده کردند.

تماس و ارتباط ممکن است به دوستی و اتحاد منجر بشود یا نشود، اما در هر حال گامی مهم است. امکانی به وجود می‌آورد که بتوانید با طرف مقابل مواردی برای توافق و اتحاد بیابید؛ و به جای آنکه «مخالفان» ناشناس یا بدتر از آن «دشمنان» هم باشید، به عنوان دو انسان که می‌کوشند کاری را که درست می‌دانند انجام دهند به هم نزدیک شوید.

چرا با دوستان همیشگی مخالفان ارتباط برقرار کنید؟

همانطور که به روشنی در بالا گفته شد، ارتباط اولین گام برای شناخت و تغییر احتمالی است. اگر یگانه ارتباطی که میان افراد یا گروه‌ها وجود دارد دشنام دادن یا مجادله بر سر اختلافات باشد، آن دو طرف به جای گفتگو با هم عقده‌گشایی کرده‌اند. لازمه ارتباط واقعی این است که سخنان طرف مقابل را بشنوید، در دیدگاه‌هایش تامل کنید و او را به عنوان انسان بپذیرید.

وقتی پیوندهای ارتباطی را برقرار کردید می‌توانید از آن‌ها برای هدف‌های گوناگون عملی، سیاسی و شخصی استفاده کنید، از جمله:

۱. برای برطرف کردن سوءتفاهم‌ها؛ سوءتفاهم‌ها ممکن است به چند شکل بروز کنند:

  • اطلاعات نادرست و شایعه. یک نفر ممکن است دانسته یا ندانسته اطلاعات یا شایعات غلطی را درباره شما یا موضوع فعالیتتان به گوش دیگران برساند؛ و یا شاید رسانه‌ها موضوعی را به اشتباه منتشر کنند. در هر دو مورد باید در اسرع وقت اشتباه را تصحیح کرد. وجود یک خط ارتباط مستقیم انجام این کار را آسان‌تر و راحت‌تر می‌کند.
  • خطا در داوری. شما یا طرف مقابلتان ممکن است که بدون تامل سخنی در انظار بگویید یا کاری بکنید که طرف دیگر را به خشم آورد یا بر او تاثیری منفی داشته باشد. اگر پس از این اتفاق بی‌درنگ با طرف دیگر تماس بگیرید و توضیح بدهید، شاید بتوانید شرایط را آرام کنید و از بحران جلوگیری کنید.
  • تفسیر نادرست. شاید شما یا طرف مقابلتان سخنی را که طرف دیگر گفته و یا کاری را که انجام داده است بد فهمیده و بد برداشت کرده است. وجود ارتباط کمک می‌کند که موضوع را توضیح بدهید و روشن کنید.
  • کمبود اطلاعات. فعالیت‌ها و فرضیات شما ممکن است برای کسی دیگر که اطلاعات شما را در اختیار ندارد بی‌معنا باشد.
  • بحرانی واقعی در ارتباط.

یکی از کارمندان شما را اخیر به دلیل ارتکاب جرمی در ارتباط با نفرت‌پراکنی علیه یهودیان دستگیر کرده‌اند. برای واکنش به این موضوع فرصت اندکی در اختیار دارید و اگر دیر بجنبید باهمستان می‌شورد و سازمان شما را به تبعیض، نژادپرستی و خدا می‌داند چه چیزهای دیگر متهم خواهد کرد. شما بیانیه‌ای منتشر می‌کنید و به روشنی اعلام می‌کنید که سیاست سازمانتان در تضاد کامل با چیزی است که روی داده است. سپس با سازمانی یهودی که به طور معمول از متحدان مخالفان شماست تماس می‌گیرید تا مراتب تاسف خود را برای این پیشامد صادقانه ابراز کنید و پوزش بخواهید که ندانسته کسی را استخدام کرده‌اید و با او همکاری کرده‌اید که چنین جرمی از او سر می‌زند. ابراز تمایل می‌کنید که برای افزایش تفاهم و احترام برای ناهمگونی نژادی و قومی با آن سازمان دیگر همکاری کنید.

رفتار شما در این مورد هم نشان‌دهنده نزاکت معمول است – کاری را می‌کنید که در هر حال باید انجام بدهید – و هم حاکی از کاردانی شماست. این کار راهی را برای ارتباط با سازمان دیگر می‌گشاید؛ فرصتی را برای آن سازمان فراهم می‌کند که رد کردنش به آسانی توجیه‌پذیر نیست و فرصتی هم در اختیار شما می‌گذارد تا هم حسن نیت خود را نشان دهید و هم فاصله خود را از جرمی که کارمند شما مرتکب شده، به آن‌ها نشان دهید. این برای شما فرصتی است تا بحرانی را به موقعیتی مثبت تبدیل کنید.

۲. منطقی است که در هر جای ممکن به دنبال دوست و هم‌پیمان باشید. اگر با متحدان همیشگی مخالفان خود در مورد این موضوع اشتراک نظرهایی دارید، در این صورت چه بسا آن‌ها متحدان شما هم هستند یا باشند، یا دست‌ کم در این مورد فعلی باشند. نخستین گام به سوی هر اتحادی برقراری ارتباط است.

۳. اگر با متحدان مخالفان خود در گفت‌وگو هستید، ممکن است که با سست کردن پایه قدرت مخالفان به تضعیفشان کمک کنید. با برقراری ارتباط با دوستان مخالفان خود، احتمال دارد که بتوانید آن‌ها را به موضع خود نزدیک کنید و به این ترتیب شاید مخالفان را از حمایتی که پیش‌تر تکیه‌گاهشان بوده است محروم کنید. این به آن معنا نیست که ممکن است دوستان مخالفان خود را «به کیش خود درآورید»، اما شاید بتوانید کاری کنید که مواضع شما را آسان‌تر درک کنند و محترم بشمارند و دست‌ کم گه‌گاه با این مواضع موافق باشند. در گذشته و پیش از برقراری ارتباط شما با این عده، مخالفانتان شاید می‌توانستند به طور قاطع به مخالفت این افراد با موضع‌گیری‌های شما امیدوار باشند، ولی حالا آن قطعیت از میان رفته است.

۴. بر همین اساس می‌توانید دامنه قدرت خود را گسترش دهید. اگر بتوانید هر از گاهی دوستان و متحدان مخالفان خود را متقاعد کنید که از موضع شما پشتیبانی کنند، در مقایسه با گذشته از پشتیبانی بیش‌تری برخوردار خواهید بود.

