فرم جستجو

انتقاد از عمل نامطلوب چیست؟

در طول کار برای باهمستان، اغلب با این وضعیت روبه‌رو می‌شوید که می‌بینید به رغم همه تلاش‌های بی‌دریغتان، کسی دست به اقدام‌هایی زده که برای آرمان شما یا جمعیت هدفتان نامطلوب است. در مقام یک ترویج‌گر باید به این نوع اعمال اعتراض کنید و آن‌ها را نقد کنید، اما این کار را باید به شکلی انجام دهید که صدای اعتراضتان شنیده شود و به تغییری مثبت در شرایط بیانجامد.

انتقاد از عمل نامطلوب اعتراضی است – معمولا علنی – به عملی که به باور شما نامعقول، ناعادلانه، بی‌ثمر یا مغایر با منافع مردم است. هم انتقاد شما و هم اعمالی که شاید مورد اعتراض شما باشد، ممکن است شکل‌های گوناگونی به خود بگیرند.

بعضی شیوه‌ها برای انتقاد از عمل نامطلوب عبارتند از:

  • انتقاد خود را مستقیم با کسانی که مسئول هستند – از جمله سیاست‌گذاران، مدیران عامل و غیره – در میان بگذارید. اگر این فرصت وجود دارد که در خفا کار را درست کنید – به این معنی که فقط خودتان و فردی که باعث و بانی آن عمل نامطلوب بوده وضعیت را تغییر دهید – غالبا می‌ارزد که از چنین فرصتی استفاده کنید. وقتی که انتقاد خود را به گوش مردم یا اشخاص دیگر نرسانید، آن طرفی که باعث و بانی آن عمل نامطلوب بوده خوار و خفیف نمی‌شود و آبرویش محفوظ می‌ماند؛ این کار حتی شاید بر اعتبار شما نزد آن‌ها بیافزاید و از آن پس به سخنان شما بیش‌تر توجه کنند.
  • موضوع را به مسئولان انتظامات، دادگاه‌ها یا دیگر سازمان‌های نظارتی ارجاع دهید.
  • وقتی که قوانین و مقررات زیر پا گذاشته شده یا نادیده گرفته شده‌اند و یا هنگامی که حل و فصل خصوصی موضوع را آزموده‌اید اما بی‌‌ثمر بوده است، اغلب متوسل شدن به یک سازمان نظارتی – یا گاهی حتی تهدید به این کار – ممکن است مفید واقع شود.  
  • آگاه کردن مردم از طریق رسانه‌ها، اعلامیه‌ها و پوسترها و راه‌های دیگر، برای مطمئن شدن از اینکه همه هموندان باهمستان در جریان آنچه روی می‌دهد قرار گیرند. در این مورد ممکن است که هدف شما هر یک از این موارد و یا ترکیبی از آن‌ها باشد: بسیج کردن مردم و افکار سیاسی، هشدار دادن درباره تهدیدی علیه باهمستان، شرمسار کردن شخص یا نهادی که باعث و بانی آن عمل نامطلوب بوده است و روشنگری در مورد ابعاد غیرقانونی یا غیراخلاقی وضعیت به وجود آمده.
  • برگزاری نشست‌های عمومی برای بحث در زمینه شرایط و ارائه اطلاعات بیش‌تر درباره موضوع به باهمستان.
  • بر پا کردن تظاهرات برای جلب توجه به اقدام نامطلوب و شرمسار کردن بانیان آن.
  • ترکیب دو یا چند روش از روش‌های فوق.

بعضی از شکل‌های احتمالی عمل نامطلوب:

بیش‌تر اعمال نامطلوب با تغییراتی اندک یا زیاد از یک نوع‌ هستند. اغلب اوقات، سیاست‌گذارها، مقام‌ها یا کسانی که کاری را به جریان می‌اندازند هدفشان در واقع این است که مشکلی را حل کنند و برای آن راه‌ حلی بیابند. با این حال، ممکن است که ندانند چه باید بکنند و یا ندانند کاری را که لازم می‌دانند چگونه انجام دهند. شاید هم به دلایل سیاسی، اقتصادی یا مشکلات دیگر راغب یا قادر نباشند که کاری را که باید صورت گیرد انجام دهند. برای مثال، در زمینه مشکل مصرف مواد مخدر آنچه راه‌ حل «بدیهی» پنداشته می‌شود - اینکه اگر مصرف‌کنندگان مواد مخدر را به زندان بیندازیم، مشکل مواد مخدر حل خواهد شد – اغلب به هیچ وجه مشکل‌گشا نیست و یا به جای از میان بردن علت، فقط علائم و آثار وجود مشکل را از میان می‌برد. کسانی که این راه‌ حل‌های کاذب را به اجرا می‌گذارند آدم‌های بدی که به دنبال دردسر باشند نیستند؛ موضوع فقط از این قرار است که آن‌ها دانش یا پیشینه یا بینش لازم را برای شناخت بهتر موقعیت و گرفتن تصمیم‌های درست‌تر ندارند.

