فرم جستجو

بخش ۹. تعیین خط مبنای اندازه‌گیری

اکنون برای شناسایی مشکلات باهمستان خود آماده شده و در رابطه با مشکلی معین، اطلاعات خاصی را گردآوری می‌کنید. اگر از قبل در رابطه با دامنه و شدت مشکل اطلاعاتی نداشته باشید، چگونه با آن برخورد خواهید کرد؟ اگر ندانید که میزان وخامت مشکل موجود تا قبل از شروع کار در چه حد بوده، چگونه خواهید دانست که مداخله‌ی شما چه تأثیری در رفع آن داشته است؟ در اینجاست که خط مبنا به‌ کار می‌آید. 

خط مبنا (بیس‌لاین) چیست؟

یکی از اولین اقدامات لازم برای ایجاد تغییر در باهمستان، این است که ببینید عوامل و روندهایی که بررسی می‌کنید، در ابتدا چگونه رخ داده‌اند. مشکلات و گرایش‌های مثبت تا چه حد غلبه دارند؛ وقایع با چه فواصلی روی می‌دهند، دوام و شدت بیش‌تر آنها چقدر است و غیره. آنچه که برای جمع‌آوری این نوع اطلاعات دنبال می‌کنید، مبنای اندازه‌گیری نام دارد. به‌ عبارت دیگر، مبنای اندازه‌گیری استانداردی است که با استفاده از آن تمام تغییرات ایجاد‌شده توسط پروژه را اندازه‌گیری می‌کنید.

به چند نمونه در مورد مبنای اندازه‌گیری در زندگی روزمره توجه کنید. 

  • مادری صدای گریه‌ی فرزندش را می‌شنود. او بر اساس تجربیات قبلی می‌داند که کودک معمولاً چرا و چه زمان گریه می‌کند؛ این معیار اوست. به همین علت می‌داند که این بار کودک فقط سر‌و‌صدا می‌کند یا دلیلی برای نگرانی وجود دارد.
  •  دوستتان به شما می‌گوید که چقدر خوشگل شده‌اید. او می‌داند که معمولاً ظاهرتان چگونه است؛ این مبنای اوست. اگر به‌ نظر او امروز صبح خوب استراحت کرده باشید، پوستتان خوش‌رنگ باشد، یا مطابق مد روز لباس پوشیده باشید، یا چشمانتان برق بزند، متوجه می‌شود و این را بیان می‌کند. 

اینها مثال‌های ساده‌ای در رابطه با معیار اندازه‌گیری هستند. شاید گاهی نام دیگری بر آن بگذارند؛ مانند نقطه‌ی مرجع، سطح انطباق، لنگر، یا مثلاً هنجار؛ اما هر اسمی که بر آن بگذارید، همه‌ي ما از آنها استفاده می‌کنیم. مبناها به نوعی برای ما ضرورت بسیار دارند و با استفاده از آنها درباره‌ی افراد و وقایع قضاوت می‌کنیم. بدون مبنا، زندگی‌کردن در این دنیا برای ما بسیار دشوار خواهد بود. 

چرا از مبنای اندازه‌گیری استفاده کنیم؟ 

مبنای اندازه‌گیری تعیین می‌کند که تلاش‌های شما تا چه حد مؤثرند. 

برای آنکه برنامه‌ریزی واقعاً موفقی داشته باشید، باید بدانید که تلاش‌های شما تا چه میزان تأثیر دارند. لازم است دورنمایی داشته باشید که بدون تلاش‌های شما، میزان مشکلات چقدر خواهد بود تا بدانید که آیا اصولاً اقدامات شما تأثیری ایجاد می‌کنند یا خیر. اگر مبنای اندازه‌گیری خود را ثبت کرده و با ارقام پس از مداخله مقایسه کنید، میزان تأثیر مداخله را در می‌یابید. 

الف - مبنای اندازه‌گیری به شما کمک می‌کند تا ماهیت چیزی را درک کنید که درک آن بدون دانستن مبنا می‌توانست بسیار سنگین و پیچیده باشد. 

پاسخ به پرسشی مانند اینکه مدارس ما چقدر کارکرد دارند، می‌تواند سردرگم‌کننده باشد؛ ولی ردیابی مبناهای اندازه‌گیری، مانند نمره‌ی امتحانات یا نرخ فارغ‌التحصیلان دبیرستان‌ها، به شما کمک می‌کند تا تصویر کلی را بهتر درک کنید.

ب - برخورداری از مبنا به شما کمک می‌کند تا ببینید آیا برای شروع مداخله زمان مناسبی است یا آیا یک مداخله‌ی خاص مناسبت دارد یا خیر. 