۵. دوستان مخالفان ممکن است شما را به افراد و گروه‌هایی نزدیک کنند که به شکل دیگری به آن‌ها دسترسی ندارید. ممکن است که بتوانید با روابطی که به وجود آورده‌اید، شبکه ارتباطی خود را گسترده‌تر کنید.

۶. احتمال دارد که بتوانید دیدگاه مخالفان را از طریق دوستان آن‌ها در نهایت به موضع خود نزدیک کنید. اگر مخالفان شما استدلال‌های شما را از زبان دوستانشان بشنوند، ممکن است تمایل آن‌ها به شنیدن بیش‌تر شود و چه بسا منطق سخنان شما را دریابند. (این موضوع شاید به صورت برعکس هم رخ دهد و شما خود را در شرایطی ببینید که با بعضی از استدلال‌های مخالفان خود موافق شوید.)

در موارد فوق، فرض بر این است که شما و مخالفانتان بر پایه اختلاف نظرهایی در مورد روش‌ها و اولویت‌ها با یکدیگر مخالف هستید. اگر تلاش شما این باشد که مخالفان را از فعالیت‌هایی  که به هزینه دیگران برای نفع شخصی یا سازمانی انجام می‌دهند بازبدارید و یا اگر آن‌ها دانسته و آگاهانه دیگران را به خطر می‌اندازند و به دیگران آسیب می‌رسانند (مثلا دانسته با فضولات صنعتی منابع آبی را سمی می‌کنند)، بعید است که شما یا آن‌ها بتوانید یکدیگر را متقاعد کنید.  

در این موارد همچنین فرض شده که عدم توافق شما یک دعوای اخلاقی نیست. در کتاب دعوای اخلاقی، نویسندگان این اثر، یعنی دابلیو بارنت پیرس و استفن دابلیو لیتلجان، توضیح می‌دهند که وقتی دعواها مبتنی بر اصول ریشه‌دار اخلاقی یا دینی باشد، چه روی می‌دهد. این نوع دعواها را نمی‌توان با توسل به منطق یا میانجیگری یا دیگر روش‌های معمول برای حل‌ اختلافات پایان داد.  گاهی راه‌هایی برای نادیده گرفتن، دور زدن یا فراتر رفتن از اختلافات وجود دارد (اگر دو طرف حسن‌ نیت داشته باشند)، اما راهی برای از میان برداشتن آن‌ها نیست. مثلا احتمال ندارد که فردی چون اسامه بن لادن ناگهان راجع به جایگاه اخلاقی ایالات متحده آمریکا تغییر عقیده بدهد – یا برعکس.

۷. ارتباط ممکن است که به هم‌پیمانی‌هایی در آینده منجر بشود و شاید هم به رابطه‌ای کاملا تازه با بعضی از دوستان همیشگی مخالفان شما. اگر در مورد یک موضوع با کسی هم‌پیمان شوید، دری گشوده می‌شود برای همکاری‌های دیگر در آینده و در این حالت یاری‌رسانی متقابل و همکاری آسان‌تر و آسان‌تر می‌شود.

چرا ممکن است که نخواهید با متحدان همیشگی مخالفان خود تماس بگیرید؟ با توجه به همه دلایل خوبی که برای برقراری ارتباط با آن‌ها گفته شد، آیا دلایلی هم هست که نخواهید این تماس صورت بگیرد؟ در واقع چنین دلایلی وجود دارد و شما هم باید آن‌ها را در نظر بگیرید.

اگر اکنون از پشتیبانی لازم برای رسیدن به هدف‌های خود برخوردار هستید، شاید دست‌ کم حالا نیازی نباشد که با این عده ارتباط برقرار کنید.

  • ممکن است که این کار مانع از آن شود که حمایت افراد بی‌طرف را به دست آورید؛ در حالی که احتمال پیوستن بی‌طرف‌ها به فعالیت‌های شما بسیار بیش‌تر از آن است که متحدان مخالفان شما از کارتان پشتیبانی کنند.
  • ممکن است هزینه زیادی در بر داشته باشد. بعضی از متحدان و دوستان کنونی ممکن است آنقدر اعتراض کنند که شما حمایت آن‌ها را از دست بدهید.
  • ممکن است ناگزیر شوید که زمان بسیار و منابع فراوانی را صرف این کار کنید. برقراری ارتباط با متحدانِ مخالفان ممکن است فرآیندی طولانی و حساس باشد و امکان دارد که نتوانید از عهده این کار برآیید.
  • ممکن است این کار پرخطر یا نامحتمل باشد. احتمال دارد که این افراد در موضع‌گیری‌های خود بسیار سرسخت باشند و میزان تلاشی که برای تغییر دیدگاه آن‌ها لازم است، شاید باورنکردنی باشد.

اگر در مورد ترویج‌گری شما پای یک یا چند دلیل از دلایل فوق در میان است، شاید برقراری تماس در موقعیت کنونی طرح مناسبی نباشد. این به آن معنا نیست که نتوانید در موقعیتی دیگر این طرح را دنبال کنید؛ بلکه به این معناست که اگر در شرایط فعلی توان خود را صرف کار دیگری کنید سودمندتر است.

چگونه با متحدان همیشگی مخالفان خود پیوندهای ارتباطی برقرار می‌کنید؟

رهنمودهای گام به گام زیر غالبا سودمند هستند، به‌ویژه وقتی که با افراد مورد نظر هیچ‌ گونه تماس و آشنایی نداشته‌اید. با این حال در بسیاری موارد شاید منطقی‌تر باشد که گوشی تلفن را بردارید و به کسی که برای تماس مناسب است، زنگ بزنید و بگویید: «سلام، نمی‌دانم که امکان دارد همدیگر را ببینیم. مسائلی هست که عقل حکم می‌کند درباره‌شان با هم گفتگو کنیم.» آنچنان خود را دل‌مشغول رهنمودها و تشریفات نکنید که در موقعیتی مناسب از تاثیر یک تماس شخصی مستقیم غافل شوید.