  • عمل نامطلوب با هدف گشایش مشکلی خاص یا شرایطی بغرنج انجام شده و چه بسا از سر خیرخواهی بوده اما درک و فهم مشکل غلط بوده است.
  • ممکن است که نهادی دولتی یا خصوصی منافع حقیر خود را بر مصلحت باهمستان ترجیح داده باشد. یک مقام منتخب قانونی را پیاده می‌کند که به نفع حامیان خودش است، یک کارخانه کاغذسازی تصمیم می‌گیرد که ضایعات سمی خود را در رودخانه بریزد، موسسه‌ای علیه گروهی خاص تبعیض قائل می‌شود – این‌ها نمونه‌هایی است که باید با انتقاد همگانی روبه‌رو شوند.
  • گاهی افکار عمومی به دلیل عدم آگاهی از اقدامی حمایت می‌کنند و یا آن را دیکته می‌کنند که به زیان آرمانی خاص یا جمیعت هدف است. مثلا در دهه ۱۹۹۰ در آمریکا وقتی که مناقشه‌ای ملی بر سر اصلاح تامین اجتماعی در گرفته بود، بیش‌تر مردم گمان می‌کردند که بخش عمده بودجه دولت مرکزی به تامین اجتماعی و برنامه‌های دولتی برای مستمری‌بگیران اختصاص دارد، در حالی که سهم این‌ها از بودجه کشور کم‌تر از دو درصد بود. جهل مردم درباره این موضوع منجر به مطالبات برای وضع قانونی شد که به عقیده بعضی مشکل «ولخرجی» در تامین اجتماعی را اصلاح می‌کرد.
  • عملی که راه کم‌ترین مقاومت را در پیش بگیرد، یا اصلا چندان هم عمل محسوب نشود، ممکن است نشانه‌ای باشد از پنهان کردن مشکل. گاه وقتی یک مقام یا دستگاه دولتی کمیسیونی را به «بررسی موضوع» برمی‌گمارد، کارش نمونه‌ای است از چنان عملی. ممکن است که کمیسیون یک سال یا بیش‌تر را صرف این موضوع کند و بعد گزارشی منتشر کند که آن هم در بسیاری از موارد نادیده گرفته می‌شود. درست است که تعیین چنین کمیسیونی خود «نوعی عمل» محسوب می‌شود، اما نتیجه کار کم‌وبیش با بی‌توجهی کامل به موضوع یکی است.
  • عمل ممکن است ابراز نسنجیده تعصب یا یک جهان‌نگری قوم‌گرایانه باشد. پیشنهاد برگزاری یک همه‌پرسی که حقوق هم‌جنس‌گرایان مرد و زن را محدود کند، انتخاب کاریکاتور توهین‌آمیز یک بومی آمریکا به عنوان بخت‌آور تیم فوتبال دبیرستان یا برگزاری «سفره برادری» در زمان ناهار در طول ماه رمضان (ماهی که مسلمانان در طول روز روزه‌دار هستند) نمونه‌هایی است از این نوع عمل.

این نوع اقدام‌ها – و این واقعیت که از نظر شما نامطلوب هستند – ممکن است برخاسته از تفاوت‌های فلسفی عمیق باشند. برای نمونه بسیاری از کسانی که مدافع محدودیت حقوق همجنس‌گراها هستند بر این باورند که بر پایه آموزه‌های دینی حق با آن‌هاست. بسیاری از موضوع‌های بحث‌انگیز دیگر – از قبیل سقط جنین، بودجه‌های نظامی، نقش دین در زندگی عمومی – ریشه در چنین تفاوت‌های فلسفی دارند و بیش‌تر آن‌ها هم با مولفه‌ای عاطفی همراهند که حل کردن آن‌ها را دشوار می‌کند.

این نکته اهمیت دارد که بدانیم چه وقت یک عمل نامطلوب بر زمینه‌های مذهبی، اخلاقی و/یا فلسفی استوار است تا انتقاد خود را از آن بر همان پایه استوار کنیم. اگر انتقاد بر باورهای ریشه‌دار طرف مقابل بتازد و آن‌ها را هدف قرار دهد، احتمالا موثر نخواهد بود. بهترین رویکرد در صورت امکان این است که بگویید سخن شما بر اصول اخلاقی یا دینی مبتنی است که معرف موضعی قوی‌تر است (مثلا در اصول اخلاقی و دینی حرمت جان انسان معمولا مهم‌تر از حرمت دارایی و ملک است.)

چرا از عمل نامطلوب انتقاد کنیم؟

هدف اساسی در انتقاد متوقف کردن یا تغییر دادن عملی است که از نظر شما نامطلوب است. در کنار این هدف اصلی، بعضی دلایل جزئی‌تر نیز برای انتقاد از عمل نامطلوب وجود دارد – و برای یک مورد خاص ممکن است چندین دلیل وجود داشته باشد.

۱.  برای آگاه کردن کسانی که باعث و بانی عمل بوده‌اند، آگاه کردن ناظران یا مردم (یا هر سه آن‌ها) در مورد عمل و پیامدهایش.

انتقاد از یک عمل، در صورتی که هیچ‌ کس نداند در حال رخ دادن است و یا از تاثیرات آن آگاه نباشد، بی‌فایده است.

۲.  برای زیر سوال بردن پیش‌فرض‌های نهان در یک عمل.

آیا فرد یا گروهی از این عمل سود می‌برد در حالی که بهره‌مندی آن‌ها به زیان دیگران تمام می‌شود؟ آیا تضاد منافع وجود دارد؟ چه مبنای منطقی در پس انتخاب این نوع عمل وجود داشته است؟ پاسخ‌ پرسش‌هایی از این دست اغلب دلایل راستینی را که در پس یک عمل بوده است آشکار می‌کند، چه آن عمل مغایر با منافع مردم بوده باشد و چه به بعضی از جنبه‌های مهم موضوع بی‌توجه بوده باشد.

۳.  برای اصلاح اطلاعات نادرست یا ناقص.

این اطلاعات ممکن است در مورد شما یا آرمان شما باشد یا ممکن است که صرفا اطلاعاتی نادرست در مورد موضوع باشد. در هر صورت همین اطلاعات ممکن است یکی از دلایلی باشد که عمل صورت گرفته است، و از این رو اگر می‌خواهید جلوی آنچه را که رخ می‌دهد بگیرید یا آن را تغییر دهید باید این اطلاعات را تصحیح کنید.

۴.  برای روشن کردن این نکته که چه اشکالی در عمل وجود دارد.