فرض کنید می‌خواهید تعداد تصادفات اتومبیل را در کشورتان کاهش دهید. یکی از روش‌هایی که فکر می‌کنید باید برای این منظور استفاده کرد، راه‌اندازی برنامه‌ای برای تشویق مردم به استفاده از کمربند ایمنی است. اطلاع از تعداد تقریبی افرادی که در کشور شما دایماً از کمربند ایمنی استفاده می‌کنند، کمک می‌کند تا تعیین کنید که آیا اصولاً باید وقت و منابع خود را به این پروژه اختصاص بدهید یا خیر. نرخ استفاده از کمربند ایمنی مبنای اندازه‌گیری شما خواهد بود. چنانچه ۹۸٪ از همشهریان شما در اغلب موارد از کمربند ایمنی استفاده می‌کنند، شاید بد نباشد نوع دیگری از مداخله را در نظر بگیرید. 

ج - مبنای اندازه‌گیری گاهی می‌تواند نشان دهد که مداخله اصولاً ضرورتی ندارد.

برای نمونه، فرض کنید رهبران باهمستان از افزایش فعالیت باندهای بزهکار در میان جوانان گله دارند و خواهان برنامه‌هایی برای بازداشتن آنان هستند؛ اما استفاده از یک مبنای اندازه‌گیری خوب و دقیق در رابطه با نرخ بزهکاری جوانان نشان می‌دهد که چنین مشکلی وجود ندارد.

د - مبنای اندازه‌گیری به شما می‌گوید که روش‌های مورد استفاده‌ی شما مؤثر نیستند.

اگر در مقایسه با مبنا هیچ گونه تغییر رفتاری مشاهده نمی‌شود، شاید بهتر باشد وقت خود را با یک روش ناکارآمد تلف نکنید.

به‌ عنوان مثال، فرض کنید می‌خواهید تعداد معاینات پیش از زایمان را در میان زنان باردار شهر خود افزایش دهید و تصمیم گرفته‌اید که برای این کار در سطح عمومی اطلاع‌رسانی کنید. با مقایسه‌ی تعداد معاینات صورت‌گرفته در مدتی معین (یک ماه یا شش هفته) بعد از اطلاع‌رسانی با تعداد این معاینات پیش از اطلاع‌رسانی عمومی، متوجه می‌شوید که آیا ارقام به حدی افزایش یافته‌اند که این آگهی را توجیه کنند. شاید تعداد معاینات افزایش داشته و تصمیم بگیرید که این آگهی‌ها را ادامه دهید یا شاید ارقام ثابت مانده یا حتی کاهش داشته باشند که در این صورت بهتر است از روش دیگری استفاده کنید. 

اما در نظر داشته باشید که شاید مدتی طول بکشد تا روش مداخله‌ی شما نتایج دلخواه را به‌ بار آورد. تغییر رفتار شاید بلافاصله مشهود نباشد. حتماً پیش از نتیجه‌گیری در مورد میزان کارآمدی روش خود مدتی صبر کنید. شاید صرفاً فرصت بیش‌تری لازم باشد. 

چگونه باید مبنای اندازه‌گیری را تعیین کرد؟

الف - یک یا چند شاخص را انتخاب کنید که به بهترین نحو رفتارهای مورد نظر شما را نشان می‌دهند. 

شاخص به هر چیزی اتلاق می‌شود که قابل اندازه‌گیری بوده و بتواند تغییرات را شناسایی کند. شاخص می‌تواند تعداد تصادفات مربوط به نبستن کمربندی ایمنی در طول یک ماه را در استان شما نشان دهد؛ یا تعداد افرادی که خواستار بروشوری هستند که سازمان شما منتشر می‌کند؛ یا تعداد موارد افت تحصیلی در میان نوجوانان باهمستان شما در طول یک سال.

شاخص باید با مشکلات مرتبط باشد و چیزی را به شما نشان دهد که نیاز دارید.

 این سؤالات را از خود بپرسید:

  •  آیا این شاخص نمایانگر مهم‌ترین و متناسب‌ترین مسئله‌ی باهمستان است؟
  •  آیا بر جنبه‌ای دلالت دارد که بیانگر سلامت دراز‌مدت باهمستان است؟
  •  آیا چیزی را نشان می‌دهد که باید اندازه‌گیری شود و نه یک محصول جانبی؟
  •  آیا می‌توان این معیار را در پیشرفت سایر باهمستان‌ها در این زمینه به‌ کار برد؟ 

مثال زیر یک نمونه از انتخاب خط مبناست که یک گروه با هدف تعیین میزان کارایی یکی از برنامه‌های خود، انتخاب کرده است.