وقتی تصمیم گرفتید که زمینه ارتباط را با بعضی از متحدان مخالفان خود ایجاد کنید، چه رویکردی در پیش می‌گیرید؟ اولین تماس را چگونه برقرار می‌کنید؟ چه کسی باید این کار را انجام دهد و چه وقت؟ این‌ها پرسش‌هایی است که با واکاوی گام به گام رهنمودهایی که در موقعیت‌های گوناگون به کار می‌آیند اما به ویژه در این مورد مناسب هستند، در زیر بررسی خواهیم کرد.

بازیگران را بشناسید​

هر چه بیش‌تر مخالفان خود را و کسانی را که می‌خواهید با آن‌ها تماس بگیرید بشناسید، احتمال موفقیت شما در برقراری ارتباط با آن‌ها و احتمال اینکه از اشتباهات بی‌دلیل اجتناب کنید بیش‌تر می‌شود.

  • نخست مخالفان خود را بشناسید. آیا دقیقا می‌دانید آن‌ها چه کسانی هستند یا صرفا تصور می‌کنید که افراد یا گروه‌هایی خاص با شما مخالفت خواهند کرد چون منطقی به نظر می‌رسد که مخالفت کنند؟ فرضیات بی‌پایه نسازید – اگر مطمئن نیستید تحقیق کنید و جواب را پیدا کنید. چرا آن‌ها مخالف شما هستند؟ آیا مواضع آن‌ها مبتنی بر اصول ریشه‌دار (و کم و بیش تغییرناپذیر) اخلاقی یا دینی است؟ یا مبتنی بر یکی از این عوامل است: نفع شخصی، سیاست، مرام و مسلک، شواهد آشکار، تنگ‌نظری و بخل در قبال گروه‌هایی خاص، یا باورهایی درباره این که چه چیز برای مردم موثرترین است یا بیش از همه به مصلحت مردم است؟
  • متحدان همیشگی مخالفان خود را شناسایی کنید. آیا این‌ها افراد و گروه‌هایی هستند که در گذشته با مخالفان شما به توافق رسیده‌اند و یا فقط از نظر ظاهر و در طرز فکر همانند یکدیگرند؟ در زمینه مسائلی که شما دنبال می‌کنید و در کنشگری چه پیشینه‌ای دارند؟ آیا موضوع یا مواردی هست که در خصوص آن‌ها با مخالفان شما هم‌عقیده نباشند یا احتمالا مخالف باشند؟
  • ببینید که در میان دوستان معمول مخالفان شما چه کسانی ممکن است به برقراری ارتباط با شما روی خوش نشان بدهند. این عده ممکن است اشخاص یا گروه‌هایی باشند که در زمینه ایده‌ها و اندیشه تمایل به گفتگو دارند و هدف اصلی آن‌ها این است که کاری به انجام برسد (حتی اگر در خصوص بهترین راه ممکن برای انجام آن با شما هم‌عقیده نباشند). این‌ها چه بسا کسانی باشند که در بعضی زمینه‌ها با آن‌ها اشتراک‌ نظر داشته باشید، یا کسانی باشند که در مورد بعضی مسائل با مخالفان شما اختلاف نظر دارند (به یاد بیاورند نمونه زنان جمهوری‌خواهی را که طرفدار حق انتخاب برای سقط جنین بودند).
  • در درون سازمان‌ها، افراد یا گروه‌هایی را که در وهله اول باید با آن‌ها تماس بگیرید شناسایی کنید. وقتی می‌خواهید به فردی نزدیک شوید ببینید که آیا امکان تماس مستقیم با او وجود دارد و یا باید از طریق یک دستیار یا معاون با او تماس بگیرید. وقتی با یک شرکت یا سازمان بزرگ سروکار دارید ببینید که در بخش مورد نظر شما چه کسی زمام امور را در دست دارد. در یک سازمان کوچک‌تر، ببینید که فرد مناسب برای تماس کیست – آیا مدیر سازمان است؟ رئیس هیات مدیره است؟ متصدی پذیرش است؟ (گمان نکنید که این مورد آخر برای مزاح گفته شده: در بسیاری از سازمان‌ها، کارکنان ستاد پشتیبانی در حکم دروازه‌بانان سازمان هستند و واقعا آن‌ها تعیین می‌کنند که پیام‌های چه کسانی به سازمان منتقل شود.)
  • دوستان خود را شناسایی کنید. بازهم تاکید می‌شود که چیزی را مسلم فرض نکنید و هیچ‌ کس را دست‌کم نگیرید. ممکن است که مخالفان شما هم در حال برقراری ارتباط باشند. حتی وقتی مطمئن هستید که بعضی افراد و سازمان‌ها از شما پشتیبانی خواهند کرد، از آن‌ها بخواهید که به فعالیت‌های شما بپیوندند. آن‌ها را در برنامه‌ریزی و نشست‌های تعیین راهبرد راه دهید و روابط خود را با آن‌ها حفظ کنید.

از زمان به سود خود بهره‌برداری کنید​

همانطور که در بذله‌گویی زمان‌سنجی نقش مهمی ایفا می‌کند، در برقراری ارتباط با دیگران هم‌زمان نقشی تعیین‌کننده دارد. اگر سر بزنگاه و در وقت مناسب با افراد تماس بگیرید، احتمال اینکه بتوانید ارتباطی درازمدت با آن‌ها برقرار کنید بیش‌تر است.

گاهی این سر بزنگاه در اختیار شما نیست. مثلا اگر بدانید فردی که می‌خواهید با او تماس بگیرید هم اکنون مطلع شده که دخترش با مدارج عالی فارغ‌التحصیل شده، و یا سازمانی که می‌کوشید با آن ارتباط برقرار کنید همین تازگی کمک مالی چشمگیری دریافت کرده است، بدانید که برای برقراری ارتباط احتمالا حالا زمان مناسبی است. اما همیشه این امکان نیست که از این گونه موارد مطلع شوید – ممکن است که بخت با شما یار باشد و یا ممکن است بداقبال باشید و در روزی تماس بگیرید که اسکار، موش دست‌آموز اداره، از قفسش بیرون آمده و همه پرونده‌ها را جویده و خورده باشد.