این پرسش که «چه اشکالی وجود دارد» شاید موارد متعددی را در بر بگیرد. بعضی از موارد محتمل عبارتند از:

  • عمل ممکن است مبتنی بر فرض‌های غلطی بوده باشد. مثلا شاید شرایط بد فهمیده شده‌ است، یا تصوراتی که درباره نحوه اصلاح یا تغییر وضعیت وجود داشته نادرست بوده‌اند.
  • به‌خوبی تاثیرگذار نیست. شاید تحقیق نشان دهد که این رویکرد کم‌اثر یا بی‌اثر است. یا ممکن است شما به تجربه بدانید که عمل مورد بحث به شکل نادرستی به موضوع پرداخته است؛ مثلا مداخله‌گری که بدون توجه به نوع جمعیت هدف یا پیامدهای ناخواسته آن طراحی شده باشد.
  • بیش از حد گران است یا به صرفه نیست. گاهی هزینه‌ها مالی است و گاه غیرمالی است و با توجه به خطرات یا درد و رنج انسانی که به بار می‌آورد یا مشکلات تدارکاتی که پدید می‌آورد سنجیده می‌شود، مثلا بی‌توجهی به اختلالی که بر اثر این عمل در زندگی مردم پدید می‌آید و نمونه‌هایی از این قبیل.
  • ممکن است عمل آشکارا در خدمت منافع شخصی باشد، و منافع کسانی را تامین کند که آن را انجام داده‌اند و غالبا هم به هزینه دیگران. مثلا مورد سیاستمداری که اعمال نفوذ می‌کند تا یک قرارداد دولتی به شرکتی سپرده شود که همسرش آن را می‌گرداند، یک نمونه کاملا روشن است.
  • ممکن است که عملا به دیگران آسیب برساند – این آسیب ممکن است جسمانی، اقتصادی، سیاسی یا از انواع دیگر باشد. برای مثال، روشی در صنعت که تندرستی انسان‌ها را به خطر بیندازد یا یک طرح تقسیم‌بندی مجدد که عامدانه گروهی خاص را از حقوقشان محروم کند، هر دو قابل انتقاد هستند.
  • ممکن است غیراخلاقی یا کاملا غیرقانونی باشد. شاید با گروهی دیگر توافق کرده باشید که به این یا آن شرط، عمل خاصی را انجام بدهید یا ندهید، ولی آن گروه بر اساس توافق عمل نکند، حتی به رغم آنکه شما وعده خود را به آن‌ها به جا آورده باشید؛ یا ممکن است طرفی دانسته قانون را نقض کند، با این امید که به دام نخواهد افتاد.

۵. برای توضیح دادن و ترویج کاری که باید به جای آن عمل صورت بگیرد.

وقتی از عملی به عنوان نامطلوب انتقاد می‌کنید، تلویحا به معنی آن است که اقدامی مطلوب‌تر وجود دارد. این وظیفه شماست که نه فقط از عمل فعلی انتقاد کنید، بلکه اقدامات جایگزین را هم شرح بدهید و بگویید که چرا گزینه‌های دیگر از آنچه اکنون صورت می‌گیرد بهتر هستند؛ همچنین باید از جایگزینی این گزینه‌ها دفاع کنید.

۶.  برای جلب پشتیبانی

ممکن است که انتقاد شما بر وضعیت فعلی تاثیر آنی بگذارد یا نگذارد؛ اما می‌تواند در شکل دادن مخالفت با روند فعلی و پشتیبانی از روندی جایگزین یا طرح پیشگامانه شما یا جمعیت هدف موثر واقع شود و نیز علیه کسانی که عامدانه به اقدامی زیانبار، غیراخلاقی یا غیرقانونی دست زده‌اند تاثیرگذار باشد.

چه کسی باید از عمل نامطلوب انتقاد کند؟

در کل اگر انتقاد از جانب منبعی موثق و قابل‌ اعتماد مطرح شود که مطلع و بی‌طرف به شمار آید، احتمال اینکه پذیرفته و باور شود بیش‌تر خواهد بود.

با این حال، می‌توانید کسانی را فرا بخوانید که در این زمینه باتجربه هستند و به شرافت و درستی شهره‌اند. این افراد ممکن است از اعضای جمعیت هدف باشند، یا کسانی که در زمینه موضوع با جمعیت هدف کار کرده‌اند (مثلا متخصصان پزشکی)، سیاست‌گذاران و مقام‌های دولتی، متخصصان و پژوهشگران در آن رشته، یا شهروندان معمولی که به دلیل شرافتمندی و بی‌طرفی‌شان مورد احترام دیگران هستند – یا حتی بهتر خواهد  بود اگر چند نفر از همه این گروه‌ها یا همه آن‌ها را برای نقد فرا بخوانید. این افراد هر که باشند، می‌توانند در بیان انتقاد از عملی که مغایر با هدف‌های ترویج‌گری شماست موثر واقع شوند.

نهادهای ناظر و کنشگران اگر در کل به داشتن دقت و انصاف شهره باشند، می‌توانند منتقدان درخور اعتمادی باشند. اما اگر به داشتن اغراض سیاسی یا مسلکی زبانزد باشند، مردم اظهارات آن‌ها را به دیده تردید می‌نگرند. اگر قرار است که شما انتقادی را مطرح کنید، نخست ببینید که دیگران شما را چگونه می‌شناسند و آیا احتمال دارد که برای سخنتان اعتبار قائل شوند. اگر چنین نیست فرد دیگری را بیابید تا انتقاد شما را و تلاشتان را در زمینه آرمانتان به گوش دیگران برساند.

اینکه چه کسی ممکن است برای شما تاثیرگذارترین سخنگو باشد، هم بستگی دارد به شرایط و هم کسانی که می‌کوشید پیام خود را به گوششان برسانید. بیش‌تر مردم معمولا وقتی انتقاد از زبان کسانی بیان شود که در موقعیتی متفاوت از موقعیت آن‌ها باشند خوش‌بین نیستند. گذشته از این، اغلب مردم، شاید به درستی، بر این عقیده‌اند که باورمندان سرسخت به یک مرام یا نظریه خاص اغلب به نفع مسلک اعتقادی خود دروغ می‌گویند یا حتی خودشان را فریب می‌دهند تا واقعیت را جور دیگری ببینند و ارائه دهند. مشکل می‌توان فهمید که چه وقت سخنشان دقیق و موثق است و چه وقت صرفا در جهت حمایت از موضع خود سخن می‌گویند.   