مثال: پروژه‌ی مقابله با باندهای تبهکار برای دانش‌آموزان مقطع دبیرستان‌ در یک منطقه شهری

تعدادی از شاخص‌ها که شاید بتوان برای مبنای اندازه‌گیری استفاده کرد، از این جمله هستند:

  •  نرخ مشارکت دانش‌آموزان در فعالیت‌های فوق برنامه و گروه‌های کلیسا
  • نرخ استفاده از مواد مخدر و الکل
  •  تعداد دانش‌آموزانی که از رنگ‌های باندهای تبهکار استفاده می‌کنند
  •  نرخ دانش‌آموزانی که در برنامه‌های مشاورتی شرکت دارند
  •  نرخ دانش‌آموزان شرکت‌کننده در برنامه‌های مرتبط با حل اختلافات
  •   نرخ دانش‌آموزانی که پس از ساعات درسی یا در آخر‌هفته کار می‌کنند

اگر یکی از برنامه‌های گروه شما برگزاری بحث گروهی پس از ساعات درسی است، اولین شاخص باید به‌ عنوان مبنای اندازه‌گیری مناسب باشد؛ چون می‌تواند تعداد دانش‌آموزانی را نشان دهد که احتمالاً پس از ساعات درسی در فعالیتی مشارکت دارند. 

ب -  ببینید مبنای اندازه‌گیری در این شاخص‌ها کدام است.

وقتی که شاخص‌ها را انتخاب کردید، تعیین کنید که دقیقاً چه چیز را می‌خواهید اندازه‌گیری کنید و تا چه زمانی.

برای نمونه، آیا موارد خشونت‌آمیز مرتبط با گروه‌های تبهکار در حریم مدرسه و در طول سال تحصیلی را اندازه می‌گیرید؟ آیا تلفات رانندگی مرتبط با مشروبات الکلی را در طول یک دوره‌ی چهار‌هفته‌ای اندازه‌گیری می‌کنید؟ آیا احتمال دارد کسی قبلاً اینها را اندازه‌گیری کرده باشد؟ در این صورت شما فقط باید صحت اطلاعات را تعیین کنید (و در صورت لزوم به‌روز کنید). در غیر این صورت، شما یا کسی دیگر باید برود و شاخص‌ها را اندازه‌گیری کند.

اگر خودتان می‌خواهید اندازه‌گیری کنید، باید این موارد را در نظر بگیرید:

  •  کدام مشخصه‌های رفتاری باید اندازه‌گیری شوند؟ برخی از این مشخصه‌ها عبارتند از میزان تکرار رفتار، نوع رفتار، درصد مواردی که آن رفتار بروز می‌کند، و مقدار زمان آن.
  •  تحت چه شرایطی باید داده‌ها را جمع‌آوری کنید؟
  •  آیا نظارت دائم دارید یا نمونه‌برداری می‌کنید؟ در صورت نمونه‌برداری، در چه فواصل زمانی این کار را انجام می‌هید؟
  •  داده‌ها را برای مدت‌زمان معینی جمع‌آوری می‌کنید یا در فواصل زمانی؟ در صورت اول، آن زمان معین چقدر است؟ اگر فواصل زمانی است، مدت فواصل چقدر است؟

به‌ یاد داشته باشید که معیار اندازه‌گیری مناسب، به جای آنکه صرفاً یک عکس فوری از اطلاعاتی باشد که بر فرض فقط در یک آخر‌هفته جمع‌آوری شده، اطلاعات مربوط به چندین نقطه از زمانی معین را در بر می‌گیرد.

چگونه تغییرات را در مقایسه با خط مبنا تعیین می‌کنید؟

فرض کنید اکنون اطلاعات لازم برای تعیین خط مبنا و نیز داده‌های جمع‌آوری‌شده در چند نقطه‌ی زمانی مختلف را پس از اندازه‌گیری اولیه در اختیار دارید. این اطلاعات را چگونه تفسیر می‌کنید؟ ابتدا باید انواع الگوهای داده‌های مبنا را بشناسید.

 با ترسیم نمودار مبناهای اندازه‌گیری، درباره‌ی شدت یک مشکل در باهمستان و اینکه آیا اکنون برای آغاز هر گونه مداخله‌ای برای ایجاد تغییر، زمان مناسبی است یا نه، می‌توانید مطالب زیادی بیاموزید.

مثال: الگوهای داده‌های خط مبنا

 

 خط مبنای ثابت 

در خط مبنای ثابت، شواهدی از روندهای صعودی یا نزولی وجود ندارد؛ شاید در طول زمان نوسانات اندکی مشاهده شود، ولی قسمت اعظم نقاط در یک ردیف قرار می‌گیرند.