با این حال در بحث زمان‌سنجی بعضی جنبه‌های موضوع را می‌توان مهار کرد. در زیر با فهرستی از مواقع به‌ویژه مناسب برای اقدام به برقراری ارتباط آشنا می‌شوید:

  • وقتی که طرف مقابل با شما تماس می‌گیرد. فقط در صورتی که دلیل محکمی داشته باشید مبنی بر اینکه ممکن است حقه‌ای در کار باشد (که در اغلب موارد چنین چیزی بعید است) می‌توانید دست رد به سینه‌شان بزنید، در غیر این صورت فرصت خوبی است.
  • وقتی می‌دانید که آن فرد یا گروه ممکن است با آرمان یا دیدگاه شما موافق باشد. مثلا شاید از دوستی مشترک شنیده‌ باشید که چنین است؛ یا بیانیه‌ای منتشر شده؛ یا طرف کوشیده در این زمینه از شما پرس‌وجو کند – یا به هر طریق دیگر که از این موضوع باخبر شده‌اید، فرصت را از دست ندهید.
  • وقتی مخالفان شما کاری کرده‌اند که باعث رنجش و روگردانی یک یا چند نفر از متحدان همیشگی آن‌ها شده است. اگر مخالفان خطایی کرده‌اند (مثلا با صدور بیانیه‌ای علیه مهاجران، رای‌دهندگان اسپانیایی‌زبان را به خشم آورده‌اند)، ممکن است که بتوانید از این فرصت به سود آرمان خود استفاده کنید.
  • وقتی که از وجود فرد مناسبی برای تماس باخبر شده‌اید یا چنین کسی به تازگی به آن جبهه پیوسته است. برای مثال، همسر یکی از اعضای هیا‌ت مدیره شما به تازگی به هیا‌ت مدیره سازمانی که مخالف شماست پیوسته است، و یا برعکس.
  • وقتی چیزی برای پیشنهاد دارید یا می‌توانید لطفی در حقشان بکنید. شاید بتوانید به شکلی به طرف مقابل کمک کنید، یا ممکن است اطلاعات مهمی داشته باشید که بخواهید در اختیارشان بگذارید (برای مثال، قصد انتشار بیانیه‌ای را دارید و می‌خواهید پیشاپیش آن‌ها را مطلع کنید تا غافلگیر نشوند؛ و یا خبری در مورد یک کمک مالی آتی دارید). اگر آن‌ها از شما چیزی بپرسند – هر چند احتمالش کم است – شاید باز هم فرصتی به همان اندازه مناسب برای برقراری ارتباط باشد.
  • وقتی مطلب خاصی را دارید که می‌خواهید با آن‌ها در میان بگذارید. مثلا اگر لازم باشد که سوءتفاهمی را برطرف کنید؛ اطلاعات غلطی را اصلاح کنید و یا اطلاعات تازه‌ای را به آن‌ها برسانید و جز آن. در این موارد بهانه بسیار خوبی برای تماس دارید.

در آغاز یک طرح پیشگامانه. بسته به شرایط پیش‌رو، ممکن است بخواهید که علاقه یک یا چند نفر از متحدان مخالفان خود را به طرح پیشگامانه خود جلب کنید. اگر چنین باشد، بهترین زمان برای این منظور درست در شروع کار است، تا آن‌ها بتوانند در طرح و برنامه‌ریزی فعالیت‌ها مشارکت کنند و تا اندازه‌ای متولی کار شوند. این کار باعث می‌شود که آن‌ها شرکای تمام‌عیار شما شوند و احتمال اینکه در نیمه راه تغییر عقیده بدهند کم می‌شود.

مشخص کنید که چه کسی تماس اولیه را برقرار کند

اولین تماس ممکن است به معنی اولین گفت‌وگو میان دو طرف باشد یا نباشد. هدف از آن غالبا برقراری اولین ارتباط مهم میان دو طرف است. فردی که با او تماس اولیه را برقرار می‌کنید شاید از اعتبار و مهارت‌های لازم برای یک دیدار اولیه موفقیت‌آمیز برخوردار نباشد.

بعضی ملاحظات برای انتخاب کسی که اولین تماس را برقرار کند

  • در سازمان خود یا از میان دوستان و متحدانتان کسانی را شناسایی کنید که پیوندهایی مستقیم – اعم از خانوادگی، اجتماعی، حرفه‌ای، سیاسی، باهمستانی – با افراد و گروهایی دارند که می‌خواهید با آن‌ها تماس بگیرید، سپس ببینید که از این میان چه کسی مایل است برای تماس قدم بردارد.

در این مورد هم مانند بسیاری از موارد مربوط به فعالیت ترویج‌گری، بهترین رویکرد کم‌وبیش همیشه شخصی است. مردم به کسانی که می‌شناسند و اعتماد دارند با اشتیاق بیش‌تری واکنش نشان می‌دهند. اگر بتوانید در میان کسانی که امیدوارید با آن‌ها ارتباط برقرار کنید، آشنایی شخصی پیدا کنید – مثلا کسی که فرزندانش با فرزندان شما فوتبال بازی می‌کرده‌اند، دخترخاله همسرتان، یکی از هموندان هیات امنای باهمستان، یک نفر که شما غالبا او را در نشست‌های کاری خود دیده‌اید – برقراری تماس اولیه بسیار آسان‌تر خواهد شد.

  • اگر هیچ ارتباط مستقیم و شخصی وجود ندارد ( که در یک باهمستان کوچک تا حدی نامحتمل، اما در باهمستانی بزرگ‌تر کاملا ممکن است) شاید بهترین گزینه این باشد که از یک میانجی بی‌طرف که هر دو طرف او را می‌شناسند استفاده کنید. این فرد کم‌وبیش هر کسی می‌تواند باشد – مدیر سازمان یونایتد وی، دندانپزشکی که هر دو طرف به او مراجعه می‌کنند، مدیر دبستانی که بچه‌های هر دو طرف در آن درس می‌خوانند، دوستی مشترک.
  • وقتی که حتی فرد میانجی هم در کار نیست، ناگزیر خواهید بود «بدون آشنایی» پیشقدم شوید و با فردی یا نماینده گروهی که مورد نظرتان است تماس بگیرید. هر کس که این کار را انجام می‌دهد باید با این رویکرد راحت باشد و در تعامل با کسانی که نمی‌شناسد معذب نباشد. به همین دلیل کم‌روترین فرد گروه خود را برای این کار انتخاب نکنید؛ همچنین ناسازگارترین یا پرخاشگرترین افراد گروه هم برای این کار مناسب نیستند. (اگر خودتان هم چنین خصوصیاتی دارید، برای این کار داوطلب نشوید.)
  • اگر با فردی در سازمانی بزرگ تماس می‌گیرید، یا با شخصی در حد نماینده مجلس یا مدیرعامل یک شرکت بزرگ – یا وزیر دولت مرکزی – اولین کسی که با او سخن خواهید گفت احتمالا یک دستیار یا مشاور خواهد بود. این افراد ممکن است خودشان برای برقراری ارتباط و تماس مهم باشند؛ زیرا در تماس مستقیم با فرد اصلی هستند و چه بسا تصمیم‌گیرنده و طرف مشورت باشند. این سیاست که با دستیاران، منشی‌ها و دیگران همواره خوش‌برخورد و مودب باشید هم نشان‌دهنده نزاکت شماست و هم عاقلانه است؛ اگر می‌خواهید به درون ساختمانی راه پیدا کنید، به دربان‌های آن توهین نکنید.