مردم به انتقاد کسانی که مثل خودشان باشند بهتر واکنش نشان می‌دهند، کسانی که به دسته‌بندی خاصی منسوب نیستند و درخور اعتماداند یا درخور اعتماد به نظر می‌رسند. کسانی که دلیلی برای پشتیبانی از عمل مورد انتقاد دارند از جمله منتقدان باورپذیر محسوب می‌شوند (به همین دلیل است که در آگهی‌های ضد مصرف دخانیات سیمای کسی را می‌بینیم که پیش‌تر سیگار مارلبرو را تبلیغ می‌کرد و خود بر اثر سرطان ریه ناشی از مصرف سیگار درگذشت.) همچنین افرادی که مورد ستایش مردم هستند از جمله فضانوردان، چهره‌های ورزشی و شماری دیگر از اشخاص سرشناس هم معمولا از اعتبار برخوردارند. مثلا مایکل جردن اگر به جای تبلیغ کفش نایکی‌ برای کارزاری در ارتباط با حفظ محیط زیست یا مقابله با ایدز تبلیغ می‌کرد شاید حرفش به همان اندازه خریدار داشت.

چه هنگام باید از عمل نامطلوب انتقاد کنید؟

انتقاد واقعی از کنش نامطلوب چهار رکن دارد: زمان‌بندی (چه وقت انتقاد کنید)؛ شدت (انتقاد شما چقدر باید شدید باشد و تا چه حد علنی و رسا بیان شود)؛ محتوا (چه می‌گویید)؛ لحن (انتقاد خود را چگونه بیان می‌کنید – از شدیدترین لحن نظیر «مخالفان اهریمن مجسم هستند» گرفته تا ملایم‌ترین مانند: «ما کم‌وبیش در یک مسیر هستیم، فقط لازم می‌دانیم تغییراتی جزئی صورت بگیرد»، کدام را انتخاب می‌کنید.) این بخش از این گفتار به موضوع زمان‌بندی اختصاص دارد. سه رکن دیگر را در بخشی با عنوان «چگونه از عمل نامطلوب انتقاد می‌کنید؟» مطرح خواهیم کرد. اگرچه بر آن شدیم که این گفتار را بر پایه این چهار رکن اصلی تنظیم نکنیم، ممکن است که آشنایی با آن‌ها برای استفاده کنندگان از جعبه ابزار راهی آسان برای بررسی موضوع باشد.

رهنمودهایی برای زمان‌بندی انتقادتان:

بهترین زمان برای انتقاد از کنش نامطلوب پیش از رخ دادن آن است. همانطور که در مثل می‌گوییم علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد. از این رو، غالبا جلب توجه مردم به احتمال بروز آسیب در صورت انجام یک عمل، بهترین راه جلوگیری از آن است. با ملاحظه دقیق بحث‌ها و رفتار سیاست‌گذاران و نیز توجه کردن به مخالفان خود در باهمستان و دیگرانی که می‌توانند دست به اقدامی نامطلوب بزنند، می‌توانید پی ببرید که چه هنگام ممکن است آن‌ها تصمیم‌های نادرستی بگیرند و در این صورت می‌توانید به موقع علیه تصمیم‌های احتمالی آن‌ها وارد عمل شوید.

شوربختانه، انتقاد پیشگیرانه حتی اگر هشیار و گوش‌ به‌ زنگ باشید همواره میسر نیست – غالبا وقتی از تصمیم‌های نادرست مطلع می‌شویم که دیگر کار از کار گذشته است. افزون بر آن، انتقاد پیشگیرانه همیشه هم موثر نیست: گاه بدون توجه به آن دست به عمل می‌زنند.

چه بتوانید عمل نامطلوب را پیش‌بینی کنید و چه نتوانید، سرعت‌عمل در واکنش نشان دادن مهم است. اگر از عهده شما خارج است که مانع عملی بشوید، دست‌ کم می‌توانید در اسرع وقت به آن اعتراض کنید. اگر واکنش خود را به تاخیر بیندازید، بیش‌تر مردم با آنچه رخ داده شده کنار می‌آیند و آن را به عنوان بخشی از واقعیت می‌پذیرند. دگرگون کردن چیزی که در حال روی دادن است بسیار دشوارتر از تغییر دادن چیزی است که تازه آغاز شده و هنوز فرصت آن را نیافته که در خودآگاه باهمستان جایی پیدا کند.

وقتی یک ترفند نامطلوب که تاکنون در خفا مانده، فاش می‌شود، بی‌درنگ واکنش نشان دهید. اگر عملی غیرقانونی یا غیراخلاقی باشد و یا بیم آن برود که احساسات عده کثیری را جریحه‌دار کند، کسانی که آن را عملی کرده‌اند غالبا می‌کوشند که آن مسکوت بگذارند. وقتی چنان اطلاعاتی فاش می‌شود، واکنش مناسب شما به آن باید فوری و پرسروصدا باشد.

وقتی مردم پی بردند که پلیس در بسیاری از مناطق به طور رسمی در پرونده‌سازی نژادی علیه افراد دست دارد – به عبارت دیگر، جلوی هموندان گروه‌های خاصی، به‌ویژه آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار را به صرف «ظن بردن» می‌گیرد و اغلب باعث آزار و اذیتشان می‌شود، بسیاری از سازمان‌ها به شدت علیه این رفتارها اعتراض کردند، رسانه‌ها این موضوع را برجسته ساختند و در نهایت اعلام شد که این رفتار مغایر با قانون اساسی است.  

وقتی که به شواهد – یا شواهدی تازه – درباره ماهیت نامطلوب عمل دست یافتید، صدای خود را به گوش دیگران برسانید. به عنوان یک ترویج‌گر شاید از همان آغاز کوشیده باشید که مانع این عمل شوید، یا ممکن است که در آن هنگام متوجه ایراد آن نشده باشید. اگر اطلاعات تازه باعث آشکار شدن ماهیت ناخوشایند عمل بشود، از این اطلاعات برای اعتراض به آن بهره بگیرید.