خط مبنای ثابت برای شروع پروژه بهترین پایه است. اگر قبل از شروع، نرخ هر آنچه که اندازه‌گیری می‌کنید در طول زمانی طولانی ثابت مانده باشد، می‌توانید اطمینان بالایی داشته باشید که تغییرات ایجاد‌شده پس از شروع مداخله واقعاً نتیجه‌ی تلاش‌های شما هستند.

خطوط پایه‌ی صعودی و نزولی 

همان‌طور که از اسامی آنها حدس می‌زنید، خط مبنای صعودی یعنی هر آنچه که اندازه‌گیری می‌شود، در طول زمان، به‌ طور مستمر افزایش داشته و خط نزولی یعنی کاهش داشته است. 

خط پایه‌ی غیر‌ثابت یا متغیر

 وقتی نقاط داده‌ها در سرتاسر نمودار پراکنده هستند و هیچ روند مشخصی وجود ندارد، خط پایه‌ی غیر‌ثابت یا متغیر دارید. در این نوع نمودار، معمولاً راه‌اندازی هیچ گونه مداخله‌ای ایده‌ی خوبی نیست چون متغیرهای خط پایه، تعیین این که تغییرات محصول مداخله بوده‌اند یا نه را بسیار دشوار می‌کنند.

تعیین افزایش یا کاهش میزان سلامت گروه با استفاده از خط مبنای پیچیده، نیازمند دقت بسیار زیادی است. 

مثلاً، فرض کنید خط پایه‌ای که تبدیل به نمودار می‌کنید، نشانگر نرخ نوجوانان سیگاری در منطقه‌ی شماست. خط پایه‌ی نزولی نشان می‌دهد که تعداد خیلی کمی از نوجوانان دخانیات مصرف می‌کنند و شاید لازم باشد اجرای هر گونه مداخله‌ای را متوقف کنید. اما اگر خط پایه صعودی باشد و نشان دهد که مصرف دخانیات در میان نوجوانان رو به افزایش است، اجرای نوعی مداخله احتمالاً کار درستی خواهد بود. شاید تعیین کارآیی مداخله‌ی شما به سهولت نمودار ثابت نباشد، اما دانستن این که مشکل رو به افزایش است دلیل محکمی برای اقدام است!

چگونه با استفاده از داده‌های خط مبنا یک مداخله را طراحی می‌کنید؟ 

تعیین کنید که به چه مشکل یا مشکلاتی می‌خواهید بپردازید. 

بر اساس داده‌ها، تعیین کنید که چه مشکلاتی باید بیش از دیگران توسط گروه یا ائتلاف شما مورد توجه قرار گیرند. چه چیز به نظر می‌رسد که باید هدف قرار گیرد؟ آیا چیزی است که می‌توانید منطقا تغییر دهید؟

اهداف اولیه‌ی مداخله را شناسایی کنید.

منظور این است که مداخله‌ي شما چه کسی را نشانه می‌گیرد. گروه مشخصی از افراد؟ یک نهاد؟ رفتار آنان در ایجاد و استمرار مشکل چه اثری دارد. نتایج تحقیقات شما درباره‌ی روابط موجود بین مشکلات و رفتار گروه هدف چه چیز را پیشنهاد می‌کند؟ 

یک نقشه‌ی اقدام طراحی کنید.

  •     یک هدف رفتاری برای مداخله تعیین کنید.
  •   با توجه به دانش و اطلاعاتی که از قبل درباره‌ی باهمستان و مشکل آن داشته‌اید، ببینید چه روشی را باید به‌ کار گیرید.
  •  برای ایجاد تغییر یا تغییرات رفتاری چه کسی مسئول خواهد بود.
  •  ببینید چگونه باید کسانی را که درگیر مشکل شده‌اند در راه حل مشارکت داد.
  •  سایر مدل‌های تغییر را مطالعه کنید. چه روش‌هایی در باهمستان‌های مشابه برای مقابله با این رفتارها مؤثر بوده‌اند؟
  •  در مورد اینکه به چه شکل نحوه‌ی مداخله را برای مردم توضیح خواهید داد فکر کنید. 

با توجه به آموخته‌های خود در رابطه با بررسی معیارهای اندازه‌گیری در راستای ایجاد تغییر در باهمستان، اکنون بخت بیش‌تری دارید و برای پایش میزان موفقیت خود می‌توانید از آن معیارها استفاده کنید. 

خلاصه

استفاده از خط مبنا برای تعیین چگونگی غلبه‌ی هر مشکل یا گرایش مثبتی در باهمستان، می‌تواند برای پایش کارآیی تلاش‌های شما کمک بسیار مؤثری باشد. معیارهای اندازه‌گیری با فراهم‌کردن روشی برای سنجش میزان موفقیت هر برنامه، می‌تواند برای تلاش‌های شما کمک شایانی باشد.