این نکته هم مطرح است که تا چه حد بخواهید زرنگی کنید. مثلا معمولا اگر بتوانید در مکانی حاضر شوید که می‌دانید طرف مقابل آنجا خواهد بود می‌توانید با او دیدار کنید – در یک نشست یا محل کسب‌وکار – و یا در فعالیت‌هایی شرکت کنید که می‌دانید او هم در آن‌ها مشارکت خواهد داشت – مثلا افتتاحیه یک نمایشگاه هنری یا یک دیدار ورزشی.

نکته دیگر مربوط به مناسبت اولین تماس است. اگر میانجی در کار باشد یک راه پیش روی او این است که از شما و طرف مقابلتان دعوت کند که در یک رویداد یا فعالیت اجتماعی شرکت کنید تا به طور رسمی به هم معرفی شوید. این موقعیت ممکن است یک ضیافت رسمی شام باشد یا یک بازی دوستانه بسکتبال. (این نوع دیدار به مراتب موجه‌تر از دیداری «عمدا تصادفی» خواهد بود.) پرسش اصلی این است که موثرترین راه برای دیدار و تدارک گفتگویی واقعی چیست.

مشخص کنید که در اولین تماس واقعی میان دو طرف چه کسی نماینده شما خواهد بود.

بعضی ملاحظات که هنگام گزینش نماینده‌ای (یک فرد یا گروه کوچک) برای شرکت در اولین تماس مهم – که معمولا دیداری رودررو است – باید در نظر بگیرید:

  • مهارت‌های میان‌فردی و ارتباطی. نماینده یا نمایندگان شما باید قدرت کلام داشته باشند و راحت گفتگو کنند و بتوانند واقعا با دیگران ارتباط برقرار کنند. چنین فردی باید شنونده خوب و گوینده دقیق و مسلطی باشد. شاید مهم‌تر از همه این است که او بتواند تنش را خنثی کند و کاری کند که افراد در حضورش راحت باشند.

حتی اگر اولین ارتباط مهم شما کتبی باشد باز داشتن همین مهارت‌ها ضروری است. تفاوت کار فقط در این است که نماینده شما باید مهارت‌های نگارشی کافی را داشته باشد تا بتواند بر مخاطب خود همان تاثیری را بگذارد که در دیدار رودررو می‌گذاشت.

پیشینه و اطلاعات. اگر گفتگو مربوط به آرمان یا فعالیت ترویج‌گری شما باشد نماینده‌تان باید هم از تمام ریزه‌کاری‌های طرح خوب آگاه باشد و هم نمای کلی کار را خوب بشناسد. او باید از ریز به ریز اوضاع آگاه باشد، پژوهش‌هایی که تاییدکننده موضع‌گیری شماست را خوانده باشد، استدلال‌های موجود در دفاع از ترویج‌گری شما را بداند و بتواند به استدلال‌های مخالفان به خوبی پاسخ دهد.

  • سازگاری. به چنین جلسه‌ای یک نظریه‌پرداز نفرستید، منظور این است که او نباید کسی باشد که آنقدر به حقانیت موضع شما باور دارد که حاضر نیست ایده‌های خوبی را که همسو با مواضع شما نیستند بشنود؛ یا حاضر نیست اذعان کند که حتی بعضی از استدلال‌هایی که با آن‌ها مخالف است برای کسانی که دیدگاهی متفاوت دارند مهم به شمار می‌روند. در روابط انسانی به طور کلی، و به ویژه در این نوع ارتباط، سازگاری و انعطاف‌پذیری عاملی اساسی است.

اگر گفتگو مربوط به آرمان یا فعالیت ترویج‌گری شما باشد نماینده‌تان باید هم از تمام ریزه‌کاری‌های طرح خوب آگاه باشد و هم نمای کلی کار را خوب بشناسد. او باید از ریز به ریز اوضاع آگاه باشد، پژوهش‌هایی که تاییدکننده موضع‌گیری شماست را خوانده باشد، استدلال‌های موجود در دفاع از ترویج‌گری شما را بداند و بتواند به استدلال‌های مخالفان به خوبی پاسخ دهد.

سازگاری به این معنا نیست که ناگزیر باشید با دلایل طرف مقابل خود موافقت کنید. اما باید آماده و علاقه‌مند باشید دلایلی را که برای دفاع از دیدگاه مخالفان شما بیان می‌شود درک کنید و به آن‌ها توجه نشان دهید؛ و در ضمن به راهکارهایی بیندیشید تا اختلاف‌عقیده‌های مطرح در آن استدلال‌ها را حل و فصل کنید.

برای مثال، بعضی از منتقدان اصلاح برنامه تامین اجتماعی آمریکا سخت خشمگین شدند وقتی این ایده مطرح شد که مستمری‌بگیران تامین اجتماعی به ازای مزایای دریافتی کار کنند و خدمات باهمستانی انجام دهند. اما بسیاری از مستمری‌بگیران خودشان موضوع کار یا خدمت باهمستانی را به عنوان فرصتی برای یادگیری مهارت‌ها و ورود به بازار کار تلقی کردند. از همین رو، بهتر بود که منتقدان از خدمات پشتیبانی برای افراد حمایت می‌کردند – خدماتی چون نگهداری از کودکان آن‌ها، آموزش کاریابی و غیره – تا مستمری‌بگیران بتوانند کارهای محول شده به آن‌ها را خوب انجام بدهند و با ورود به بازار کار از دریافت مستمری بی‌نیاز شوند.