هر گاه که زمان عامل مهمی باشد و عدم مخالفت با عمل به آسیب‌ دیدن دیگران منجر شود، باید فورا زبان به انتقاد گشود. اگر احتمال این برود که بر اثر عمل، باهمستان یا گروهی خاص از مردم آسیب ببینند – مثلا بر اثر دور ریختن زباله‌های صنعتی یا حذف یک برنامه غذایی مفید برای کودکان – باید پیش از آنکه خطر جدی شود اقدام کنید.

در هر فرصتی که به دست می‌آورید اعتراض کنید تا آنکه ورق را به کلی برگردانید. وقتی انتقاد خود را به جریان می‌اندازید باید آن را تا هر زمان که لازم است و تا هنگامی که تغییر ضروری حاصل شود، ادامه دهید؛ ترویج‌گری یعنی همین.

ممکن است مقطعی باشد که از آن به بعد انتقاد از کنش نامطلوب چندان امیدوارکننده به نظر نرسد. برای مثال، در آمریکا رای دادگاه عالی یا تصویب قانونی که کنش مورد اعتراض شما را نهادینه می‌کند، ممکن است مقاومت بیش‌تر در برابر موضوع را بی‌ثمر کند. در این حالت می‌توانید همچنان به انتقاد و تلاش برای دگرگون کردن شرایط ادامه دهید، اما احتمال موفقیتتان تا حد زیادی بستگی خواهد داشت به فضای اجتماعی و سیاسی حاکم.

چگونه از عمل نامطلوب انتقاد می‌کنید؟

پیشاپیش تحقیق و بررسی کنید. به عنوان ترویج‌گر باید از تازه‌ترین اطلاعات مربوط به موضوع مورد نظرتان و وضعیت باهمستان خود آگاه باشید، مگر آنکه خود کنش نامطلوب باعث شروع فعالیت ترویج‌گری شما بوده باشد. این بدان معناست که:

  • باید قانون‌ها و سیاست‌های مربوط به موضوع و کنشی که مورد انتقاد شماست را بشناسید. ممکن است که کنش تحت کنترل درآید، یا برخلاف روال یا رویه پذیرفته‌شده پیش رود و یا غیرقانونی باشد. اگر در این زمینه پژوهش و کندوکاو کرده باشید، این‌ها را می‌دانید.
  • از پیشینه موضوع آگاه شوید. باید درباره تاریخچه موضوع در کل و چند و چون وضعیت فعلی آن به طور خاص آگاه باشید و از جمله باید بدانید که چه چیز منجر به این اقدام شد و چه کسی تصمیم به اجرای آن گرفت.
  • از پژوهش‌هایی که در مورد موضوع صورت گرفته مطلع باشید، تا انتقاد شما مستند و محکم باشد و بتوانید گزینه‌های معقولی به جای آن پیشنهاد کنید.
  • باهمستان را بشناسید. هم‌پیمانان شما چه کسانی هستند؟ مخالفان شما چه کسانی هستند؟ عقیده اکثریت در این مورد چیست؟ واکنش احتمالی باهمستان چیست؟

انتقاد خود را روشن و مشخص کنید. این امکان را برای مخالفان خود فراهم نکنید که با ایرادهای بی‌اساس استدلال شما را بی‌اثر کنند. دقیق و مشخص بگویید که ضعف کار در کجاست و چرا، و چه چیز باید عوض شود و نتایج احتمالی در صورت چنین تغییری چه خواهد بود. انتقاد خود را به زبانی بیان کنید که مخاطبان مورد نظرتان بتوانند بفهمند. برای این منظور شاید لازم باشد که از انگلیسی ساده و سلیس یا زبان‌های دیگر، بسته به اینکه زبان مخاطبان شما چه باشد، استفاده کنید.

استدلال‌های خود را تقویت کنید. شاید همیشه نتوانید بی‌چون و چرا ثابت کنید که حق با شماست، اما باید هر زمان که می‌توانید بکوشید این کار را بکنید. وقتی چنین چیزی میسر نباشد انواع دیگری از شواهد و استدلال‌ها هست که می‌توانید به کار برید.

  • هر جا که شواهد و اسناد قوی در دسترس باشد – از جمله اطلاعاتی راجع به عملکرد گذشته، وعده‌هایی که علنی داده شده، عکس‌ها و فیلم‌های ویدیویی از رفتارهای غیرقانونی یا ناپذیرفتنی – آن‌ها بیابید و ارائه دهید.
  • گاهی هیچ اسناد قاطعی وجود ندارد. مناسب بودن عمل هم ممکن است جای بحث داشته باشد؛ و یا ممکن است تجربه یا نظریه‌ای در دفاع از سخن خود داشته باشید که نشان بدهد حق با شماست، اما «مدرک» تلقی نمی‌شود. در این مواقع می‌توانید برای دفاع از انتقاد خود از نظرهای کارشناسان، شهادت دست‌ اول کسانی که تحت‌ تاثیر آن عمل قرار گرفته‌اند و/یا شواهد روایی غالب استفاده کنید.

شواهد روایی (در انگلیسی evidence anecdotal) در موارد جداگانه به مطالبی گفته می‌شود که نشان‌دهنده نکته‌ای خاص در زمینه یک موضوع باشد. در انگلیسی واژه روایت/حکایت (anecdote) همان معنی را دارد که از ظاهر کلمه‌اش برمی‌آید: داستان‌های موردی خاص. این داستان‌ها الزاما گواهی بر یک حقیقت مطلق نیستند. برای مثال اگر زنی در محله ما سر اداره تامین اجتماعی کلاه می‌گذارد و به آن‌ها دروغ می‌گوید به این معنا نیست که همه افراد تحت پوشش این نهاد کلاهبردار و دروغگو هستند. ما نمی‌توانیم فقط به این دلیل که در یک بیمارستان پای سالم بیماری را اشتباهی قطع کرده‌اند، نتیجه بگیریم که همه بیمارستان‌ها سهل‌انگارند و اصول ایمنی بیمار را رعایت نمی‌کنند.

با این حال، این واقعیت که شواهد روایی چیزی را ثابت نمی‌کنند از قدرت و تاثیرگذاری آن‌ها کم نمی‌کند. برای بسیاری از مردم – حتی شاید برای اکثریت مردم – این نوع شواهد قانع‌کننده‌تر از شواهد محکم‌تر و معتبرتر است و به همین دلیل ذکر این نوع شواهد در انتقادتان ممکن است مفید باشد.

اما شواهد روایی غالب ماجرای دیگری دارد. برای مثال، اگر ده‌ها هزار نفر ادعا کنند که پای سالمشان اشتباهی قطع شده یا کلیه‌ سالمشان اشتباهی برداشته شده، آن وقت می‌توان عملکرد بیمارستان را در کل زیر سوال برد. اگر درست پس از شروع اصلاحات تامین اجتماعی، صدها خانواده در شهر خیابان‌خواب شوند، آن وقت می‌توان کم‌وبیش با اطمینان گفت که نظام تامین اجتماعی دچار کاستی و نقص است.

اگر قصد دارید که از شواهد روایی استفاده کنید، بهتر است که مانند موارد گفته شده غالب باشند. درست است که بسیاری از مردم همان شواهد روایی را هم می‌پذیرند، اما سیاست‌گذاران به ندرت بر اساس این شواهد اقدام می‌کنند، مگر آنکه مستنداتی باشد که این شواهد را تقویت کند و یا خود این شواهد آن قدر قوی باشند که نیازی به مستندات دیگر نباشد.

  • هر جا که اقتضا کند به ارزش‌های کلی استناد کنید، ارزش‌هایی از قبیل: انصاف، عدالت، نزاکت، مسئولیت اجتماعی، قاعده زرین (با دیگران همانطور رفتار کن که می‌خواهی با تو رفتار شود). اگر عمل نامطلوب به حذف خدماتی ضروری منجر شده، یا سلامت یا امنیت بخشی از جمعیت را تهدید می‌کند، یا قشر کم‌توان را مجبور کرده که بار مشکلات اقتصادی و مشکلات دیگر را به دوش بکشد، یا به هر شکلی در تضاد با ارزش‌های رایج است، آن وقت می‌توان در انتقاد از آن به این ارزش‌ها استناد کرد.

موضوع انصاف از موضوع‌هایی است که شاید مشکل‌آفرین باشد، چون هر کس ممکن است تعبیر خود را از آن داشته باشد. مثلا از نگاه سیاستمداران محافظه‌کار این «غیرمنصفانه» است که توانگران جامعه ناگزیر باشند به افراد تنگدست کمک مالی کنند. بسیاری بر این عقیده‌اند که معنی «انصاف» این نیست که همه از یک چیز سهمی کاملا برابر داشته باشند، بلکه باید به هر کس آن چیزی را داد که نیاز دارد. بر پایه این استدلال، غیرمنصفانه نیست اگر در آمریکا برنامه‌هایی به هزینه دولت برای تامین سوخت حرارتی در فصل زمستان به اجرا درآید. بلکه غیرمنصفانه است اگر در ثروتمندترین کشور جهان در تاریخ زندگی بشر، افرادی صرفا به دلیل تنگدستی با خطر یخ‌زدن و مردن بر اثر سرما روبه‌رو باشند.

  • هر زمان که می‌توانید به منطق متوسل بشوید. گاهی یک کنش هیچ توجیه منطقی ندارد. اگر بتوانید این نکته را خاطرنشان کنید، اغلب مردم به آن واکنش نشان خواهند داد. برای نمونه، زمانی که رونالد ریگان کوشید مردم آمریکا را متقاعد کند که درخت‌ها بدترین آلوده‌کننده‌ها هستند، طرفداران محیط زیست به راحتی توانستند نشان دهند که سخن او منطقا پوچ است.

در این زمینه لازم است که مخاطبان خود را بشناسید. چیزی که به نظر فردی منطقی است، ممکن است در نظر دیگری پلید و شیطانی باشد. مثلا آنچه به عقیده بعضی حکم «عقل سلیم» محسوب می‌شود، از نظر بعضی دیگر شاید نادانی هولناک به نظر آید. مخاطبان شما کیستند؟ تحصیل‌کرده‌‌اند؟، مذهبی‌اند؟ شهری هستند؟ کارمندند؟ بومی‌تبارند؟ چه صفاتی دارند؟ فرهنگ، سطح تحصیل، باورهای دینی، آگاهی سیاسی (منافع سیاسی که جای خود دارد) و بسیاری عوامل دیگر بر برداشت افراد از آنچه منطقی یا غیرمنطقی می‌دانند تاثیرگذار است. اگر می‌خواهید  برای پیش بردن حرف خود از استدلال منطقی استفاده کنید، باید مخاطبان خود را بشناسید.

گرینه‌هایی روشن، قابل درک و معقول ارائه دهید. اگر بتوانید برای اصلاح اقدامی که مورد بحث شماست، پیشنهادهایی ارائه بدهید، انتقاد شما مشروعیت بسیار بیش‌تری پیدا می‌کند. چه پیشنهاد شما این باشد که صرفا به شرایط پیش از کنش بازگردید، چه تغییر در اقدامی که صورت گرفته یا دست زدن به اقدامی کاملا متفاوت، در هر حال باید طرحی جایگزین و نیز دلیلی محکم در دفاع از آن داشته باشید.  

اگر بتوانید نشان بدهید که گزینه شما شبیه آن چیزی است که مخالفانتان می‌خواهند با این تفاوت که بهتر از آن است، موضع شما قوی‌تر خواهد شد. اگر بتوانید نشان دهید که راه‌ حل شما موثر‌تر و کم‌هزینه‌تر است و به جای آنکه صورت مسئله را پاک کند علت‌ها را هدف می‌گیرد، یا بر شمار بیش‌تری از افراد تاثیرگذار است (یا همه این‌ ویژگی‌ها را داراست)، مخالفان شما به سختی می‌توانند در مخالفت با آن حرفی جدی برای گفتن داشته باشند.

اعلام کنید که آماده‌اید برای تغییر وضعیت با مخالفان خود همکاری کنید. علاوه بر ارائه گزینه‌ها، پیشنهاد همکاری و کمک‌رسانی بدهید. شاید در نهایت به توافق و هم‌پیمانی برسید یا دست‌ کم با هم کار کنید.