  • جایگاه. در بعضی موارد باید به جایگاه نماینده‌ای که می‌فرستید هم توجه کنید. مثلا اگر طرفی که می‌کوشید با او ارتباط برقرار کنید مدیرعامل یک شرکت بزرگ است یا یک سناتور آمریکایی است، این شخص انتظار دارد که طرف صحبت او کسی باشد که از طرف سازمان سخن بگوید – مثلا در سطح مدیر، رئیس هیات مدیره، یک کارگروه. گذشته از این، اگر قرار باشد که در دیدار یا گفت‌وگوی اولیه، تصمیم‌هایی گرفته شود یا قول و قرارهایی گذاشته شود – یا حتی پیشنهاد داده شود – فردی که در جلسه حاضر است باید از اختیارات کافی برای این کار برخوردار باشد.

اگر شما سازمانی یا گروهی مشترک باشید، این موضوع شاید بی‌ارتباط باشد و یا مرتبط محسوب شود. به هر حال باید با دقت به قدرت و مسئولیت طرف مقابل توجه کنید – این موضوع فقط در حالی ممکن است مهم نباشد که شما با انتخاب نوع نمایندگان خود بخواهید پیامی را درباره اصول و اعتقادات خود بیان کرده باشید – که ممکن است کاملا هم مناسب باشد. اما اگر مدیرعامل یک شرکت فقط در صورتی شما را جدی بگیرد که نماینده‌ای با القاب و عناوین چشمگیر به جلسه بفرستید، در آن صورت شاید – دست‌کم در مراحل اولیه – باید به این شرط تن در بدهید. در هر حال، نماینده شما باید کسی باشد که بتواند از طرف سازمان سخن بگوید، یا دست‌کم تا اندازه‌ای چنین کند. (از طرف دیگر، هر کسی در یک سازمان گروهی بر حسب تعریف، عضو هیات مدیره محسوب می‌شود…)

  • آشنایی با دنیای طرف مقابل. اگر با یک شرکت حقوقی یا شرکتی بزرگ سروکار دارید، عاقلانه نیست کسی را به نمایندگی از خود به این سازمان‌ها بفرستید که بیش از حد تحت تاثیر فضای تجملی این شرکت‌ها، مبلمان گرانبها و چشم‌انداز شهر از ساختمان‌های بلند آن‌ها قرار گیرد. بر همین منوال، اگر طرف مقابل شما یک گروه مردمی است که ستاد آن در زیرزمین یک مجتمع مسکونی است، کسی را به نمایندگی از خود اعزام نکنید که حضور در چنین فضایی را کسر شان خود بداند و نخواهد روی کاناپه‌ای بنشیند که به آن گروه بخشیده شده است. حتی اگر نخستین تماس شما با طرف دیگر تلفنی یا به وسیله نامه باشد، باید از طرز فکر و انتظارات آن‌ها آگاه باشید و روحیاتشان را بشناسید. این موضوع ممکن است در مشخص کردن اینکه آیا می‌توانید با این افراد ارتباط برقرار کنید یا نه عاملی تعیین‌کننده باشد.

یک فرد یا یک گروه؟ اگر اولین برخورد مهم شما دیداری رودررو باشد، آن وقت باید ببینید که می‌خواهید یک فرد را بفرستید یا یک گروه را و آیا خواستار دیدار با یک نفر باشید یا با یک گروه. تصمیم‌گیری در این مورد تا حدودی بستگی به موضوع دیدار دارد. مثلا، در بعضی موارد شاید منطقی باشد که گروهی از کارکنان یک سازمان با گروهی از کارکنان سازمانی دیگر دیدار کنند تا درباره موضوعات مشترکی که به آرمان ترویج‌گری شما مربوط می‌شود گفت‌وگو کنند. این نوع دیدار احتمالا برای هر دو سازمان کم‌تر از دیدار میان مدیران یا هیات رئیسه سازمان‌ها تهدیدآمیز خواهد بود.

در موقعیت‌های دیگر، شاید منطقی‌تر باشد که تماس‌ها با دیدار افرادی از هر دو طرف آغاز شود، افرادی که می‌توانند مواضع سازمان خود را به‌خوبی بیان کنند و در یک سطح بالای سیاسی فعالیت دارند. ائتلاف‌های ترویج‌گری وقتی با نمایندگان مجلس یا مقامات دیگر دیدار داشته باشند، غالبا نمایندگانی را به جلسه می‌فرستند که معرف قشرهای گوناگونی از رای‌دهندگان باشند؛ تا به این ترتیب گروهی از یک طرف با فردی از طرف دیگر دیدار کند.

اگر شما درخواست دیدار می‌دهید – که موضوع این بخش هم همین است – بهتر است در صورتی که طرف مقابل اولویت‌هایی دارد، بر اساس آن اولویت‌ها عمل کنید. هر چه طرف مقابل شما در دیدار بیش‌تر احساس آسودگی‌خاطر کند، احتمال ثمربخش بودن آن دیدار بیش‌تر می‌شود.

موضوع اولین ارتباط مهم را مشخص کنید.

فارغ از اینکه چگونه تماس می‌گیرید و برای اولین دیدار یا گفتگوی تلفنی قرار می‌گذارید، باید موضوعی برای گفتگو داشته باشید. محتوا و شکل اولین گفتگو می‌تواند تعیین‌کننده لحن گفتگوهای بعدی باشد – و نیز تعیین کند که آیا اصولا گفتگوی دیگری هم در کار خواهد بود.

بعضی موضوع‌های محتمل عبارتند از:

  • آغاز یک گفتگوی آزاد – که شاید، و نه الزاما، راجع به موضوع ترویج‌گری باشد – بدون هیچ هدف مشخصی. نکته اصلی در این جا برقراری ارتباط است، ارتباطی که شاید با گفتگوهای بیش‌تر مستحکم شود. موضوع‌هایی که ممکن است بحث شوند عبارتند از راه‌هایی برای همکاری، دشواری‌های پرداختن به موضوع، ماهیت باهمستان، یا حتی دوستان مشترک یا مدارس فرزندانتان – کم‌وبیش هر موضوعی که برای هر دو طرف مهم است.
  • ایجاد یک زمینه مشترک. طرف مقابل – یا خود شما هم – ممکن است تشخیص نداده باشید که چقدر وجوه مشترک دارید. کند و کاو در زمینه‌هایی که مورد توافق دو طرف است شاید پایه و اساسی شود برای شکل‌گیری یک رابطه.
  • پیشنهاد نوعی یاری‌رسانی یا مشاوره به طرف مقابل. اگر پیشنهادی برای کمک دارید، مطرح کردن آن بهترین راه برای شروع ارتباط است. فقط دقت کنید که پیشنهاد شما از سر منت‌گذاری و تفرعن نباشد و به هیچ‌ وجه این احساس را به مخاطب منتقل نکند که از سر خودبرتربینی چنین پیشنهادی ارائه می‌دهید.
  • درخواست چیزی مشخص. شاید برای انجام کاری به اطلاعات یا کمک نیاز داشته باشید و یا ممکن است از طرف مقابل بخواهید که در پشتیبانی مالی از مراسمی با شما همکاری کند. درخواست شما هر چه باشد، نه فقط راه ارتباط شما را با آن‌ها باز می‌کند بلکه برای طرف مقابل شما فرصتی به وجود می‌آورد که از یاری رساندن به دیگران احساس خشنودی کند.
  • گفتگو در زمینه مشکلات و مسائل مشترک، با این چشمداشت که به راه‌ حلی برسید. برای مثال، اگر شما و طرف مقابلتان هر دو برای یک جمعیت کار می‌کنید و یا هر دو با یک سرمایه‌گذار مشکل‌آفرین و یا وضعیت دشوار مالی دست‌وپنجه نرم می‌کنید، ممکن است که همین وضعیت بستری برای گفتگوی مستمر یا کمک و حمایت متقابل میان شما به وجود آورد. این آن نوع موقعیتی است که ممکن است در آن یک گفتگو و یا گفتگوهای پیاپی منجر به دیدارهای مستمر میان کارکنانی شود که با گروهی یکسان از مردم سروکار دارند و یا نگرانی‌ها و سرخوردگی‌هایی همانند دارند.
  • پوزش‌خواهی یا توضیح درباره خطایی از جانب شما یا سوءتفاهمی از جانب طرف مقابل. بسته به اینکه چه چیز گفته شده یا انجام شده و به چه دلیل، چنین پوزش‌خواهی یا توضیحی ممکن است کمی بغرنج باشد. اگر به شکل آشکاری از حرف خود برگردید، ممکن است که به آسانی شما را دورو و فریبکار بدانند یا حتی غیرقابل‌اعتمادتر از آنچه قبلا می‌پنداشته‌اند، بخوانند. اما اگر پوزش‌خواهی‌تان صادقانه و معقول باشد و یا اگر توضیحتان قانع‌کننده و منطقی باشد ممکن است که زمینه‌ای را برای ارتباط در آینده فراهم آورد.
  • باخبر کردن طرف مقابل از چیزی که قصد گفتن یا انجام دادنش را دارید. وقتی پیشاپیش اطلاعاتی به طرف مقابل می‌دهید که باعث می‌شود او از قرارگرفتن در شرایطی که مایه شرمساری‌اش شود و مشکلاتی از این دست پرهیز کند و یا دست‌ کم از وقوع آن باخبر باشد، کارتان در اغلب موارد عملی اخلاقی و شرافتمندانه است. این کار همچنین راهی را برای ارتباط می‌گشاید که ممکن است در آینده به کار آید.   
  • درخواست عدم‌مداخله، همکاری یا تشریک مساعی. در این حالت شما در واقع سرصحبت را با بیان دغدغه‌های ترویج‌گری باز می‌کنید و به دنبال بی‌طرفی یا هم‌پیمانی طرف مقابل هستید. این موضوع شاید در اولین اقدام برای برقراری ارتباط مخاطره‌آمیز باشد، اما چه بسا همان کاری باشد که باید انجام بدهید.
  • لزوم پی‌گیری ارتباط پس از نخستین تماس

مطلوب است که یکی از موضوع‌های مطرح شده در نخستین دیدار این باشد که ارتباط چگونه ادامه پیدا کند. رضایت‌بخش‌ترین نتیجه آن است که با توافق دو طرف ساختاری برای ادامه ارتباط پدید آید. شاید تصمیم بگیرید که ارتباط میان شما و آن‌ها طبق برنامه‌ای منظم ادامه پیدا کند. این ساختار ممکن است بسته به نوع ارتباط و رابطه هر شکلی داشته باشد: از یک ناهار مشترک مدیران دو سازمان در ماه گرفته تا رد و بدل کردن ایمیل‌های روزانه. همچنین شاید دیدارهای کارکنان را که در نمودار فوق آمده در بر بگیرد.

شاید هم قرار را بر این بگذارید که ارتباط منظم اما بدون برنامه‌ریزی باشد. مانند دو آشنا که توافق می‌کنند «با هم در تماس باشند». همانطور که همه ما به تجربه می‌دانیم، این نوع تماس گاهی موثر است و گاهی نیست. اگر هر دوی شما به این رابطه و حفظ ارتباط توجه نشان بدهید، همه چیز خوب خواهد بود. اگر نه شما و نه طرف مقابلتان در حفظ ارتباط کلامی کوشا نباشید این رابطه به سادگی از میان می‌رود. اگر یکی از شما در حفظ ارتباط خوب عمل کند، احتمال دارد که این رابطه حفظ شود اما کم‌وبیش همیشه به این صورت خواهد بود که فرد الف پیشقدم می‌شود و فرد ب پاسخ می‌دهد. اگر در پی اولین مکالمه تصمیمی برای تماس منظم گرفته نشود  و شما بخواهید که راه ارتباطی باز بماند، ناگزیر خواهید بود که فرد الف باشید (اگر طرف مقابلتان نیز رفتاری مشابه داشته باشد که چه بهتر). پس از دیدار اولیه باید پی‌گیر ارتباط باشید (و با استفاده از مهارت پی‌گیری برای دیدار دوم وقت تعیین کنید). شاید رایج‌ترین روش این باشد که یادداشت یا ایمیلی بفرستید یا پیامی تلفنی به این مضمون به او برسانید: «از مکالمه‌ای که چند روز پیش داشتیم لذت بردم. راه‌های احتمالی بسیاری برای گفتگو باز شد و من مایلم که این صحبت‌ها ادامه پیدا کند. آیا ممکن است دوباره همدیگر را ببینیم؟ هفته‌ای که از نوزدهم شروع می‌شود خوب است؟» گذشته از این، بسیار ضروری است که به هر قول قطعی یا تکلیفی که در اولین گفتگو به گردن می‌گیرید عمل کنید، یا آن را در مدت زمانی که توافق کرده‌اید به اجرا درآورید. اگر بعضی یا همه قول‌ها و تکلیف‌ها بر عهده شماست، روشن است که موظفید که آن‌ها عملی کنید و تحقق بخشید. اما اگر عمل به قول و انجام وظیفه‌ای بر عهده طرف مقابل باشد کارتان کمی دشوارتر خواهد بود؛ چرا که نمی‌خواهید اینطور به نظر برسد که دارید غر می‌زنید و ابراز ناراحتی می‌کنید و یا به طرف مقابل اعتماد ندارید و باور ندارید که به قول خود عمل کنند. یک چاره کار این است که در همان مکالمه اول، زمانی را برای مرور کارهای انجام شده تعیین کنید (مثلا بگویید: «من روز پنج‌شنبه تلفن می‌زنم تا ببینم که چه بخش از کار انجام شده و آیا کاری هست که ما بتوانیم در انجامش به شما کمک کنیم.»)  