فرض را بر این بگذارید که مخالفان شما حسن‌ نیت دارند، مگر آنکه شواهدی داشته باشید که خلاف این را ثابت کند. همانطور که پیش‌تر اشاره شد، بیش‌تر اقدامات از میل به بهبود وضعیت و یاری رساندن به مردم ناشی می‌شوند، و نه انگیزه‌ای برخلاف این‌ها. به همین دلیل، هر چند هم که اقدام انجام شده به خودی خود دردسرآفرین بوده است، منطقی است که در انتقاد خود از آن به این رهنمودها توجه کنید:

  • در هر موردی که مخالفان شما شایسته تمجید هستند، این تمجید را به زبان آورید. اگر آن‌ها در یافتن راه‌ حلی برای مشکل پیشگام بوده‌اند، اگر بخشی از آنچه انجام داده‌اند موثر بوده یا می‌تواند موثر باشد، اگر نکات خوبی یا ایده‌های جالبی را مطرح کرده‌اند... از به زبان آوردن و تحسین این موارد نترسید. بلندنظری شما باعث می‌شود که آن‌ها نتوانند شما را متهم به نادیده گرفتن عقلانیت و منطق کنند؛ با این کار صداقت خود را نشان می‌دهید و باعث می‌شوید که آن‌ها کم‌تر تدافعی برخورد کنند و به بحث و گفتگو درباره موضوع راغب‌تر باشند.
  • به جای حمله به عامل به خود فعل حمله کنید. از اقدام و نتایج بالقوه آن انتقاد کنید، نه از کسانی که آن را اجرا کرده‌اند. شاید بد نباشد که اذعان کنید مخالفان شما می‌خواسته‌اند آنچه را که درست بوده انجام دهند. این رفتار باعث می‌شود که در صورت متقاعدکننده بودن سخنان شما، آن‌ها راحت‌تر بتوانند از مواضع خود کوتاه بیایند.
  • علیه ایده‌ها سخن بگویید و نه علیه افراد. اگر اقدامی که صورت گرفته بر مبنای عقیده، نظریه یا معلومات ناکافی و چیزی از این دست بوده است، به جای آنکه انگیزه‌ها یا شخصیت کسانی که مسئول بوده‌اند را به باد انتقاد بگیرید، از همین‌ها انتقاد کنید. گفتن اینکه: «این افراد می‌خواسته‌اند که کار خوبی انجام بدهند، اما اطلاعات درست را در اختیار نداشتند» یک چیز است و گفتن این که «این افراد از تهیدستان نفرت دارند» یک چیز دیگر.
  • مخالفان خود را بد و اهریمنی نشان ندهید. هر چه مغرضانه رفتار کنید، نتیجه بدتری می‌گیرید. به علاه وقتی در یک باهمستان باشید ممکن است باز هم ناگزیر شوید با همین افراد کار کنید. همین کسانی که به آن‌ها انتقاد دارید شاید در برنامه و طرحی دیگر دوست و هم‌پیمان شما شوند. حتی در همین مورد فعلی هم وقتی بتوانید آن‌ها را متقاعد کنید که اقدامشان نابه‌جا بوده است شاید به همکاری با شما روی بیاورند. با متهم کردن آن‌ها به خباثت و بدنهادی، آن‌ها را از خود نرانید.

در سیاست اما، این واقعیت ترسناکی است که اگرچه هم سیاستمداران و هم مردم ادعا می‌کنند با حملات شخصی مخالفند، این نوع حملات اغلب موثر واقع می‌شوند. آمار نشان می‌دهد سیاستمدارانی که از تبلیغات تهاجمی استفاده می‌کنند معمولا نتیجه مثبت می‌گیرند؛ اما کسانی که بر اساس موازین اخلاقی و درست عمل می‌کنند، معمولا ضعیف‌تر و بی‌برش‌تر تلقی می‌شوند – یا حتی بدتر، در مورد این افراد می‌گویند آن قدر منزه و بی‌خاصیت هستند که نمی‌توانند مخالفان خود را بدنام کنند. با این همه، در مسائل مربوط به باهمستان، در کل این عاقلانه نیست که برای خود دشمنان قسم‌خورده بتراشید و به چشم کسی دیده شوید که قدرت لجن‌پراکنی به دیگران را دارد. زیرا در آینده و پس از پایان فعالیت ترویج‌گری یا انتقاد علیه اقدامی خاص، ناگزیر خواهید بود که هم با کسانی هدف حمله شما بوده‌اند همزیستی کنید و هم با نام و شهرتی که برای شما به جا مانده به سر برید.

یگانه استثنا در این مورد وقتی است که اقدام صورت گرفته در جهت تامین منافع فرد یا گروهی به هزینه منافع مردم و/یا به قیمت آسیب‌رسانی به دیگران بوده باشد. قوانینی که به نفع حامیان قانون‌گذارانی است که با چشم‌پوشی از پیامدهای اقتصادی این قوانین از آن‌ها پشتیبانی می‌کنند، یا سیاست‌هایی که برای دور نگه داشتن قشرهای ضعیف از قدرت تنظیم می‌شوند نمونه‌هایی هستند از اقدامات و کنش‌هایی که از سر حسن نیت برای حل مشکلات باهمستان یا برطرف کردن معضلات آن صورت نمی‌گیرند. این گونه اقدامات خودخواهانه، غیراخلاقی و اغلب غیرقانونی هستند و برای پیشبرد مقاصد شخصی یا تامین آسایش فردی که دست به اقدام می‌زند، و بدون توجه به تاثیر آن‌ها بر دیگران یا بر کل باهمستان، صورت می‌گیرند. افرادی که باعث و بانی این گونه اقدامات و اعمال هستند باید مستقیما مورد انتقاد قرار گیرند و مسئول و پاسخگو معرفی شوند. در این موارد، ستیزه‌جویی و تهاجمی عمل کردن نه فقط مناسب، بلکه ضروری است.

اما معنی این حرف چیست؟ مثلا آیا کار درستی است که فردی را که مخالف شماست دست بیندازید و او را احمق جلوه دهید؟ آیا ناسزاگویی و استفاده از الفاظ توهین‌آمیز (هر ناسزایی از واژه «متحجر» گرفته تا «پست‌فطرت») درست است؟ آیا در یک نشست علنی شما باید بلند شوید و مقامی را متهم به دروغ گفتن یا دست زدن به رفتاری غیراخلاقی یا غیرقانونی کنید؟ آیا درست است که بروید جلوی خانه آن مقامات و صف اعتراضی تشکیل بدهید؟ پاسخ تمام این پرسش‌ها این است که بستگی به اوضاع و احوال دارد، با این حال مواقعی هست که انجام دادن همه این کارها و استفاده از راهبردهای خصمانه دیگر هم چه بسا به‌جا باشد.

رسانه‌ها را به کار بگیرید و از هر راه ضروری دیگر استفاده کنید تا انتقاد خود را به گوش کسانی که باید آن را بشنوند برسانید. در این مورد هم مثل سایر موارد اگر پیام شما به گوش مخاطبان خود نرسد چندان فایده‌ای نخواهد داشت. بسته به اینکه مخاطبان شما چه کسانی باشند و چه منابعی در اختیار داشته باشید، هر راهی را برای پیام‌رسانی می‌توانید بیازمایید؛ از به راه انداختن یک کارزار تمام‌عیار رسانه‌ای گرفته تا چسباندن پوستر بر دکل مخابرات یا بر در و دیوار مکان‌های عمومی.

ممکن است مجبور شوید که از یک ایستگاه رادیویی اسپانیایی‌زبان بخواهید پیام شما را پخش کند و یا کشیشی را در کلیسای سن استانیسلاس متقاعد کنید که در خطابه‌اش ترجمه پیام شما را برای عبادت‌کنندگان لهستانی این کلیسا ایراد کند. استفاده از شبکه تلویزیونی محلی شاید راهی آسان برای ارتباط با هموندان باهمستان باشد، یا شاید ناگزیر باشید برای ارتباط با تک تک افرادی که باید پیامتان را دریافت کنند به راه‌های دیگری متوسل شوید. در بعضی باهمستان‌ها (برای مثال، در یک دانشگاه) استفاده از یک تارنما یا ایمیل گروهی روشی مطلوب خواهد بود؛ در موارد دیگر شاید بی‌فایده باشد. مواقعی هم هست که تبلیغ شفاهی و گوش به گوش رساندن یگانه راه قابل‌اعتماد برای انتشار اطلاعات است. نخست باید مخاطبان خود را بشناسید و بر اساس آن بهترین شیوه را انتخاب کنید.

وقتی می‌گوییم انتقاد خود را علنی کنید همیشه به این معنا نیست که موضوع را با همه اقشار مردم در میان بگذارید. شاید برای رساندن پیام خود به گوش دیگران نیازی به یک حمله همه‌جانبه نباشد. اگر پخش اعلامیه در یک محله خواسته شما را برآورده می‌کند باید به همان اکتفا کنید. اگر یک ایستگاه رادیویی یا تلویزیونی پیام شما را به مخاطبان دلخواهتان می‌رساند، از همان استفاده کنید. نیازی نیست برای رسیدن به هدف خود جنگی به راه بیندازید و در آن سلاحتان را به کار ببرید؛ گاه می‌توانید صرفا با نشان دادن سلاح‌ به همان هدف دست یابید.

تا وقتی که لازم باشد کار را ادامه دهید. شاید بتوانید که بی‌درنگ اقدام نامناسب را به تعویق بیندازید یا قرار انجام آن را لغو کنید و یا ماهیت آن را تغییر دهید... اما احتمال بیش‌تر این است که نتوانید. در این حالت ممکن است ناچار شوید که به انتقاد ادامه دهید تا زمانی که نتایجی به دست آورید. واقعیت این است که چه بسا در مورد اقدامی به‌خصوص اصلا به هیچ نتیجه‌ای هم نرسید و دستاوردی نداشته باشید، اما این عدم موفقیت نباید به پایان انتقاد یا ترویج‌گری شما منجر شود.

فضای سیاسی و افکار عمومی دستخوش تغییرند، اما این تغییر یک‌شبه روی نمی‌دهد. تغییرات پدیدار می‌شوند به این دلیل که ترویج‌گران از فعالیت بازنمی‌مانند و ماه‌ها یا سال‌های پیاپی به کار خود ادامه می‌دهند. شاید شما هم ناگزیر شوید که به همین شکل عمل کنید.

هدف نهایی هر انتقادی از یک عمل یا اقدام لغو آن یا تغییر دادن آن است تا به شکلی موثر به حل مشکل یا معضلی منجر شود یا زیان آن را متوقف کند. در راه رسیدن به این مقصود ممکن است بکوشید که مردم را از موضوع آگاه کنید، فرضیاتی را که منجر به اقدام شده مورد سوال قرار دهید، اطلاعات نادرست را تصحیح کنید، اشکالات اقدام را مشخص کنید، گزینه‌های دیگر پیشنهاد بدهید و/یا برای دفاع از موضع خود بکوشید حمایت دیگران را به دست آورید. بهترین منتقدان اقدامات نامطلوب کسانی هستند که مطلع و قابل‌اعتماد قلمداد شوند.

وقتی وقوع اقدامی نامطلوب را پیش‌بینی می‌کنید، بهترین زمان برای انتقاد از آن پیش از رخ دادنش است. اگر بتوانید در همان ابتدای کار جلوی آن را بگیرید، بخش عمده‌ای از وظیفه خود را به عنوان ترویج‌گر انجام داده‌اید. اگر امکان پیش‌بینی وجود ندارد باید به محض مطلع شدن از موضوع، بدون ‌درنگ از آن انتقاد کنید. هر چه فاصله زمانی میان شروع یا فاش شدن اقدام و اعتراض شما کم‌تر و کوتاه‌تر باشد، احتمال آنکه مردم به سخنتان توجه نشان دهند بیش‌تر است.