رشته‌های پیوند را در طول زمان نگه دارید و افزایش دهید

به یاد داشته باشید که این‌ها دوستان و متحدان همیشگی مخالفان شما هستند. جلب اعتماد آن‌ها شاید نیازمند طی کردن فرآیندی طولانی و پیچیده باشد. موفقیت در گشودن راه ارتباط چیز نیست مگر برداشتن گام نخست. باید این ارتباط را تداوم بدهید تا راه‌های تماس باز باشند و به خوبی کار کنند. همانطور که در مورد هر فعالیت ترویج‌گری دیگر صادق است، باید همواره پی‌گیر باشید و هرگز چیزی را مسلم فرض نکنید.

ایجاد رشته‌های پیوند با متحدان همیشگی مخالفان ممکن است به شیوه‌های فراوان برای شما – و آن‌ها – بسیار مفید باشد. ممکن است که در نهایت به تغییر دیدگاه آن‌ها بیانجامد؛ ممکن است به شما کمک کند بعضی چیزها را آشکارتر ببینید؛ و کمک کند که مطمئن شوید اطلاعاتی که میان شما رد و بدل می‌شوند و اطلاعاتی که به دست مردم می‌رسند دقیق و بهنگام باشند. اگر بتوانید این راه‌های ارتباطی را به وجود آورید، فعالیت ترویج‌گری‌تان باید آسان‌تر شود و احتمال موفقیت درازمدت آن افزایش یابد.

خلاصه​

معنای «برقراری ارتباط با دوستانِ همیشگی مخالفان» روشن است: ایجاد یک پل ارتباطی با کسانی که معمولا در سمت مخالفان شما می‌ایستند، حال یا برای بحث در زمینه موضوع ترویج‌گری شما یا برای ارتباطی کلی. انتظار این نمی‌رود که این افراد را به دوستان خود تبدیل کنید – البته اگر چنین بشود بی‌شک اتفاق خوشایندی است – بلکه هدف این است که بتوانید گفتگویی را با طرف مقابل آغاز کنید. آدم‌ها و اوضاع و احوال با گذشت زمان و کسب تجربه‌های بیش‌تر متحول می‌شوند و یکسان نمی‌مانند. اگر آدم‌ها بتوانند حرف‌های یکدیگر را بشنوند و به هم احترام بگذارند، بی‌تردید روابط افراد بهتر می‌شود و امکان دارد که جایگاه ترویج‌گری خود را هم بهتر کنید.

گشودن راه‌های ارتباط شاید اولین قدم به سوی درک واقعی یکدیگر در میان افرادی باشد که پیش از این مخالف یکدیگر بوده‌اند. این کار همچنین در رفع همه نوع کج‌فهمی‌ها و سوءتفاهم‌ها موثر است و چه بسا باعث شود که در جاهایی که انتظار ندارید دوست و هم‌پیمان پیدا کنید. گذشته از این پایگاه قدرت مخالفان شما را هم تضعیف می‌کند زیرا شمار افراد و سازمان‌هایی که بی‌قیدوشرط از مخالفانتان حمایت می‌کردند کاهش می‌یابد. با برقراری راه‌های ارتباط می‌توانید پایگاه قدرت خود و نیز شبکه ترویج‌گری‌تان را گسترده‌تر کنید. حتی شاید مخالفان شما دیدگاه شما را بپذیرند و این تحول به هم‌پیمانی‌هایی در آینده منجر شود.

برای برقراری ارتباط با دوستان همیشگی مخالفان خود نخست باید هر چه می‌توانید درباره مخالفانتان، دوستانشان و دوستان خودتان اطلاعات به دست آورید و آن‌ها را بشناسید تا بدانید که باید با چه کسی و چگونه تماس بگیرید. برای این کار زمان مناسب را در نظر بگیرید – برای مثال این تماس احتمالا موفقیت‌آمیزتر خواهد بود اگر زمانی برقرار شود که دوستان مخالفان شما ناخشنود باشند و یا موضوع به‌خصوص یا مهمی باشد که شما بخواهید با آن‌ها در میان بگذارید.

در گام بعد، مشخص کنید که چه کسی نخستین تماس را برقرار کند و چگونه این کار را انجام دهد. این نخستین تماس همان اولین گفتگوی مهم و واقعی شما نیست – برای این گفتگو باید تصمیم بگیرید که چه کسی شما را در این دیدار نمایندگی کند و محور گفتگو چه باشد. وقتی این مورد مشخص شد، در صورتی که می‌توانید کار را انجام دهید – یعنی تماس بگیرید و گفت‌وگوی اولیه را برگزار کنید.

حتما پس از برداشتن گام اول، پی‌گیر ارتباط باشید تا فرصت به دست آمده را از دست ندهید؛ و در همین حال بکوشید که زمانی را برای تماس‌های آینده مشخص کنید و یا دست‌ کم سازوکاری برای این کار در نظر بگیرید. نکته پایانی این که بکوشید با گذشت زمان راه‌های ارتباطی خود را حفظ کنید، تا این امکان بر اثر غفلت از میان نرود.

برقراری راه‌های ارتباط با دوستان همیشگی مخالفانتان دست‌ کم به بهبود روابط و جایگاه شما در باهمستان می‌انجامد و نیز اینکه این که شاید دوستی‌های تازه‌ای برای شما به ارمغان آورد و احتمال موفقیت شما را در ترویج‌گری صد چندان کند.